• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4964 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۸ تير

درسي كه غرب بايد از واقعيات ژئوپولتيكي مناقشه ناگورنو- قره‌باغ بگيرد

شكست سياست ژست ناظر بي‌طرف

نويسنده: آناتول ليون مترجم: آرمين منتظري

 


زمستان سال گذشته، وقتي آذربايجان با هدف بازپس‌ گرفتن ناگورنو و قره‌باغ به ارمنستان حمله كرد، امريكا، ناتو و اتحاديه اروپا هيچ تلاشي براي پايان دادن به اين درگيري صورت ندادند. آنها صرفا چند بيانيه صادر كرده و از كشته شدن غيرنظاميان ابراز تاسف كرده و خواستار يافتن راه‌حلي صلح‌آميز شدند. 
در نتيجه روسيه مجبور شد براي پايان دادن به درگيري مداخله كند. بعد از اينكه آذربايجان كنترل بخشي از خاك ارمنستان را بار ديگر در اختيار گرفت، روسيه يك توافقنامه صلح موقت را به دو كشور تحميل كرد. براساس اين توافقنامه، ارمنستان بايد سرزمين‌هاي بيشتري، فراتر از ناگورنو و قره‌باغ، را در اختيار آذربايجان قرار مي‌داد و نيروهاي حافظ صلح روسي نيز امنيت باقي نواحي مستقل ناگورنو و قره‌باغ را ضمانت مي‌كردند. در عين حال، ائتلاف دفاعي روسيه با ارمنستان و حضور نيروهاي روسي در اين كشور موجب مي‌شد كه هر تلاشي از سوي تركيه براي مداخله به نفع آذربايجان، خنثي شود. 
به نظر مي‌رسد كه بي‌عملي كشورهاي غربي به دو دليل، اجتناب‌ناپذير بوده است. نخست اينكه مناقشه ناگورنو قره‌باغ به واسطه ماهيت جدايي‌طلبانه‌اش براي غربي‌ها غيرقابل فهم و رصد است. در دوران اتحاد جماهير شوروي اين منطقه كه دو سوم جمعيتش ارمني و يك سومش آذري بودند، استاني خودمختار در آذربايجان محسوب مي‌شد. در جنگي كه بين سال‌هاي 1991 تا 1995 رخ داد، اين منطقه از آذربايجان جدا شده و به ارمنستان پيوست. جمعيت آذري اين منطقه گريختند يا به واسطه جنگ آواره شدند. در طول جنگ، نيروهاي ارمنستان برخي از مناطق اطراف را كه به آذربايجان تعلق داشت تصرف كردند. 
به هيچ‌وجه غيرمنتظره نيست كه آذربايجان همواره سعي داشته اين مناطق را پس بگيرد. تلاش‌هاي متعدد غرب و روسيه در قالب شوراي امنيت و همكاري‌هاي اروپا به عنوان گروه مينسك، براي ميانجي‌گري توافقنامه صلح بر مبناي اعطاي خودمختاري به ناگورنو و قره‌باغ در خاك آذربايجان براساس موقعيت انعطاف‌پذير آذربايجان و ارمنستان و ماهيت غيرقابل انكار حقايق موجود، انجام شد. در آن سو، امريكايي‌ها نمي‌توانستند هرگونه راه‌حلي را كه به آذربايجان نقش امنيتي در ناگورنو قره‌باغ اعطا كند، بپذيرند چراكه از اين بيم داشتند كه اين مساله موجب شود موقعيت بخش ارمني‌نشين ناگورنو قره‌باغ ناامن شود. در مقابل آذربايجان هم نمي‌توانست هرگونه راه‌حلي را كه به استقلال ناگورنو قره‌باغ ختم شود بپذيرد، حتي اگر اين راه‌حل بر روي كاغذ حق حاكميت سرزميني آذري‌هاي منطقه را تضمين مي‌كرد. ارمني‌ها هم نمي‌توانستند حضور نيروهاي آذربايجاني را بپذيرند بنابر اين آوارگان آذري نمي‌توانستند به نواحي كه تحت كنترل نيروهاي ارمنستاني بود بازگردند. پاكسازي نژادي متقابل كه در اواخر دهه 80 ميلادي و اوايل دهه 90 رخ داد، مويد شدت اين اختلافات بود. 
مساله‌اي كه به پيچيدگي‌ها افزود اين بود كه هرگونه راه‌حلي بايد شامل بازگشت كامل كنترل شهر آذري‌نشين شوشا كه مركزي تاريخي در فرهنگ مسلمانان آذربايجاني‌ است، مي‌شد. البته با توجه به موقعيت مكاني شوشا مي‌توان گفت كنترل آذربايجان بر اين شهر به اين معنا است كه امنيت ارمني‌هاي ساكن در اين شهر متزلزل مي‌شود چرا كه اين شهر بر روي تپه‌‌اي بلند واقع شده كه به استپاناكارت، پايتخت ناگورنو قره‌باغ، و جاده‌اي كه ناگورنو قره‌باغ را به ارمنستان وصل مي‌كند اشراف دارد. تصرف اين شهر توسط نيروهاي ارمنستان در سال 1992 يك شاهكار نظامي كوچك و جسورانه بود و ارمنستان همواره از بازپس دادن اين شهر امتناع كرده است.  بنابراين هميشه اين احتمال وجود داشت كه هر گونه تغيير در وضع موجود در خصوص پيروزي ارمنستان در دهه 90 ميلادي منجر به وقوع جنگي جديد مي‌شد كه در آن يكي از دو طرف شكست مي‌خورد. علاوه بر اين، همواره مشخص بود كه هرگونه مصالحه سرزميني بين دو كشور صرفا از طريق استقرار نيروهاي مسلح حافظ صلح امكان‌پذير بود اما اين صلح حتما بايد توسط يك اهرم نظامي قدرتمند حفاظت مي‌شد. 
چنين حمايتي ممكن نبود از سوي ايالات متحده امريكا و ناتو صورت گيرد چه برسد به اينكه اتحاديه اروپا توان انجام اين كار را داشته باشد. به اين جهت بود كه به واسطه وجود شرايط خاص و البته بخشي هم به دليل خودخواهي ابلهانه اروپا در پيروي از سياست‌هاي امريكا، وقتي كه جنگ در منطقه آغاز شد، غرب خود را بر سر يك دوراهي ديد كه قدرت‌هاي ديگري نظير روسيه، ايران و تركيه نيز در آن حضور داشتند.  غرب با حمايت از گسترش ناتو به سمت مرزهاي روسيه و حمايت از اقدامات گرجستان در حمله به مناطق جدايي طلب تحت حمايت روسيه از يك سو خصومتش با روسيه را ثابت كرد و از سوي ديگر موحب شد روسيه نيز مصمم شود نيروهاي غربي را از غرب قفقاز بيرون براند. ايران نيز به سهم خود از حضور نيروهاي امريكايي و اروپايي در مرزهاي شمالي خود بيزار بود چرا كه معتقد بود غرب مي‌تواند از حضور اين نيروها به عنوان اهرم فشار استفاده كرده و از اين طريق تمايلات جدايي‌طلبانه را در دو استان آذربايجان غربي و شرقي تحريك كند. 
تركيه تحت دولت اسلامگراي رجب طيب اردوغان، به رغم اينكه عضوي از ناتو محسوب مي‌شود اما در روش‌ها و دستورالعمل‌هايش رويكردي ضد غرب را در پيش گرفته است. بنابراين كاملا مشخص بود كه هر گونه تلاشي براي مداخله در منطقه‌اي كه همه قدرت‌هاي آن رويكردي ضد غربي دارند، محكوم به شكست بود بنابراين امريكا، ناتو و اتحاديه اروپا در تصميم‌شان براي عدم مداخله در مناقشه ناگورنو قره‌باغ، درست عمل كردند. 
يكي ديگر از موانع مداخله غرب در اين مناقشه ريشه در ديناميك سياست داخلي در غرب و به خصوص ايالات متحده امريكا و فرانسه دارد كه جاه‌طلبي‌هاي ژئوپولتيك غرب در قفقاز را خنثي مي‌كند. يكي از حاميان گسترش قدرت امريكا در قفقاز و آسياي مركزي در گفت‌وگويش با من گفت « امريكا بايد بازوي ارمني‌ها را آنقدر بپيچاند تا بشكند». من در جوابش گفتم شايد بخواهد اين حرف را به يكي از اعضاي كنگره امريكا از كاليفرنياي جنوبي بزند كه يكي از اصلي‌ترين مراكز جمعيت ارمني‌هاي مقيم امريكا است! 
قدرت لابي ارمني‌هاي مقيم امريكا و فرانسه باعث شد كه كنگره امريكا و شوراي ملي فرانسه اقدامات عثماني در سال 1915 در خصوص ارمني‌ها را نسل‌كشي اعلام كنند. البته اين قطعنامه براي مدتي باعث خشم ترك‌ها شد اما سوي ديگر، در عرصه عمل، هيچ كمكي به ارمنستان نكرد. 
مشابه اين ماجرا را مي‌توان در خصوص تحليل‌هاي موسسات غربي در خصوص جنگ سال گذشته ناگورنو قره‌باغ نيز مطرح كرد. غربي‌ها نه تنها نتوانستند در اين جنگ مداخله كرده و آن را پايان دهند بلكه در طول 30 سال گذشته، ناتو، اتحاديه اروپا و موسسات‌شان و نويسندگاني كه براي‌شان كار مي‌كنند مدام گزارش، مقاله، تحليل و سخنراني‌هايي درباره لزوم مسووليت‌پذيري غرب در برقراري امنيت در قفقاز و آسياي مركزي منتشر كردند بدون اينكه بگويند به لحاظ ژئوپولتيكي و نظامي تحليل‌هاي‌شان تا چه اندازه تو خالي و بي‌اساس است. ممكن است كسي بگويد كه اين كارها لزوما ضرري به غرب نمي‌رساند چراكه غرب از اساس نمي‌توانست در اين منطقه مداخله كند اما اگر درباره منطقه‌اي مي‌نوشتند كه غرب توان مداخله در آن را داشت و مداخله نمي‌كرد، آن‌وقت مي‌شد گفت كه ضرر واقعي رخ داده است.
واقعيت اين است كه زياده‌روي‌هايي كه ناتو و اتحاديه اروپا در اين خصوص صورت دادند آسيب زننده است و به روابط غرب با قدرت‌هاي بزرگ منطقه‌اي صدمه وارد مي‌كند. شاعران مديحه‌سرا همواره با چاپلوسي، حاكمان را به فساد كشانده‌اند و مقامات ناتو و اتحاديه اروپا نيز كه در فضاي مبهم غبارآلود تحليل‌هاي خودستايانه و خودبزرگ‌پندارانه نهادهاي‌شان گرفتار شده‌اند، امروز بيش از هر زمان ديگري تمايل دارند اين ابهام را به ذهن افكار عمومي غرب وارد كنند. 
/ Responsible Stataecraft

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون