با همه دردم اميد درمانست
فاطمه باباخاني
دو هفته از حادثه واژگوني اتوبوس خبرنگاران ميگذرد و خانوادههاي داغديده مراسم هفتم را برگزار كردهاند. درباره اين حادثه بارها و بارها گزارشها و مصاحبههايي در رسانهها گزارش منتشر شده و مقامات و مسوولان هم درباره آن بسيار سخن گفتهاند، گاه سخناني كه خود نمكي بر زخم بوده و گاه كلامي از سر همدردي.
از زخميهاي اين حادثه با ترخيص مرتضي محمدصادقي، خبرنگار تسنيم اروميه و بازگشت او به خوي، تنها ابراهيم نژادرفيعي خبرنگار تسنيم در بيمارستان بستري است در حالي كه بازماندگان اعم از خبرنگاران حاضر در اتوبوس و خانوادههاي داغدار همچنان خواستار شفافسازي و مشخص شدن سهم هر فرد يا سازماني هستند كه باعث چنين فاجعهاي شده است و سهم خود را نميپذيرد.
اما اين روزها علاوه بر اين مطالبات، خبرنگاران محيطزيست در حالي كه درگير كابوسها و جلسههاي روانشناسي هستند، در رسانهها درباره آتشسوزي در زاگرس مينويسند، درباره خشك شدن هوري كه زندگي مردماني در خوزستان به آن وابسته است، آنها از ميانكالهاي مينويسند كه باز هم دارد ميسوزد، از باران كه بالاخره به يتيمخانهاي در كنيا منتقل شد، در اين باره كه آيا قرار گرفتن هر توري اعم از دانشآموزي، دانشجويي يا مطبوعاتي با مديريت شركتهاي گردشگري ميتواند تصادفات جادهاي را كاهش دهد، درباره اكوسيستم جنگلي زير فشار، درباره كمبود آب سدهاي همدان، فرونشست در اطراف تهران و ساير مناطق كشور و...
خبرنگاران محيطزيست در حالي كه داغي در دل دارند و زخمي بر جگر، نگرانند مبادا خبري در اين حوزه را از دست دهند و آن را منعكس نكرده باشند. آنها كه اين روزها با كابوس ديدن لحظه تصادف بيدار ميشوند، در تلاشند اين صحنه را به كناري نهاده و دوباره زندگي را شروع كنند. آنها ميدانند اين سرزمين به اميد براي بهبود شرايط زنده است، تلاش براي كم كردن مصائبي كه بر آن ميرود، نوشتن و گفتن براي باقي ماندن يك درخت، يك بوته، يك گونه... زيرا آنها بنا به تجربه كارشناسان و فعالان اين حوزه آموختهاند در برابر هر مصيبت و غم چارهاي جز ايستادن و تلاش دوباره ندارند، همچنان كه سعدي سروده است: «هنوز با همه دردم اميد درمانست/كه آخري بود آخر شبان يلدا را... »