حل مشكلات، توسعه بومي
نيوشا طبيبي
اصطلاح «حكمراني آب» را اخيرا زياد ميشنويم. لابد منظور سياستگذاريها، تدابير و اقدامات حاكميتي هستند كه لاجرم بايد توسط نهادهاي مختلف حكومت از قانونگذاران تا مجريان اتخاذ شوند. نياكان ما قرنها پيش از اينكه اين اصطلاحات سياسي وضع شوند، به اهميت و لزوم اين تصميمات
پي برده بودند.
تاسيسات آبي بهجا مانده از قرنها پيش در سراسر ايران نشان از همين توجه و تدبير دارد. در ادوار مختلف آب مهمترين و حياتيترين موضوع زندگي در اين سرزمين بوده است، چنانكه داريوش از خدا ميخواهد كه سرزمينش را از خشكسالي و دروغ محفوظ بدارد.
ايران سرزميني خشك است كه در بستر آن بذر يك امپراتوري عظيم جوانه زد و برخلاف تمام تمدنهاي بزرگ ديگر نه كنار رودي بزرگ و نه كنار دريا، بلكه در بياباني خشك پا گرفت و تا امروز برجاماند. نياكان و گذشتگان ما اين سرزمين و رفتار آن را عميقا ميشناختند. آن را دوست داشتند و براي ماندن در اينجا تمام قوه ابتكار خود را به كار گرفتند.
آنها دريافته بودند كه نبايد به هيچوجه درصدد تغيير طبيعت اينجا برآيند. با ابداعات مختلف منابع آب را به نحوي مديريت ميكردند كه هيچ منبعي را خالي نكنند و هيچ زميني را نخشكانند. قنات سرآمد اين ابتكارات بود. تاسيسات ديگر مانند بندها و آبانبارها و سازههاي آبي -مانند آنچه در شوشتر و دزفول بر جامانده- شيوههاي مختلف كشت و زرع و آبياري مبتني بر شرايط واقعي سرزميني بخش شناخته شده اين تدابير است.
متاسفانه ما از دوره تجددخواهي، هوس كرديم كه ايران را مانند كشورهاي اروپايي و پرآب يكسره سبز كنيم. اراده كرديم كه بيش از ظرفيت آب و زمين گونههايي را كشت كنيم كه عملا متعلق به اين خاك و آب نبوده و نيستند. تمامي ظرفيتهاي طبيعي را به خدمت توسعه گرفتيم و اراده كرديم كه «غلط»هاي طبيعت سرزمينمان را اصلاح كنيم. سوداي كوتاه كردن ديواره البرز و كشيدن كانال از درياي مازندران تا خليجفارس براي سبز كردن كوير از همين دست اصلاحات بود.
متاسفانه توسعه ما براساس مدلها و طرحهاي وارداتي است. ما فرهنگ ايراني را كه براساس تجربه چند هزار ساله تاريخي شكل گرفته، چندين دهه است كه كنار گذاشتهايم. اين تجربه گرانقدر تاريخي براساس نحوه تعامل انسان ايراني با محيط پيرامونياش به وجود آمده. اين دانايي گرانقيمت، پاسخهاي ساكنين اين سرزمين به نيازها و شرايط عيني حيات در اينجا بوده است. ما تحتتاثير بيگانگان، آنچه را از طريق سنت و فرهنگ قديم رسيده بود، در زمره خرافات و دانستههاي پوچ و به درد نخور حساب كرديم و كنار گذاشتيم.
به جاي قنات، چاه عميق و نيمهعميق حفر كرديم كه منابعمان را خشك و دشتهايمان را با بلاي فرونشست مواجه كرد. اين اتفاقات حاصل خطاهاي يك قرن گذشته هستند. بدون شك طراحان و مجريان آن زمان تصور ميكردهاند كه كار درستي انجام ميدهند. فكر ميكردهاند كه گامي براي توسعه و آباداني كشور برداشتهاند. اما ميتوان گفت كه تكيه بر شيوههاي قديمي و آزموده شده و تركيب آنها با فناوري روز قطعا ميتوانست و ميتواند نتايج كمضررتري به دست دهد.
سفرهاي استاني مسوولان و ديدار با مردم و شركت در شوراهاي اداري البته ابزار مهمي براي پيش بردن امر حكومت هستند. اينكه مدير و مسوولي از نتايج تصميماتش مستقيما و بدون واسطه آگاه شود يا كم و كاستيهاي مردم را بداند تا براي آنها تصميمگيري كند، شيوه بسيار خوبي است، اما شايد بيش از آن لازم است كه مديران محترم و مسوولان با سرزمين ايران هم آشنا شوند. اين شناخت نياز به تعمق و دقت در تاريخ و فرهنگ و جغرافياي اين مرز و بوم دارد. كمك گرفتن از متخصصين و كارشناساني كه عمري را در همين راه گذاشتهاند تا سرزمينشان را به خوبي بشناسند راه را كوتاهتر خواهد كرد. خوشبختانه در دانشگاهها و مراكز تحقيقي عدهاي پيگيرانه و بيادعا عمرشان را صرف كردهاند و امروز گنجينهاي هستند كه وجودشان را بايد مغتنم دانست.
آنها بسياري از رموزي را كه نياكان ما در درك شرايط و رفتارهاي طبيعت ايران كشف كرده بودند ميدانند و قطعا ميتوانند در بوميسازي و انطباق برنامههاي توسعه با امكانات سرزميني و نيازهاي طبيعي آن مشاورين و حتي سياستگذاران بينظيري باشند.