راز ماندگاري
حسن لطفي
بعضي از عكسها، نوشتهها، موسيقيها، فيلمها را ميتوانيم بارها ببينيم و هر بار تحت تاثير قرار گيريم. هر كدامشان هم براي اين ماندگاري دليل خاصي دارند. نمونهاش عكسي است كه دو، سه روز پيش دوستي برايم فرستاد. عكس مربوط به دوراني است كه مرز ميان آلمان شرقي و غربي با سيم خاردار از هم جدا شده بود. ظاهرا بايد روزهاي اوليه اين مرزبندي باشد. در عكس سربازي كه مامور بوده تا نگذارد كسي از سيم خاردارها رد شده و وارد آلمان غربي شود، سيم خاردار را بالا گرفته تا پسركي بتواند از فضاي ايجاد شده عبور كند. خود عكس بدون زيرنويس هم گوياست. نگاه نگران سرباز كه به جهتي خلاف مسير پسر خيره شده، نشان از شرايط هر دو نفرشان دارد.
حتي اگر لباس سربازان آلماني را نشناسيم هم چيزي از ارزش عكس كم نميشود. آن وقت كليتر نگاه ميكنيم. به اين فكر ميرسيم كه سيمهاي خاردار هم نميتوانند جلوي عبور انسانها سد ايجاد كنند. وظيفه و ماموريت هم همينطور هستند. همه مثل ژاور شخصيت به شدت قانونگراي داستان بينوايان نيستند كه اجراي قانون برايشان همه چيز باشد (خصوصا قوانيني كه ضد بشر و انسانستيز است). بعضيها مثل اين سرباز و اسقف رمان بينوايان به نيت كمك به همنوع خود و زنده نگهداشتن انسانيت، اصول و قوانين را زير پا ميگذارند. تاوانش را هم ميدهند. تاواني كه گاه مرگ است. مرگي كه به تعبير زيباي آن سرباز در نامهاي منسوب به او سپرده شدن به دستان خداست.
راستش را بخواهيد اين تعبير قشنگ را در حد خود عكس دوست دارم .هر بار كه اين نامه و اين عكس را ميبينم وقتي به اين جمله ميرسم بيشتر مطمئن ميشوم كه آن اتفاق از سر احساسي لحظهاي نبوده است (هر چند كه اگر هم بود باز هم اتفاق درست و تاثيرگذاري بود) دليلش فقط همين جمله نيست. كل نامه حكايت از آگاه بودن نويسندهاش به ارزش عمل انساني دارد. با آنكه ميداند به خاطر كمك كردن به كودكي كه بازيچه جنگ و خشونت شده (يك تعبير زيباي ديگر از او) فردا قبل از طلوع آفتاب به دستان خداوند سپرده ميشود، نگران نيست چراكه ميداند انسانيت هرگز نميميرد.
البته در اين نامه اعتراف ديگري هم ميكند: گاهي انسانيت گناه بزرگي است ! نميدانم وقتي اين جمله را مينوشته به چه كساني فكر ميكرده. اما نه مطمئن هستم به همه كساني ميانديشيده كه بودن خودشان را در جنگ و خشونت و نابودي ديگران ميبينند. كساني كه گذر زمان نقاب از چهرهشان برداشت و نشان داد راز جاودانگي بعضي از عكسها، بعضي از حرفها و بعضي از آدمها در اقدام انساني است كه به خاطر آيندگان ميآورند.