متهم ميكنيم! امانتدار جان فرزندان ما باشيد!
فريدون مجلسي
در روزهاي اخير دو حادثه جادهاي اسفبار رخ داد. يكي ترمز بريدن و تصادف اتوبوس حامل خبرنگاراني كه براي گزارش زيست محيطي ميهمان بازديد از حوزه درياچه اروميه بودند. ميزبان نامهربان بود. اتوبوس سقوط كرد و دو خبرنگار جوان و رعنا مقتول و چندين نفر مجروح شدند. براي كسي چون من كه سروكار بيشتري با روزنامهنگاران و خبرنگاران دارم، احساس تلخ از دست دادن آنان و رنج و عذاب همكارانشان كه اين روزها بيشتر از دختران فرهيخته ايران زمين هستند، همچون عزايي خانوادگي عميق بود. دوم اعزام گروهي از جوانان از زاهدان به مقصد شيراز بود كه دوران آموزش سرباز معلمي خود را بگذرانند. اتوبوس آنان نيز در نزديكي يزد دچار حادثه ناشي از كهنگي اتوبوس شد كه شش سرباز معلم جوان ما را گرفت. اتوبوس جابهجايي دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتي در داخل پرديس دانشگاه، يا مينيبوس نوآموزان دبستاني در سراشيبي ولنجك از خاطرهها زدوده نميشود. اينها عدد و رقم نيست. اينها جان شيرين اميدهاي اين كشور نااميد است كه از دست ميرود. بار اول و دوم هم نيست. به ياد مريم ميرزاخاني دانشمند فقيد رياضي افتادم كه در زمان دانشجويي با گروهي از استعدادهاي برجسته دانشگاهي دچار چنين حادثهاي شد و نمونههايي ديگر از كساني همچون او از دست رفتند. در كاروانهاي راهيان نور و گردشهاي علمي و تفريحي دانشآموزي و دانشجويي چنين حوادثي بارها رخ داده است. منظور ذكر مصيبت و افسوس خوردن و انگشت اتهام را به سوي ديگران گرفتن نيست. هشداري است بر اينكه ديگر كافيست! ايران كشور بزرگي است و راهها دور و خستهكننده. چند باري ناچار به سفر با اتوبوس از بندرعباس و اهواز به تهران شدهام و خستگي مسافر را درك ميكنم. خستگي راننده كه جاي خود دارد. در لزوم مطمئن بودن از معاينه فني اينگونه وسايل عمومي هم جاي بحث نيست. سفر سربازان به مركز آموزشي بر عهده سازماني است كه در آن خدمت ميكنند و از بزرگترين ارقام بودجه كشور برخوردارند. سپردن آنان به اتوبوسي كهنه رفع مسووليت نميكند. ادامه سفرهاي نمايشي بيجا و هزينهآفرين و خطرافزا هم بايد روزي تعطيل شود. اما نكتهاي كه نبايد از آن غفلت كرد، معطل ماندن ميلياردها دلار هزينههاي سرمايهگذاري شده كشور در بخش راهآهن است! به دلار نوشتم زيرا اگر بخواهم تبديل به ريال و تومانش كنم، از عهده تجسمش برنميآيم! اكنون شبكه راهآهن اغلب مراكز استاني كشور را به يكديگر پيوند ميدهد. ميلياردها دلار سرمايه زياندهنده چون از آن بهرهبرداري بهينه نميشود. سرعت كم است، شما كه مدعي نانو تكنولوژي هستيد، اول اين راهآهن را كه از جنس درشت تكنولوژي است روزآمد كنيد. نميگويم مانند قبله چين به سرعت 500 كيلومتر در ساعت برسانيد، بگوييد همانها با اصلاحات لازم ريلي و قطارها، سرعت را به 200 كيلومتر ناقابل، يا دستكم به همان 160 كيلومتر توربوترن 45 سال پيش برسانند! خرج دارد؟ بيشتر از بهاي جان اين عزيزان؟ بله بنزين بايد نزديك به بهاي صادراتي باشد و در عوض و در كشور گستردهاي مانند ايران بخش عمده حمل بار و مسافر و يارانه ملي بايد بر عهده راهآهن باشد. راهآهن روزآمد بهترين وسيله سفر بيخطر امروزي است. اگر مسافران زاهدان با راهآهن به شيراز بيايند، اگر مسافران اعزامي از تهران به اروميه با راهآهن به آن ديار ميرفتند، اگر سربازان ما را به جاي اتوبوس لكنتي با راهآهن به يزد و شيراز اعزام ميكردند، اگر سفر از اهواز به مشهد و از رشت به اصفهان و از تبريز به بندرعباس به راهآهن سپرده شود، مانند نقشي كه در اروپا و چين و هند و ژاپن دارد، با چنين مصيبتهايي هم مواجه نخواهيم شد. آقايان مسوولان بشنويد و اقدام كنيد! ترك فعل منجر به فاجعه جرم است! در آينده نگوييد ما كه كاري نكرديم! بيخود كاري نكرديد، بايد كاري كنيد!
راهآهن با روزي يك سفر نه مقرون به صرفه است و نه جلب مسافر ميكند! سفرهاي تهران به تبريز و اصفهان و شيراز و مشهد و رشت و يزد و كرمان، همچنين سفرهاي ميان استاني از نزديكترين ارتباطات شبكه راهآهن بايد هر نيم ساعت و يك ساعت به يك ساعت باشد. سفر با اتوبوس بايد لوكس و گران باشد. اتوبوس براي سفرهاي بسيار كوتاهتر از ايستگاه راهآهن تا شهر و شهرك مقصد است. در حمل بار نيز بايد بار از بندر به پايانههاي باري اصلي حمل شود و از آنجا تا مقصدهاي نزديك مورد نظر به كاميون و كفي سپرده شود. از محل صدور سوخت صرفهجويي شده، گذشته از كاهش آلودگي هوا، ميتوان يارانه حمل بار و مسافر راهآهن را جبران كرد و استفاده تجملي از اتومبيل هم هزينه تجملي خودش را داشته باشد! اما نخست اين دولت است كه بايد مشق خودش را بنويسد و زيرساختها و شبكهها را چه در شبكه شهري و چه در شبكه بينشهري آماده كند. كاري كه با آن درآمدهاي نجومي نفت بايد سي سال پيش انجام ميشد، اما نشد!