موزهها و بازيابي نشاط اجتماعي
سارا كريمان
پايان جنگ جهاني دوم در سال 1945 سرآغاز شكلگيري دنياي جديدي بود كه با تمام توان سعي در جبران و ترميم خسارتهاي وارده از اين بزرگترين نزاع و ابرچالش بشري داشت. ابعاد خرابيهاي ناشي از اين جنگ غيرقابل محاسبه و خسارات جاني و جسمي برآمده از آن گريبانگير ميليونها انسان شد. جبران مجموعه آسيبهاي وارده به كشورهاي مختلف متضمن تغييرات بزرگ سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي بود. فراتر از مناطق مسكوني و پهنههاي طبيعي كه به دليل جنگ به شدت تخريب شده بودند، طبعات گسترده ناشي از اين جدال بزرگ به شدت به ذهنيت و روحيه مردمان آسيب وارد كرده و با اين شرايط بازسازي و بازگشت به زندگي معمول دستخوش مشكلات پيچيده بود. با پايان جنگ كار بازسازي يا ساخت و ساز جديد و از سرگيري زندگي در كشورهاي مختلف با ضرباهنگ و سرعت متفاوت آغاز شد. مساله مهم در اين مرحله همانند روزهاي نبرد بالا نگه داشتن انگيزه و روحيه افراد جامعه بود و اين كار جز با برنامهريزي و توجه جدي به مسائل روانشناختي و جامعهشناختي امكانپذير نمينمود. اگرچه جنگ جهاني دوم پاياني بر منازعات و جنگهاي بشري نبود اما ممالك نجات يافته از اين واقعه، در كليه مناسبات اجتماعي و بينالمللي خود بازنگري كردند. توجه به راهاندازي مجدد و بازسازي تاسيسات مرتبط با فعاليتهاي هنري و مرمت و احياي آثار ميراث ملموس در رديف نخستين اقدامات جاي گرفت. جبران خسارات واردشده توسط جوامعي كه به شدت از نظر روحي صدمه ديده بودند جز با ارايه تمهيدات و عزم عمومي براي تغيير مقدور نميشد. كاركرد چند جانبه هنر در اينجا يكي از بزرگترين نقشآفرينان بود. مثال جنگ جهاني در اين مطلب از باب بزرگي فاجعه، تبعات و راهكارهاي برونرفت از آن ذكر شد. به هر روي جوامع مختلف به دلايل متعدد ممكن است در برهههاي تاريخي دچار صدمات روحي و فرهنگي شوند. تجربيات و مطالعات مختلف زمينههاي شكلگيري اين صدمات و راهكارهاي چندگانه را پيش روي آنها قرار ميدهد. آنچه مسلم است نشاط فردي و اجتماعي يكي از بزرگترين عوامل تاثيرگذار بر اقدام و پيشرفتهاي بشري است. بديهي بودن اين مساله نيازمند بررسيهاي آماري و علمي نيست و تجربه شخصي يكايك انسانها مويد تاثير حفظ و ارتقاي روحيات براي عملكرد بهتر است. اما در حوزه سياستگذاري بررسي علمي اين موضوع وابسته به واكاوي و رسيدن به فرمولهاي جامعهشناسي است. مايكل آرگايل، نشاط اجتماعي را با سه جزو هيجانهاي مثبت، رضايت از زندگي و نبود هيجانات منفي از جمله افسرگي و اضطراب تعريف ميكند. (٭) با پذيرش اين مقدمه كه ارتباطات انساني منجر به شكلگيري جوامع از مهمترين زمينههاي برتري نوع انسان در ميان ساير موجودات است، به نظريات پيچيده سرمايه اجتماعي ميرسيم. در اين بررسي مساله نشاط اجتماعي از جايگاه ويژهاي برخوردار است. موزهها از جمله موسساتي هستند كه مجموعه هويت و كاركرد آنها ذيل تعريف ارگان فرهنگي قرار ميگيرد. اگر مبحث نشاط اجتمالي را در دو دسته احساسات كوتاهمدت و بلندمدت مدنظر قرار دهيم بررسي اين ابعاد كاركردي و جايگاهي موزهها بيانگر نقش كليدي و مهم آنها هستند. طيف گسترده موزهها ميتوانند پاسخگوي نيازهاي متعدد لذتجويي براي بازديدكنندگان باشند. شاخههاي مختلف هنري ارتباط مستقيم با لذتجويي دارند و هر كدام به نوعي پاسخگوي وجوه متعدد اين نياز هستند. هر موزه متضمن چندين روايت به صورت مستقيم يا غيرمستقيم است پس توجه به هنرهاي دراماتيك ركن عمومي همه موزههاست. كيفيت متنوع ديداري آثار و فضاهاي موزهاي با برانگيختگي هيجانات مثبت موجب بروز احساسات شاديانگيز ميشود. نقيضي بر اين موضوع نميتوان ذكر كرد حتي در مواردي كه بازديدكننده سراغ موزههايي ميرود كه روايتگر موضوعات غمانگيز يا فاجعهآميز نيز هستند به نوعي با انتخاب خودخواسته به دنبال گونهاي از لذتجويي است. همچنين هژموني افتخار به داشتههاي فرهنگي و تاريخي به عنوان امري ماهوي براي جوامع، خود عامل مهمي در ايجاد حس لذت است. برخي كاركردهايي از اين دست تاثيراتي پايدار و درازمدت بر افراد هر جامعه ميگذارند. همچنين مقبوليت عمومي موزهها آنها را به مكاني مناسب جهت اجراي برنامههاي فرهنگي فراسازماني مبدل ميكند كه نقشي چندگانه در راستاي افزايش نشاط دارند. جوامعي مانند ايران كه در اين زمان بحرانهاي متعددي را از سر گذرانده است براي رسيدن به بهروهوري مطلوبتر به شدت نيازمند توجه به مساله نشاط اجتماعي است و موزهها با كاركرد چندگانه خود ميتوانند نقش بسيار مهمي در اين زمينه ايفا كنند.
٭ بررسي وضعيت نشاط اجتماعي در بين شهروندان و رابطه آن با احساس امنيت اجتماعي، غلامرضا غفاري، ابراهيم شيرعلي