رونمايي از آهنگ كاروان ورزشي ايران در المپيك
مگر انتخابات تمام نشده؟
علي ولياللهي
در اختتاميه مراسم شعر و ترانه هفته المپيك، از سرود كاروان ورزشي ايران در توكيو رونمايي شد. شعر اين سرود كه توسط گروه كر خوانده ميشود را عبدالجبار كاكايي ترانهسرا و شاهر مشهور سروده و آهنگسازي آن را مهدي جاور برعهده داشته است. آهنگ ساختهشده براي كاروان المپيك ايران به شكلي است كه اگر كسي اسم موزيك و ماجراي انتسابش به ورزش را نداند و بيهوا از راديو يا از جاي ديگري آن را بشنود از خودش ميپرسد مگر قرار است دوباره انتخابات برگزار كنند؟ آيا ۲۲ بهمن نزديك است؟ دليل اين امر هم ساده است. توي شعر اين اثر تمام كليشههاي رايج آهنگهاي ملي - ميهني يكجا جمع شدهاند بدون اينكه كوچكترين نسبتي با امر ورزش برقرار كرده باشند. فرم شعر كه در آن وطن به عنوان يك مخاطب در نظر گرفته ميشود و شاعر خطاب به اين «تو» ابراز ارادت و عشق ميكند هم آنقدر دستمالي و مستعمل شده كه اجازه بروز هرگونه خلاقيتي را ميگيرد. در چند سال اخير تقريبا تمام شعرهاي اينچنيني با همين فرم مخاطب قرار دادن وطن نوشته شدهاند. نتيجه اينكه دوباره يك موزيك با ريتم حماسي و ملودي تكراري با تم «ما خوبيم و بقيه نه» پيش روي شنوندگان قرار گرفته است. واقعا وقتي قرار است موزيكي براي «كاروان ورزشي» ايران ساخته شود آيا نبايد نسبتي با حوزه ورزش داشته باشد؟ تا كي قرار است هر بار كه بحث نوشتن متني درباره وطن پيش ميآيد، بنويسيم ايران «مهر فروزنده» يا «سرزمين آزادگان» است يا به خوشرنگي پرچم اشاره كنيم؟ انگار كه رنگ بقيه پرچمهاي دنيا بدرنگ هستند! البته نميشود كتمان كرد كه اشاره به رنگ پرچم در همه سرودهاي ملي همه كشورها جايگاه ويژهاي دارد و بدون شك اولين نفراتي كه اين المان را وارد شعرهايشان كردند آدمهاي باهوشي بودند. اما اينكه هر بار هر كسي ميخواهد شعري درباره كشورش بگويد بلافاصله برود سراغ خوشرنگي پرچم و بدون هيچگونه خلاقيتي مستقيم به آن اشاره كند اصلا جذاب نيست. در كنار اينها عباراتي نظير جان مني، ملك جاويدان و گوهر هم آن قدر تكرار شده كه هيچ حسي در مخاطب به وجود نميآورد جز اينكه فكر كنيم برنامهاي سياسي نزديك است. برانگيختگي احساسي، ايجاد حس غرور در ورزشكاران، آماده كردن آنها براي به ميان آوردن صد درصد توانشان جهت مقابله با رقبا و... بخشي از اهدافي است كه يك موزيك ميتواند انجام دهد. اما اينكه ورزشكاران چقدر با آن موزيك احساس نزديكي كنند، چقدر كلام و آهنگ را برگرفته از شرايط خودشان بدانند و آن را به عنوان اثري بپذيرند كه متعلق به المپيك باشد نه اثري كه ميتواند در هر ويژه برنامهاي از صداوسيما پخش شود، از اهميت بالايي برخوردار است. جدا از اينكه موزيك كاروان ورزشي ايران كليشهاي و تكراري است و ارتباطي با فضايي كه قرار است در آن پخش شود (يعني يك فستيوال ورزشي) ندارد، يك تناقض دروني هم با روح المپيك دارد. در حالي كه شعار المپيك برابري همه كشورها و نژادها و مذاهب است، در حالي كه فرهنگ المپيك احترام به همه اقوام و تك تك مردم دنياست ما موزيكي ميسازيم كه در آن خود بزرگبيني موج ميزند. به عنوان مثال به اين مصرع نگاه كنيد كه در ترجيعبند اثر استفاده شده و چند بار تكرار ميشود: «هر كه به آغوش تو پر ميكشد آزاده است».
در پايان بايد به اين نكته اشاره كرد كه برخلاف هميشه اين نقدها عمدتا متوجه شاعر اثر نيست، چرا كه او به عنوان كسي كه تصور ميكرده در حال خلق يك اثر هنري فاخر است اينها را نوشته اما آنهايي كه در جشنواره اين شعر را برگزيدند و به عنوان متن كاروان ورزشي ايران معرفي كردند، بايد پاسخ بدهند كه آيا اساسا چيزي از ادبيات سر در ميآورند يا هر متني كه روي ريتم حماسي نوشته شده باشد و در آن كلمات خاك و وطن و پرچم و جان نشسته باشد هوش از سرشان ميبرد؟