حذف خطوط قرمز اضافي
عباس عبدي
جناب آقاي رييسي و اژهاي؛ در اين يادداشت ميخواهم به يك نكته بسيار ساده در امر حكومتداري اشاره كنم كه در ايران كمتر مورد توجه قرار ميگيرد. اين نكته مربوط است به فلسفه و وظيفه حكومت. اشتباه فاحش اين است كه حكومت و ابزار قدرت آن را در خدمت ذهنيتي هدايتگرانه قرار دهيم. به عبارت ديگر وظيفه حكومتها هدايت مردم نيست. نه اينكه هدايت كردن كار بدي است، قطعا خوب است، ولي اين كار در توان حكومتها نيست. حكومتها براي نظم امور جامعه به معناي كلي آن هستند، زيرا حكومتها نميتوانند هاديان انديشه و ذهن و افكار مردم باشند، بلكه وظيفه آنها در تنظيم برخي رفتار خلاصه ميشود. اصولا حكومتي كه قرار باشد به وسيله مردم انتخاب شود، چگونه ميتواند هدايتگر آنان باشد؟ هدايتپذيري در درجه اول در ذهن و عقيده و پذيرش نوعي اقتدار اخلاقي و فكري براي هدايتگر از سوي مردم شكل ميگيرد، پس از آن و در مرحله بعد تبديل به رفتار و حقوق و اخلاق ميشود و حكومتها مجري بخشي از آن ميشوند. اصولا حكومت از جنس قدرت است و قدرت ناظر به نظم است و نه هدايت. متوليان هدايت رهبران فكري، اخلاقي و ديني جامعه هستند كه ويژگيهاي آنان از جنس انديشه، اخلاق، معنويت و... است و نه قدرت و اجبار.
در چارچوب حكومتداري فقط بايد به رفتارهايي پرداخت كه نظم اجتماعي را مختل ميكند، نظمي كه برآمده از خواست عمومي است و نه نظمي كه محصول اراده عده معدودي در حكومت است. در چنين نظمي تعداد خطوط قرمزي كه به عنوان محدوده رفتار شهروندان تعيين ميشود به نسبت محدود است. در هيچ جامعهاي نميتواند تعداد خطوط قرمز آنقدر زياد باشد، چنانكه ديگر خط قرمزي ديده نشود، همه جا صفحه قرمز باشد. هر چه تعداد خطوط قرمز را بيشتر كنيم، بهطور اجتنابناپذيري خط قرمز را بياعتبار ميكنيم. حكومت مقتدر حكومتي نيست كه خطوط قرمز آن زياد باشد و بدتر اينكه افراد زيادي از آن عبور كنند. حكومت مقتدر، حكومتي است كه به مردمش اعتماد دارد و تعداد خطوط قرمز آن اندك است و اكثريت قاطع مردم از روي علاقه آنها را رعايت ميكنند. چنين حكومت مقتدري، منطقه آزاد رفتاري مردم را گسترده ميبيند و فقط به اموري كه نظم اجتماعي مورد قبول اكثريت را مختل ميكند، ميپردازد.
اينكه مردم در تابستان گرم در يك محل گردشگري آببازي كنند، چه نظمي را به هم ميزند، جز اينكه خطوط قرمز بيارتباط با نظم اجتماعي براي رفتار مردم تعريف شده است؟ مردمي كه در اماكن غير عمومي رفتارهاي به مراتب آزادتر از آن را انجام ميدهند، ولي در فضاي عمومي دچار محدوديتي ميشوند كه غير قابل تحمل مينمايد.
از سوي ديگر واكنش و حساسيت مقامات و حكومت نسبت به هر رفتاري كه مخل نظم اجتماعي است، بايد متناسب باشد. مردم واكنشهاي حكومت را در برابر بسياري از اتفاقات تاثرآور و ويرانگر نظم ميبينند، سپس آن را با ديگر رفتارهاي حكومت مقايسه ميكنند. در ميان جرايم شايد اسيدپاشي يكي از بدترين جرايم از حيث ايجاد ترس و نگراني و اختلال در نظم باشد، ولي هنگامي كه ميبينند اسيدپاشي اصفهان به دختران بيگناه، واكنش جدي در مقابله با آن ايجاد نميكند، ولي يك آببازي ساده به سرعت با واكنش تند و قاطع مواجه ميشود، به معناي آن است كه فلسفه نظم به نفع فلسفهاي ديگر كه مدعي هدايتگري است، عقبنشيني كرده است. به نظر ميرسد كه نظم مورد نظر ساختار رسمي متفاوت از نظم مورد نظر مردم است.
پس به عنوان اولين گام بايد ديد كه مردم كدام خطوط قرمز را رعايت نميكنند، در حالي كه از نظر حكومت لازمالرعايه است! ماهواره، بخش فيلتر فضاي مجازي، دو نمونه روشن آن است. لطفا در اولين گام اينگونه خطوط قرمزي كه زايد است را حذف كنيد، تا خطوط قرمز واقعي، ديده و رعايت شود.