چرا تحليلها پيرامون فاصلهاي كه كرونا بين تماشاگر و صحنه ايجاد ميكند، غلط از كار درآمد؟
تئاتر از تماشاگر عقب افتاده است
بابك احمدي
با شروع قرنطينه عمومي كشور در پي شيوع ويروس كرونا كه گريبان گروههاي نمايشي و سالنهاي تئاتر را نيز گرفت، عدهاي بر آن بودند كه وقفه به وجود آمده و ادامهدار شدنش به ارتباط تئاتر و تماشاگر لطمه ميزند، به اين معنا كه با فاصله مخاطب از سالنها، گيشه تئاتر بعد از بازگشايي دوباره دچار بحران خواهد شد. حالا چند هفتهاي از اجازه بازگشايي سالنها گذشته و آمار و ارقام تماشاگران نشان ميدهد ولع تماشاي نمايش فروكش نكرده كه هيچ، بعضي تئاترهاي روي صحنه، با اينكه بازتوليد گذشته بودند، مجبور شدند براي پاسخگويي به علاقهمندان دو نوبت اجرا در روز را تجربه كنند. از اين نظر تئاتر در مقايسه با سينما پيروز قطعي ميدان حفظ ارتباط با مخاطب و جذب تماشاگر به شمار ميرود ولي در عين حال معتقدم همين موضوع، يعني اين عطش و ميل تئاتر ديدن و «هر چيزي ديدن» قابل مطالعه است. اينكه چرا تحليلها اشتباه از كار درآمد و اينكه مخاطب پساكرونا چگونه مخاطبي است و چه خواستهاي از گروه اجرايي دارد؛ سوالي بود كه با دو كارگردان جوان در ميان گذاشتم و پاسخهاي آنها را جويا شدم. نمايش هر دو اين كارگردانها در روزهاي اخير مورد توجه مخاطب قرار گرفته و هر دو نمايشهاي خود را در سالن استاد سمندريان تماشاخانه ايرانشهر به صحنه بردند.
از تماشاگر عقب ماندهايم
حسين پوريانيفر، كارگردان نمايش «هار» كه پيش از اين تجربه اجرا در سالن اصلي مركز تئاتر مولوي را با تماشاگر پرتعداد (اگر ارزش آنچناني محسوب شود) پشت سر گذاشته، حالا و بعد از برداشته شدن قرنطينه سالنهاي تئاتر بار ديگر اين نمايش را به صحنه آورده است؛ نمايشي كه بعد از مدتي دو نوبت اجرا در روز را تجربه كرد. او در اين باره كه اصلا نفس «مواجه شدن با تماشاگر بعد از ماهها قرنطينه چگونه حسي به گروه منتقل ميكند؟» واژه «غريب» را براي توصيف برميگزيند. «براي گروه و بازيگران حس غريبي ايجاد كرده است. اين براي من به عنوان يكي از اعضاي گروه هم حس عجيبي است كه دوباره رودرروي تماشاگر قرار گرفتهام. حتي تماشاگران هم بعد از پايان كار چنين حسي را منتقل ميكنند، به خصوص كه اولين نمايشي كه بعضي بعد از يك سالونيم ديدهاند همين «هار» است. اين حس فارغ از كيفيت كار مطرح ميشود و بيشتر درباره همين ملاقات حرف ميزنند.»
اما چه عاملي موجب ميشود كه برخلاف بعضي تحليلهاي ظاهرا احساسي، مخاطب به سالن ميآيد؟ به نظر پوريانيفر يك دليل اين است كه «در جهان اثبات شده كه تئاتر يك ضرورت اجتماعي است. اصلا نميخواهم با تعصب درباره اين هنر صحبت كنم ولي به هر حال اين ضرورت همه جا احساس ميشود. حالا اين ضرورت در يك نقطه جهان به شكل كمدي خودش را نشان داده و جاي ديگر به شكل تراژدي و برخوردهاي سياسي. اينكه عدهاي فكر كردند از حالا به بعد بايد يك چيز تازه پيدا كنيم يا درباره تئاترآنلاين صحبت كردند، به نظر بر اثر غافلگيري به وجود آمد كه بعد شيوع ويروس بر همه ما حادث شد. اين اتفاق در قرن ما خيلي عجيب بود و شايد هم ديگر چنين تجربهاي ما نداشته باشيم. اين حجم از غافلگيري موجب ميشود ترس حاكم شود.»
پوريانيفر خطاب به گروهها و هنرمنداني كه به فضاي نگراني دامن ميزدند يك پرسش نيز مطرح ميكند. «مگر تئاتر پيش از شيوع ويروس چقدر مخاطب داشت؟ آيا جز اين بود كه گروهها بعضا بازيگران شناخته شده ميآوردند تا فروش داشته باشند؟ و آيا جز گروههاي دانشجويي بااستعداد، جريان ديگري توان دعوت از تماشاگر داشت؟» به اين معنا او تقريبا دو گروه اصلي در جريان اجراهاي عمومي تئاتر درنظر ميگيرد؛ يك، گروههايي كه براي جذب تماشاگر به ترفندهاي گوناگون متوسل ميشوند و دوم، گروههاي دانشجويي كه به واسطه خلاقيت، جسارت و بعضي نوآوريها مورد توجه علاقهمندان تئاتر قرار ميگيرند. «به نظرم همين چيزي كه وجود دارد آنقدر پايههايش محكم است و آنقدر تماشاگران جدي داريم كه بعيد است بتوان به همين سادگي گفت «تئاتر از بين ميرود.» من وقتي در مولوي هم اجرا ميرفتم، در دو نوبت حدود 500 تماشاگر داشتم ولي حالا به 100 نفر تقليل پيدا كرده، اما اين وضعيت هميشگي نيست و آرامآرام راه خودش را پيدا ميكند. از طرفي هزينه توليد افزايش يافته و من حق ميدهم كه بعضي فعلا دست به كار نشوند.»
اين كارگردان البته به نكته مهمي نيز اشاره دارد؛ اينكه امروز مخاطب ما در چه شرايط پراضطرابي بليت تئاتر خريداري ميكند. «خيلي شگفتانگيز است كه تئاتر برايشان ضرورت دارد، بنابراين ابدا لازم نيست درباره تئاتر تبليغات منفي شود. اينكه بايد حمايت دولتي وجود داشته باشد اصلا شكي وجود ندارد اما تماشاگر به تئاتر اهميت ميدهد در جستوجوي تماشاي يك تجربه تازه است. اين توجه در شرايطي اتفاق ميافتد كه همه جاي جهان مردم واكسينه شدهاند و با خيال آسوده به خيابان و اماكن عمومي قدم ميگذارند و فعلا در ايران اينگونه نيست.» او همچنين اعتقاد دارد اگر مشكلي هم در ريزش تماشاگر وجود داشته باشد، اين را بايد از جانب خود تئاتر و كيفيت نمايشها جستوجو كرد نه چيز ديگر. «ما بسيار از تماشاگران خود عقب هستيم و اين در دوران كرونا به شدت به من ثابت شد. اين عقبماندگي از مخاطب موجب ميشود توليدات متناسب با وضعيت نداشته باشيم و به قولي تماشاگر را فراري دهيم يا دلزده كنيم. اجرا در اين دوران به من نشان داد كه مردم ما دغدغه پيشرفت، بهروز شدن و بهتر شدن دارند. اين ما هستيم كه از مردم عقب افتادهايم و توليدهاي تكراري و فارغ از انديشه داريم.»
عامل تحليل اشتباه، مديريت غلط بود
رضا بهرامي كه نمايش «سگك» را روي صحنه داشت، «مديريت غلط» را بيش از هر چيز عامل لطمه به تئاتر در دوران كرونا ميداند. «فقدان آمار دقيق و صحيح موجب شد تئاتر در گروهي قرار بگيرد كه با هر تهديدي به سرعت تعطيل شود، در حالي كه همه ما ميدانستيم اتفاقا هيچ جا بهتر از سالنهاي تئاتر فرهنگ رعايت نكات بهداشتي را نداشت و اين موارد را مورد توجه قرار نميداد. امري كه همين امروز هم مشهود است. مديران ما متاسفانه تحليلگران خوبي نيستند. شما ببينيد از فروردين ماه رفتوآمد ماشينها را محدود كردند و اين برنامه يكساعت بعد با اعلام رنگ نارنجي و قرمز براي تهران تغيير كرد. اين اتفاق و تحليل غلط حتي خندهدار است ولي در نظر بگيريد در ماجراي فعاليتهاي فرهنگي- هنري چه صدماتي وارد ميكند.»
او در اين باره كه «چرا تئاتر برخلاف بعضي اظهارنظرها مورد توجه قرار گرفته است؟» ميگويد: «مردم مدت زيادي از سالنها و ارتباط اجتماعي دور بودند. ما هرطور هم ميخواستيم مثلا اين رابطه را بهصورت آنلاين برقرار كنيم، چنين چيزي ميسر نبود و با رفع تعطيلي سالنها مردم هم آمدند. بعضي تماشاگران ميگفتند بعد از يكسال و خردهاي اصلا باور نميكنيم كه آمدهايم و تئاتر ميبينيم. ما نبايد فراموش كنيم كه كرونا به بخشي از زندگي اجتماعي تبديل شده است، به همين دليل بايد بتوانيم با وجود همين شرايط به زندگي ادامه دهيم. تئاتر هدف و آرمان ماست كه بايد در معرض ديد تماشاگر قرار بگيرد. مردم به اين كوشش پاسخ دادهاند و من اميدوارم مديران و مسوولان هم بتوانند مثل ما و تماشاگران ضرورت اين هدف را درك كنند و در برابر اتفاقها بيدست و پا نباشند.»