درنگي بر «مرمرشك»، مجموعه شعر اسفنديار فتحي
بحرانِ عاطفه و تخيل، زبانِ منثور
اسماعيل مسيحگل
«مرمرشك» اولين مجموعه شعر اسفنديار فتحي توسط نشر پاتيزه زمستان 1399به قيمت چهل هزار تومان منتشر شده است. اگر با اين نظر شفيعي كدكني موافق باشيم كه شعر گرهخوردگي عاطفه و تخيل است كه در زبان آهنگين نمود پيدا ميكند، متاسفانه بخشي از شعرهاي اين مجموعه معيارهاي معرفي شده را در خود ندارد و بيشتر به جملات شاعرانه و قصار تا كاريكلماتور نزديك است. مگر اينكه بخواهيم از منظر فرم شعري «باياتي» اين شعرها را بسنجيم. به عنوان نمونه «شعر گفتن آسان است، شاعر باشيم» يا «دروغ بود...». اگر اين نمونهها را كه در كتاب كم نيست به عنوان شعر كوتاه در نظر بگيريم، به يك معنا رستاخيز كلمات در اين مجموعه ابتر مانده است. با تعريفي كه شفيعيكدكني ارايه ميدهد (عاطفه، خيال، زبان، آهنگ) چنانكه بايد در اين مجموعه به چشم نميخورد و اين مشخصه شاعري است كه بخش زيادي از شعرهايش كوششي است تا جوششي. هر چند در تعداد اندكي از شعرها ميتوان تاويلپذيري نسبي را مشاهده كرد ولي با تاسف بايد گفت خواننده حرفهاي چيز تازهاي از اكثر شعرها برداشت نميكند. اين ايراد را ميتوان به زبان اين مجموعه تسري داد. زبان مجموعه شعر «مرمرشك» زباني است كه شاعر تسلط زيادي بر آن ندارد و خيلي جاها به نثر پهلو ميزند. در شعر آزاد، وقتي وزن -به معناي عروضي آن- وجود ندارد، دستكم توقع خواننده اين است كه عناصر ديگري چون تصوير، موسيقي كلام و ... درست جا بيفتد تا خواننده از لذت متن محروم نشود. متاسفانه در بيشتر شعرهاي اين مجموعه حالتي داستانگونه وجود دارد؛ مثل صحفه 32 «با تو بودن حسي است كه خدا انسان را آفريد و من گاهي به خودم و با تو بودن حسوديم ميشود.» در اين سطرها جز حرفهاي معمولي چيزي پيدا نميشود. هر چند در لايه ديگر شعر نمادي و معنايي گنگ را ميتوان دريافت كرد؛ البته با زحمت. خلاصه اينكه بار عاطفي و تخيل شاعر كمتر در اين دفتر شعر نمود پيدا ميكند .