سياست جنگي طالبان پس از خروج امريكا از افغانستان چيست؟
انزواي سياسي، خط قرمز طالبان
جاويد حسيني
جو بايدن، رييسجمهور ايالات متحده با اعلام خروج بيقيد و شرط نظاميان اين كشور از افغانستان به جنگ 20 ساله امريكا در افغانستان پايان بخشيد اما از زمان اعلام اين خبر، آتش جنگ در افغانستان وارد فاز جديدي شد، چراكه طالبان دريافت، پس از اين، نيروهاي دولتي افغانستان نه پشتيباني هوايي و نه مشاوره نظامي امريكا را همراه ندارد. از اين زمان به بعد ميتوان تغيير محسوسي را در سياست جنگي طالبان مشاهده كرد كه احتمالا همين سياست در ماههاي آينده نيز ادامه خواهد يافت. از جمله نتايج اين سياست سقوط پياپي ولسواليها و مناطق در نقاط مختلف افغانستان است. برخي از مهمترين شاخصههاي سياست جنگي طالبان عبارتند از:
1- روي آوردن به جنگ منظم
از سال 2005 كه طالبان بار ديگر قد علم كرد، تاكتيكهاي جنگي اين گروه تحت تاثير متغيرهاي گوناگون تغيير كرده است. انواع تاكتيكها از جمله جنگ منظم، حملات انتحاري، بمبگذاري كنار جادهاي، حملات گوريلايي را تجربه كرد. يكي از مهمترين شاخصه تغيير رفتار طالبان در دو ماهه اخير، روي آوردن به جنگ منظم جبههاي است. حملات هوايي نظاميان امريكايي و دولت افغانستان در جنگهاي منظم سبب وارد شدن تلفات سنگين به جنگجويان طالبان شده بود به همين دليل اين گروه در سالهاي اخير جنگ منظم را كنار گذاشته بود و در عوض از حملات انتحاري، انفجاري و گوريلايي استفاده ميكرد. اما بعد از كنار رفتن امريكا از جنگ افغانستان يكي از بارزترين تاكتيكهاي جنگي طالبان، روي آوردن به جنگ منظم است.البته فاكتور حملات هوايي نيروهاي دولتي افغانستان همچنان پابرجاست كه بعدا بدان پرداخته خواهد شد.
2- پراكندن جبهه جنگ
طالبان با توجه به ارزيابي كه از نيروهاي نظامي افغانستان و توان عمليات هوايي نيروهاي دولتي داشته، تاكتيك جنگي متناسب با آن را اختيار كرده است. در برابر جنگ منظم طالبان نيروهاي عادي ارتش و پليس كارايي چنداني ندارند و تكيه دولت افغانستان به دو ابزار مهم است: حملات هوايي و نيروهاي ويژه (يگانهايي در ارتش ملي و پليس اين كشور كه بهطور ويژه آموزش ديده و تجهيز شدهاند) . در هر جايي كه اين دو در كنار هم عليه طالبان وارد عمليات شدهاند، شكست طالبان قطعي بوده اما تعداد و توان اين دو ابزار كاربردي دولت افغانستان محدود است. با توجه به اين محدوديت اينبار طالبان هوشمندانه جغرافياي جنگ را در نقاط وسيعي از افغانستان توزيع كرده است تا اين دو ابزار نتوانند سدي در برابر آن ايجاد كنند.
3- تمركز بر جغرافياي شمال
به نظر ميرسد طالبان در حملات طالبان جديد تمركز خود را بر ولايتهاي شمالي گذاشته است. 77 ولسوالي از شمال افغانستان در مدت دو ماه به تصرف اين گروه در آمده است. در حالي كه اين آمار در جنوب 41 ولسوالي، در شرق 3 ولسوالي، در غرب 13 ولسوالي و در مركز 5 ولسوالي است.
مهمترين تحليلي كه براي اين سياست طالبان ميتوان ذكر كرد، اين است كه طالبان با توجه به تجربهاي كه از زمان سقوط دارد و با توجه به اينكه اين جغرافيا با طالبان نامانوس است، سختترين كار را در اين جغرافيا خواهد داشت لذا اين گروه خيز براي تصرف جغرافيا را از اين مناطق آغاز كرده تا قبل از شكلگيري هر گونه مقاومتي بتواند، خطه شمال و رهبران سياسي آن را غافلگير كند. خطر چهرههاي ضد طالباني مانند دوستم و عطا محمد نور به ويژه دوستم كه سازشناپذيرتر است، براي طالبان جدي است و به همين دليل حمله طالبان به شمال را ميتوان نوعي تاكتيك غافلگيرانه يا پيشدستي اين گروه در شمال تعبير كرد.
4- استفاده از تمام ظرفيت
تعداد جنگجويان طالبان هميشه يكي از ابهامها و در عين حال موارد اختلاف بين كارشناسان بوده است. اما بهطور كل اعتقاد بر اين است كه اين نيروها به دو دسته تقسيم ميشوند:
- نيروهاي در حال جنگ
- نيروهاي ذخيره يا فصلي
درباره مجموع اين نيروها كارشناسان و موسسههاي تحقيقاتي ارقام مختلفي را ذكر ميكنند كه بخش عمده اين نيروها فقط در اوج جنگ وارد ميدان جنگ ميشوند. جان سپكو بازرس ويژه امريكا در امور بازسازي افغانستان طي سخنراني در موسسه صلح ايالات متحده رقم جنگجويان طالبان را ۶۰ هزار تمام وقت و ۹۰ هزار جنگجوي فصلي عنوان كرد.
با توجه به پراكندگي جنگ در جغرافياي وسيعي از شمال، شرق، غرب و جنوب افغانستان و تعداد بالاي جنگجويان طالبان در اين حملات با احتمال بالايي ميتوان گفت كه طالبان در اين برهه زماني احتمالا از تمام ظرفيت نيروهاي خود استفاده كرده است.
5- افزايش جمعيت و جغرافياي تحت سلطه
جمعيت و جغرافيا از مولفههاي مهم قدرت هستند و به نظر ميرسد اين مهم در دستور كار طالبان قرار گرفته. پيش از سقوط دومينووار والسواليها ارزيابي بر اين بود كه 88 ولسوالي از 388 ولسوالي افغانستان تحت كنترل طالبان قرار دارد (22 درصد) كه سهم پنج و نيم ميليون نفر از جمعيت 33 ميليون نفري افغانستان را در خود جاي داده بود. با تغيير سياست جنگي طالبان، بعد از 25 فروردين سقوط دومينووار ولسواليهاي شروع شد و تا به امروز 128 ولسوالي افغانستان سقوط كردند كه از اين بين تاكنون 16 ولسوالي بازپس گرفته شدند. لازم به ذكر است كه برخي ولسواليها بدون هيچ درگيري از سوي نيروهاي افغانستان تخليه شد كه دليل آن هزينهبر بودن مقاومت در آن و عدم استراتژيك بودن موقعيت اين ولسوالي است. بنابراين در يك بازه زماني دو ماهه طالبان توانسته است حجم جغرافيا و جمعيت تحت سلطه خود را به دوبرابر برساند.
6- تلاش براي كنترل شاهراهها و گمركات
سياست ديگر طالبان در فاز جديد جنگي تسلط بر شاهراهها و گمركات افغانستان است. اين گروه در مسير جاده حلقهاي افغانستان به ويژه شاهراه كابل به شمال تلاش دارد تا نقاط استراتژيك را تصرف كند. همچنين حملات متعددي به نواحي مرز مشترك افغانستان با كشورهاي تاجكستان، ايران، ازبكستان و تركمنستان داشته و موفق شده است گمركهاي آيخانم و شيرخان بندر در مرز با تاجيكستان را به تصرف درآورد. همچنين گمرگ حيرتان در مرز با ازبكستان، گمرك آقينه در مرز با تركمنستان و گمرك اسلام قلعه در مرز با ايران در معرض تهديد جدي قرار دارند و به تازگي دولت افغانستان به دليل اين تهديدات صدها نيروي نظامي را در كمربندهاي امنيتي گمرك حيرتان مستقر كرده است. كاربرد اين تاكتيك دوگانه است؛ نخست آنكه در كنار فشار نظامي، فشار اقتصادي بر دولت تحميل ميشود. بر اساس خبرهاي منتشر شده، حجم ورودي به گمركات افغانستان به دليل ناامنيها به شدت كاهش يافته است كه اين موضوع تاثير منفي بر درآمد دولت افغانستان در حال جنگ دارد. كاربرد ديگر آن درآمدزايي براي طالبان است و اين گروه به جاي دولت به اخذ ماليات اقدام ميكند.
چشمانداز
انتظار ميرود با توجه به فقدان ابزارهاي بازدارنده موثر بر طالبان و از طرفي سياست ايالات متحده كه نوعي چراغ سبز به عمل اين گروه است، سياست جنگي طالبان تا دو ماه آينده با همين مشخصات ادامه يابد كه نتيجه آن سقوط دومينووار ولسواليها و تسلط اين گروه بر بخشي از مناطق اقتصادي افغانستان است. اين رويكرد جنگي طالبان طي دو ماه آينده از تصرف ولسواليها به تصرف مراكز ولايات تبديل خواهد شد، مگر آنكه ابزار موثري براي تغيير بازي وارد صحنه شود. تركيبي از نيروهاي دولتي و نيروهاي خيزش مردمي ممكن است بتواند تغيير موثري در قاعده بازي طالبان ايجاد كند. طي ماههاي آتي اگر طالبان جو بينالمللي را عليه خود ببيند، ممكن است با دست پر و از موضع قدرت به ميز مذاكره برگردد در غير اين صورت وضع موجود ادامه خواهد يافت. طالبان راضي به انزواي سياسي افغانستان نيست، چراكه براي حضور موثر در حاكميت و تداوم حاكميت مورد نظرش، به تعامل موثر با كشورهاي اثرگذار نياز دارد و به همين جهت احتمال حالت نخست بيشتر است و احتمالا پيش از سرد شدن هوا مذاكره جدي با جناحهاي افغانستاني آغاز شود. نكته قابل توجه امنيتي ديگر در افغانستان احتمال رشد و جان گرفتن مجدد داعش است. با توجه به اينكه ظرفيت دولت و طالبان عليه يكديگر استفاده ميشود، بازيگر سوم يعني داعش ميتواند فرصتي براي احيا پيدا كند.
پژوهشگر موسسه مطالعات راهبردي شرق
طي ماههاي آتي اگر طالبان جو بينالمللي را عليه خود ببيند، ممكن است با دست پر و از موضع قدرت به ميز مذاكره برگردد در غير اين صورت وضع موجود ادامه خواهد يافت. طالبان راضي به انزواي سياسي افغانستان نيست، چراكه براي حضور موثر در حاكميت و تداوم حاكميت مورد نظرش، به تعامل موثر با كشورهاي اثرگذار نياز دارد و به همين جهت احتمال حالت نخست بيشتر است و احتمالا پيش از سرد شدن هوا مذاكره جدي با جناحهاي افغانستاني آغاز شود.