خاطرات سفر و حضر (27)
اسماعيل كهرم
شهر «كليبر» در آذربايجان شرقي در ارسباران زيبا و قلعه بابك در اين شهر قرار دارد. شمال در محاصره اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي قرار داشت. رودخانه ارس بين ايران و شوروي بود. در فصل زمستان پرندگان فراواني در ارس جمع ميشدند. انواع و اقسام! من براي سرشماري اين پرندگان به كليبر رفتم. همان روز در قلعه بابك خرمدين، عاشيقهاي تبريز برنامه اجرا كردند و صدها نفر جمع شده بودند. فردا، روز كار بود. با لندرور در امتداد ارس به طرف غرب حركت كرديم. در طرف ايران، پاسگاههاي مرزباني و آن طرف (شمال) ارس، پاسگاههاي شوروي قرار داشتند. ما در محلي كه رودخانه عريض شده بود و پرنده فراواني جمع شده بودند توقف كرديم. نقشهها را روي كاپوت ماشين پهن كرديم و تلسكوپ و دوربينها را كار گذاشتيم و... ناگهان اتومبيل پشت مرزباني ايران با شدت، سرعت و حدت به طرف ما آمد و جناب سروان با تشر از من سوال كرد: «چيكار ميكني؟ جمع كن برو يا الان ...»
گفتم: «جناب، ما پرندهها را ديد ميزنيم.»
او گفت: «اونها كه نميدونن (به قسمت شوروي اشاره كرد) پاسگاه مرزي شوروي به پاسگاه ايراني گفته بود كه اينها چيكارهاند. جمعش كن برو وگرنه شكايت ميكنيم!»