در باب مصوبه شوراي سنجش و پذيرش
مصلحتانديشي براي محدوديت آزادي علمي
محمد ذاكري
در روزهاي اخير، خبري منتشر شده از مصوبه عجيب شوراي سنجش و پذيرش وزارت علوم مبني بر اينكه به خاطر عدم آمادگي علمي و تحصيلي برخي دانشجويان مقاطع تحصيلات تكميلي كه تحصيلات كارشناسي خود را در رشتهاي متفاوت انجام دادهاند و آسيبي كه حضور اين دسته از دانشجويان به نظام آموزش عالي كشور ميزند، از سال ۱۴۰۱ ادامه تحصيل دانشجويان رشتههاي غيرمرتبط در مقاطع تحصيلات تكميلي ممنوع است و پذيرش از بين رشتههاي مرتبط انجام خواهد شد. نميدانم در فرآيند تدوين و تصويب اين مقرره، آيا از استادان و دانشجويان هم نظرخواهي صورت گرفته يا مطالعات دادهكاوي روي عملكرد دانشجويان تحصيلات تكميلي (به ويژه مقايسه فارغالتحصيلان رشتههاي همنام و مرتبط از يك سو و فارغالتحصيلان رشتههاي غيرهمنام از ديگرسو) صورت گرفته يا جمعي از اساتيد و مديران وزارت علوم بنا به اجتهاد شخصي و پشت درهاي بسته چنين تصميمي گرفتهاند. به هر روي نقدهاي متعددي بر اين مصوبه وارد است كه در اين يادداشت به برخي از آنها خواهم پرداخت اگرچه احتمالا كار از كار گذشته و آنچه به جايي نرسد فرياد است. آنچه در بادي امر به ذهن ميرسد سلب آزادي حق انتخاب رشته تحصيلي و محدود كردن علايق داوطلبان است. همه ميدانيم انتخاب رشته در زمان كنكور سراسري و براي ورود به مقطع كارشناسي، عموما بدون آگاهي كافي داوطلب و براساس متغيرهايي صورت ميگيرد كه علاقه، استعداد و توانمنديهاي فرد در آن كمترين تاثير را دارد. البته اين آسيب عموما از دوره دبيرستان آغاز ميشود و دانشآموز معمولا بر اساس يك تصوير ذهني مبهم از آينده شغلي خود و راهنمايي خانواده و اولياي مدرسه رشتهاي را برميگزيند. در مقطع كنكور نيز مولفههايي همچون سوابق تحصيلي اعضاي خانواده و توصيه آنها، تب شغلي و تحصيلي جامعه (كه مثلا اكنون رشتههاي پزشكي است)، توصيههاي مشاوران و موسسات انتخاب رشته، رتبه كنكور، شهر محل زندگي و دانشگاه مورد علاقه و عواملي از اين دست بر انتخاب فرد تاثير ميگذارد. بسياري از دانشجويان پس از ورود به دانشگاه و فرونشستن تب كنكور و قبولي، مواجهه جذاب با محيط جديد و در مجموع پايان ماه عسل ابتداي دوره دانشجويي، وقتي به تدريج با واقعيت دروس و منابع و كلاسها و استادان روبرو ميشوند درمييابند اين رشته بر خلاف نام پرطمطراق و اصطلاحا باكلاسش به هيچروي مطابق با علايق و ظرفيتها و توانمنديهاي وي نيست. برخي از دانشجويان پس از رويارويي با اين شرايط به اختيار يا به اجبار (مشروطيهاي متعدد و ناتواني در گذراندن دروس) از ادامه تحصيل انصراف ميدهند و برخي ديگر تلخي بيپايان را بر پايان تلخ ترجيح داده و مقطع كارشناسي را به هر ضرب و زور ممكن به پايان ميبرند. در اينجا برخي با تجربه تلخ مقطع كارشناسي، عطاي ادامه تحصيل را به لقايش ميبخشند و ادامه زندگي را در مسيري ديگر جستوجو ميكنند. اما برخي ديگر به اتكاي بينش و تجربهاي كه در دوره دانشجويي از مطالعات غيردرسي، تعامل با دانشجويان ديگر رشتهها و حضور در فعاليتهاي دانشجويي به دست آوردهاند علاقه، انگيزه و آرمان خود را در رشتهاي ديگر و حتي در فضايي متفاوت جستوجو و تلاش ميكنند با تغيير فاز در مقطع ارشد راهي نو را امتحان كنند. بسياري از ايشان منابع درسي آزمون كارشناسي ارشد رشته جديد را جستوجو و با علاقه مطالعه ميكنند و بعضا واجد رتبههاي خوبي در آزمون شده و در دانشگاههاي معتبري نيز پذيرفته ميشوند. نمونههاي بسياري را در ذهن دارم كه در مسير و رشته جديد موفقتر از رشته كارشناسي خود بوده و توانستهاند مدارج بالاتر علمي و دانشگاهي را نيز طي كرده و آثار و تاليفات ارزشمندي نيز خلق نمايند. حالا با اين مصوبه عملا راه ورود بسياري از اين استعدادها به رشتههاي جديد بسته ميشود. اين مسير عمدتا از رشتههاي فني و مهندسي، علوم پايه و حتي پزشكي و پيراپزشكي به رشتههاي مختلف علوم انساني و اجتماعي و حتي علوم حوزوي است. در بين همدورههاي من بسياري از ايشان پس از فارغالتحصيلي در رشتههاي مهندسي و علوم پايه براي مقطع كارشناسي ارشد رشتههايي همچون مديريت، كارآفريني، ادبيات، فلسفه، علوم اجتماعي و علوم سياسي را برگزيدند و اتفاقا در رشتههاي جديد بسيار موفق بودند. در سالهاي معلمي در دانشگاه نيز به نمونههاي متعددي برخوردهام كه از رشتههاي گوناگون به اقتضاي علاقه يا شرايط كاري، رشته مديريت را براي ادامه تحصيل در مقطع كارشناسي ارشد و دكتراي برگزيده و از حسن اتفاق دانشجويان بسيار پرتلاش، علاقهمند و باسواد و باانگيزهاي بودهاند. نكته ديگر آن است كه تحصيلات مقطع كارشناسي به ميزان زيادي در شكلگيري جهانبيني و نگرشهاي فردي دانشجويان موثر است و حضور دانشجوياني با زمينههاي مختلف تحصيلي در يك دوره تحصيلات تكميلي، زمينه پويايي كلاسها را از مسير تبادل و اشتراك اين نگرشها و بينشها فراهم ميكند. همچنين دانشجوياني با زمينههاي تحصيلي مختلف احتمال بيشتري براي توجه به موضوعات متنوع و بينرشتهاي در پژوهشهاي پاياننامه و درسي خود دارند و اين موجب كاربردي شدن و نوگرايي در اين بعد نيز ميگردد. مسالهاي كه سالهاست دغدغه متوليان پژوهش در دانشگاهها و نظام آموزش عالي است. نهايتا اينكه اگر به دنبال توسعه نظامهاي بينرشتهاي و متخصصين اين حوزهها هستيم شاهراه آن ايجاد فرصت تغيير رشته و تربيت فارغالتحصيلان چندبعدي است. به نظر ميرسد راهي كه شوراي محترم سنجش و پذيرش براي رفع مشكلات احتمالي نظام آموزش عالي كشور و ضعف دورههاي تحصيلات تكميلي برگزيده، بيشتر پاك كردن صورت مساله است تا حل آن. چرا كه مساله اصلي در نام همين شورا نهفته است. اگر ابزار سنجش (آزمون و مصاحبه مقاطع تكميلي)، منابع مرتبط با آن و سهميههاي پذيرش دانشگاهها اصلاح شود ديگر نيازي به اين قبيل محدوديتها و سلب آزاديهاي مشروع و حداقلي اجتماعي و علمي نخواهد بود.