پادشاه اردن با هدف تثبيت تاج و تخت به امريكا نزديك شد
همه مشكلات حلنشدني اردن
آرمين منتظري
اوايل سال جاري ميلادي توافقنامههاي همكاريهاي دفاعي ميان اردن و امريكا امضا شد و امريكا امضاي اين توافقنامه را نشانهاي از اهميت استراتژيك اردن در خاورميانه عنوان كرد. براساس اين توافقنامه، واشنگتن پايگاه نظامي عظيمي در اردن ميسازد تا بتواند جابهجاييهاي تجهيزات و نيروها در پايگاههاي نظامياش در تركيه، قطر و كويت را تسهيل كند. مقامات اردني نيز اعلام كردهاند كه اين توافقنامه نتيجه دههها همكاري ميان اردن و امريكاست و هدفش اين است كه ثبات بيشتري را بر منطقه حاكم كند. اردن همواره نگران جايگاه ضعيف استراتژيكش در مقايسه با اسراييل بوده و مدام از امكان سرازير شدن موج ديگري از آوارگان فلسطيني به خاكش بيم داشته است. اما به نظر ميرسد ملك عبدالله دوم به اين واقعيت توجه ندارد كه حضور نظامي امريكا در اردن لزوما نميتواند مشكلات بيشمار اردن را حلوفصل كند. براي دانستن ريشههاي مشكلات اردن بايد نگاهي به تاريخ معاصر اين كشور انداخت.
در سال 1921 انگليسيها بعد از جدا كردن فلسطين، اردن را شكل دادند. خاندان هاشمي اردن كه از نوادگان اميه هستند و بين سالهاي 661 تا 750 در دمشق حكمراني ميكردند، قصد داشتند بار ديگر خلافت را احيا كنند. هدف انگليسيها اين بود كه مانع شوند تا شاهزاده عبدالله، پسر بزرگتر شريف حسين بن علي، پادشاه حجاز، دمشق را تصرف كرده و اين شهر را به عنوان پايتخت پادشاهي خود قلمداد كنند. اگر شاهزاده عبدالله دمشق را تصرف ميكرد، بخشي از مفاد قرارداد سايكس پيكو كه تصريح ميكرد فرانسه بايد بر سوريه و لبنان تسلط داشته باشد، نقض ميشد.
در سال 1923، انگليسيها، هنگ عربي را براي حفظ نظم و قانون و كنترل مرزهاي اردن با سوريه تاسيس كردند تا مانع از اين شود كه قبايل اردني وارد حوزههاي سرزميني تحت كنترل فرانسويها شوند. انگليس در نهايت در سال 1946 پس از امضاي يك قرارداد اتحاد با اردن، استقلال اين كشور را به رسميت شناخت. اين قرارداد دقيقا چيزي مشابه با قرارداد دفاعي است كه اخيرا اردن با امريكا امضا كرده است. در سال 1949، ملك عبدالله اول بعد از الحاق كرانه غربي به خاك اردن، نام اين كشور را به «پادشاهي هاشمي اردن» تغيير داد. در سال 1956، ملك حسين افسران نظامي انگليس را از اردن اخراج كرد و براي راضي كردن اكثريت فلسطينيها و عرب اردن، يك ارتش عربي تشكيل داد.
يكي از مشكلات هميشگي اردن در طول تاريخ، كيفيت پرتنش رابطهاش با اسراييل است. ملك عبدالله اول در اواسط دهه 30 ميلادي، رابطه مخفيانه اما مستقيمي را با رهبران جنبش فلسطينيهاي صهيونيست برقرار كرد. در سال 1948، هنگ عربي براي تصرف بخشي از فلسطين با اسراييل وارد جنگ شد. ملك عبدالله در نشستي با گلدا ماير (رييس وقت اداره سياسي آژانس يهود) كه در امان برگزار شد، موافقت كرده بود كه اين بخش به اردن بپيوندد. ملك حسين كه در سال 1953 و بعد از ترور ملك عبدالله اول در سال 1951 به قدرت رسيد، تا سال 1963 كمترين ارتباط را با رهبران اسراييلي داشت. ملك حسين و رهبران اسراييلي نتوانستند به صلح برسند. مناخيم بگين، نخستوزير وقت اسراييل پيشنهاد اردن مبني بر تشكيل كشور فلسطيني را رد و پيشنهاد كرد كه اردن به عنوان سرزمين مادري جايگزين فلسطينيها تعيين شود. در سال 1997، بنيامين نتانياهو، نخستوزير وقت اسراييل دستور ترور خادل مشعل، رييس اداره سياسي حماس را كه در امان به سر ميبرد، صادر كرد. ملك حسين در آن زمان تهديد كرد كه پيمان صلح اسراييل و اردن را لغو خواهد كرد و به اين ترتيب بيل كلينتون، رييسجمهوري امريكا مجبور شد مداخله كند. كلينتون به نتانياهو اصرار كرد فرمان ترور مشعل را لغو كند و به اين ترتيب بود كه مشعل نجات يافت. البته بهرغم روابط پرتنش ميان ملك حسين و بگين و نتانياهو، تلآويو و امان در برخي موارد كليدي با يكديگر همكاري داشتند. سازمان جاسوسي اسراييل موسوم به موساد بارها در خصوص تهديدهاي جاني توسط عوامل تروري كه براي سرويس جاسوسي مصر كار ميكنند، به ملك حسين هشدار داد و در آستانه جنگ اكتبر سال 1973، اين ملك حسين بود كه به گلدا ماير، نخستوزير وقت اسراييل خبر داد كه مصر و سوريه در تدارك حمله همزمان به نيروهاي اسراييلي در صحراي سينا و بلنديهاي جولان هستند.
امروز روابط ميان امان و تلآويو همچنان پرتنش است. ملك عبدالله دوم توافقنامه ابراهيم كه از سوي دولت دونالد ترامپ براي به سرانجام رساندن طرح صلح خاورميانه پيشنهاد شده بود را رد كرده است. ملك عبدالله اين طرح را تهديدي براي موجوديت اردن و ادامه حيات سلطنت خاندان هاشمي ميبيند. از نظر ملك عبدالله، اين طرح تسلط اردن بر اماكن مقدس مسيحيان و مسلمانان در بيتالمقدس را به خطر انداخته و موجي از پناهجويان فلسطيني را به سمت مرزهاي اردن به راه مياندازد و اين موج ميتواند ساختار جمعيتي اردن را به كلي دگرگون كند. مقاومت ملك عبدالله در مقابل اين طرح موجب شد امان در دوران رياستجمهوري ترامپ منزوي شود. اما انتخاب بايدن به عنوان رييسجمهوري امريكا در سال 2020 بار ديگر اميدهاي اردن را زنده كرد تا اردن را از انزوا خارج كرده و بار ديگر اين كشور به جايگاه نقشآفرينش در منطقه بازگردد. چه اينكه ملك عبدالله به هيچ عنوان به تواناييهاي نفتالي بنت، نخستوزير جديد اسراييل براي حلوفصل مسائل فلسطينيها اعتماد ندارد و اساسا معتقد است كابينه اسراييل براي مدت طولاني بر سر كار نخواهد ماند.
و اما بزرگترين مشكلات اردن، اختلافاتي است كه در خاندان سلطنتي اين كشور بروز كرده است. آوريل گذشته، دولت اردن اعلام كرد توطئهاي كه توسط شاهزاده حمزه، برادر ناتني ملك عبدالله رهبري ميشده را كشف كرده است. البته مقامات اردني جزييات بسيار كمي را درباره اين توطئه منتشر كرد و تنها به بيان اين نكته اكتفا كرده كه اين توطئه يك خيانت بوده و براساس قوانين اسلامي قابل مجازات است. در اين توطئه يكي ديگر از اعضاي خاندان پادشاهي نيز دست داشت. علاوه بر اين، اين يك وزير سابق كابينه اردن و چندين نفر از سران قبايل نيز در اين توطئه دخيل بودند. تنها عضو خاندان پادشاهي و وزير اسبق كابينه به دادگاه فراخوانده و حمزه و سران قبايل به نوعي عفو شدند.
رسانههاي عربي خارج از اردن اين توطئه را به محمد بنسلمان، وليعهد سعودي ربط دادند. گفته ميشود كه بن سلمان قصد براندازي ملك عبدالله را داشته و ميخواسته مسير را براي پادشاهي شاهزاده حمزه هموار كند. باور عمومي اين بود كه وليعهدي سعودي به حمزه علاقه داشته و حمزه برخلاف عبدالله نگاه مثبتي به توافقنامه ابراهيم داشته و اگر حمزه به پادشاهي ميرسيد آنوقت مسير براي امضاي توافقنامه صلح ميان اسراييل و عربستان نيز هموار ميشد. چنين توافقنامهاي از اين جهت براي عربستان مهم بود كه رياض ميتوانست پس از امضاي اين توافقنامه پروژه بزرگ نئوم را در نزديكي مرزهاي اردن با كمك اسراييل پيش ببرد. بنابراين به نظر ميرسد كه بن سلمان كاملا از انگيزه لازم باي سرنگوني ملكعبدالله برخوردار بود.
اما اين رخداد موجب بروز كشمكشي اجتنابناپذير در خاندان هاشمي اردن شد. به اين ترتيب خاندان پادشاهي اردن دو دسته شد. در آن سوي ماجرا، بحرانهاي اقتصادي اردن كه توسط شيوع ويروس كرونا تشديد نيز شد موجب شد تا اختلافات ميان اين دو دسته تشديد شود. گروه مخالف ملك عبدالله به اين نتيجه رسيد كه پادشاه اردن هيچ توجهي به مشكلات اقتصادي آنها ندارد. در اين ميان شاهزاده حمزه نيز سعي كرد خود را به عنوان مدافع مزاياي اقتصادي گروه دوم مطرح كند.
واقعيت اين است كه حاكمان عرب معمولا جديتي در به اجرا گذاشتن اصلاحات سياسي ندارند و ملك عبدالله نيز در اين خصوص استثنا نيست. او به خوبي ميداند كه دولت بايدن از او ميخواهد كه اصلاحات سياسي گستردهاي را به اجرا بگذارد. ماه گذشته، ملك عبدالله يك كميته پادشاهي تشكيل داد تا در خصوص تغييرات سياسي، اداري و اقتصادي بررسيهاي لازم را صورت دهد. ملك عبدالله هنگام معرفي اين كميته، درباره اصلاحات ادامهداري كه از زمان تاسيس كشور اردن مدام به اجرا درآمده داد سخن داد و لاف زد. البته با قضاوت از روي دستاوردهايي كه كميتههاي سابق بر اين داشتند، ميتوان حدس زد كه اين كميته جديد هم قرار نيست دستاورد خيلي خاصي داشته باشد.
ظاهرا طرح استقرار نيروهاي امريكايي در امتداد مرزهاي اردن با سوريه، عراق و عربستان سعودي به ملك عبدالله اطمينان خاطر داده كه سلطنتش در امنيت و ثبات قرار خواهد گرفت. استقبال اخير جو بايدن از ملك عبدالله و پسر جوانش به پادشاه اردن اين اطمينان را داده است كه امريكا همچنان به شراكت استراتژيكش با اردن چه در زمان ملك عبدالله و چه در زمان پادشاهي پسرش، متعهد است. اما واقعيت اين است كه تمركز سياست خارجي دولت بايدن بر خاورميانه نيست. دولت بايدن هنوز مشخص نكرده كه قصد دارد فراتر از موضوعاتي نظير اعزام نيروهاي امريكايي و ارسال تجهيزات نظامي، چگونه شراكتي با اردن داشته باشد. دولت بايدن نشان داده تنها به اهداف محدود در منطقه ميانديشد كه اين اهداف عبارتند از: تضمين امنيت اسراييل و خارج كردن اردن از گستره نفوذ ايران. اعزام نيروهاي امريكايي به اردن نيز بخشي از همين دستور كار است. اما ملك عبدالله به اعزام نيروهاي امريكايي به اردن به عنوان تضمين امنيت پادشاهياش و آينده پسر جوانش مينگرد. غافل از اينكه حضور چشمگير نيروهاي امريكايي در اردن ميتواند موجب شود جامعه مدني اردن سعي كند حضور خود را بسيار بيشتر از گذشته در مناسبات سياست داخلي كشور تثبيت كند.