دگرديسي دانشگاه از اميد به نااميدي
محمود صادقي
بيش از دو دهه پس از حوادث كوي دانشگاه و سالگرد اعتراضات دانشجويي 18 تير، در آستانه ورود به دوراني تازه به لحاظ سياسي بايد بپذيريم كه امروز فضاي حاكم بر دانشگاهها و كنشگري دانشجويي فضاي چندان بانشاط و پرشوري نيست و از آنجا كه به طور كلي فضاي سياسي دانشگاه خواهناخواه از فضاي عمومي جامعه تاثير ميپذيرد و طبيعتا عواملي كه بر فضاي جامعه اثرگذار است و در شرايط كنوني به نوعي يأس و نااميدي منتج شده، چنين شرايطي به درون دانشگاهها و فضاي حاكم بر كنشگري دانشجويي تسري داده است. از طرفي با توجه به تعطيلي دانشگاهها ناشي از ادامه همهگيري كرونا، امكان فعاليت تشكيلاتي از بين رفته يا دستكم ضعيفتر شده اما فارغ از اين مولفه اثرگذار، واقعيت آن است كه آن يأس و دلزدگي كه در فضاي عمومي جامعه حالت فراگير شده در دانشگاهها نيز ديده ميشود. همچنين در حالي كه اصولا طي اين سالها بخشي از كنشگري سياسي - مدني دانشجويان از طريق فضاي مجازي دنبال ميشد، امروز شاهديم چندان تحركي در اين فضا نيز ديده نميشود يا به تعبير دقيقتر آنچه بعضا از جانب دانشجويان در فضاي مجازي رقم ميخورد، بخشي متاثر از آن احساس و فضاي يأس و دلزدگي عمومي است و فارغ از آن نيز به دليل عدم حضور كف دانشگاه و جدا افتادن دانشجويان از يكديگر، نوعي واگرايي در فضاي دانشجويان احساس ميشود. نكته حائز اهميت در اين شرايط طبيعتا واكنش حاكميت است كه بسيار به نوع روش و كنش دولت آينده وابسته است. با اين همه اگر بخواهيم بنا به مولفهها و شرايط كنوني درباره آينده صحبت كنيم بايد بپذيريم كه پيشبيني عمومي ناظر بر سردتر شدن فضاي دانشگاهها و كنشگري دانشجويي است؛ چرا كه احتمالا فضا بستهتر از گذشته مديريت شود و سياستها و اهدافي دنبال شود كه در همين راستاست.
هر چند نبايد مرتكب قضاوت زودهنگام شويم و بايد منتظر سير تحولات پيش رو بمانيم تا مشخص شود كه چه كسي به عنوان وزير علوم معرفي ميشوند و متعاقبا چه كساني اداره دانشگاهها را به دست خواهند گرفت اما آنچه نقدا قابل بيان است، ناظر بر نگاهي بسته به دانشگاه است و در نتيجه بر كنش دانشجويان اثر منفي خواهد داشت يا دستكم چگونگي و نحوه كنشگري دانشجويي را تحت تاثير قرار ميدهد و به اين ترتيب اين احتمال را نبايد از نظر دور داشت كه كنش دانشجويي از شكل و شمايل آشكار و علني معمول به نوعي كنش پنهانيتر ميل پيدا كند. همچنين علاوه بر ميل عمومي به مهاجرت كه عليالظاهر بنا بر مستندات موجود شاهد تشديد اين گرايش در دانشگاهها بوديم، نوعي سياستگريزي نيز در دانشگاهها رقم خورده و احتمالا در آينده با توجه به تغيير شرايط، اين گرايش به نحوي تشديد يا تعميق شود. طبيعتا وقتي دانشجويان همديگر را نميبينند، وقتي دانشجويان نه با يكديگر و نه با استادان و مسوولان دانشگاه ارتباط تنگاتنگ و رودررو نداشته و دورادور و به صورت مجازي در ارتباطند، نهتنها كنش سياسي- مدني دانشجويان تضعيف ميشود، بلكه حتي فعاليت علمي دانشجويان نيز تا حدودي دچار خسران ميشود. ما هماكنون شاهديم كه كيفيت فعاليت علمي و پژوهشي دانشگاهها به طور محسوس كاهش يافته و طبيعتا در اين شرايط، كنشگري سياسي- مدني دانشجويي به طريق اولي تحت تاثير خواهد بود. در مجموع اما بايد بر اين نكته تاكيد شود كه ما هماكنون شاهد نوعي دگرديسي در كنشگري دانشجويي هستيم. به بيان ديگر گونهاي ديگر و البته شديدتري از آن نوع دگرديسي كه در سطح جامعه به چشم ميخورد، بر فضاي دانشگاه نيز سايه افكنده است. بر اين اساس با توجه به اينكه توصيف و تبيين دقيق اين دگرديسي در فضاي دانشگاه به فرصت و مجالي ديگر نيازمند است، اجمالا به نظر ميرسد اين گرايش به نوعي بيتفاوتي نسبت به تحولات سياسي و رويدادهاي اجتماعي بهنحوي از آثار و تبعات اين دگرديسي است. همچنين حاكم شدن نوعي واگرايي در فضاي دانشگاه، ظهور و تشديد برخي گرايشهاي سياسي - فكري و ايدئولوژيك نيز نشانهاي ديگر از اين دگرديسي است. ضمن آنكه به نظر ميرسد طي اين سالها نگرشي در فضاي دانشگاه بروز و ظهوري بيشتر پيدا كرده كه معتقد است گرايش اصلاحطلبانه در عرصه عمل توفيق چنداني حاصل نكرده و اين در حالي است كه طبيعتا نااميد شدن از روشهاي اصلاحطلبانه، زمينه را براي جهات ديگر ازجمله گرايشهاي برانداز فراهم ميكند. به اين ترتيب وقتي فضا براي كنش اصلاحطلبانه كه خواهان اعمال اصلاحات با حفظ ساختار موجود است، محدود و محدودتر شود و نوعي يأس و دلزدگي از آن به وجود آيد، طبيعتا فضا براي گرايشهاي ديگر ازجمله روشهاي براندازانه فراهم ميشود.