آميتاو گوش، نويسنده و محقق برجسته هندي:
تغييرات اقليمي، فقير و غني نميشناسد
مترجم: اميد رستميان مقدم
آميتاوگوش، نويسنده و محقق برجسته هندي در حوزه داستاننويسي و مباحث تغييرات اقليمي، در پي وقوع فاجعه سيل اخير در بخشهايي از اروپا كه منجر به تلفات سنگين و كمسابقه جاني و خسارات گسترده مادي شده است، در گفتوگويي با خبرگزاري دويچه وله آلمان به برخي پرسشهاي روز پاسخ گفته است. نگاهي داريم به متن اين گفتوگو: آميتاو گوش نويسنده هندي ساكن نيويورك ميگويد، ملتها بايد با اين واقعيت روبهرو شوند كه تغيير اقليم بر همه تاثير ميگذارد - و نه در آيندهاي دوردست و دور از ذهن. از نظر آميتاو گوش، طبيعت بخشي پيچيده از داستاننويسي است. نويسنده هندي با تبار بنگلادشي كه در نيويورك زندگي ميكند، اغلب از ساندربانز Sunderbans، جنگلهاي حرا واقع در خليج بنگال، به عنوان زمينه داستانهاي خود استفاده ميكند. آميتاو گوش در اين تماس تلفني بعد از سيلابهاي اروپا، از آپارتمانش به من گفت: «من بسيار تحتتاثير قرار گرفتم... از برخي اظهارنظرهايي كه از آلمان ميآيد و توسط افرادي كه در اثر سيل آسيب ديدهاند، بيان ميشود.» به عنوان مثال، يك زن گفت: «ميدانيد، شما انتظار نداريد كه چنين چيزي در آلمان اتفاق بيفتد. انتظار اين بود كه در كشورهاي فقير اتفاق بيفتد.»
تغييرات اقليمي واقعي است
از نظر آميتاو گوش، چنين جملاتي نشان ميدهد كه مردم درك نكردهاند تغييرات اقليمي واقعي است.
گوش ميگويد: «به تعبير ديگر، يكي از مواردي كه واقعا روشن ميشود اين است كه ما در عصري هستيم كه انتظارات ما از گذشته واقعا عملي نميشود. به عنوان مثال، اغلب گفته ميشود كه رفاه و زيرساختهاي خوب مردم را از بلاياي طبيعي سهمگين حفظ ميكند و من فكر ميكنم، بهطور فزايندهاي ميبينيم كه چنين نيست.» گوش معتقد است كه داستاننويسي بايد خودش را به اين واقعيت برساند. او از زمان انتشار سلسلهمقالات خود در سال 2016 و در كتابي به نام، «اختلال بزرگ: تغييرات اقليمي و غيرقابل تصور بودن»، بهطور فعالانه در مورد تغييرات اقليمي و به ويژه در زمينه نوشتن داستان بحث كرده است.
وقتي داستان در اصل واقعيت است در چند وقت اخير، رمانهاي برجستهاي نوشته شدهاند كه در آنها روي مخاطرات اقليمي تمركز شده است. بهطور مثال كتاب جرج ترنر The Sea and Summer (1987)، Clade از جيمز بردلي (2015)، Flight Behavior از باربارا كينگسولور (2012)، Oryx and Crake (2003) و The Year of the Flood (2009) از مارگارت اتوود، و The Overstory از ريچارد پاورز (2018). گوش در رمان خود Gun Island ( 2019)، به مواردي همچون گرمايش زمين و خطر ابتلاي ماهيها به بيماري از طريق مواد زايد شيميايي در جنگلهاي حرا ساندربنز ميپردازد. اما گوش هنوز هم با اكثر داستانهاي فعلي در مورد گرمايش زمين مشكل دارد، داستانهايي كه اغلب در ژانر بومشناختي يا داستانهاي علمي - تخيلي اقليمي تقسيمبندي ميشوند. او استدلال ميكند كه اين داستانها بلاياي طبيعي را از زمان حاضر جابهجا ميكنند، در حالي كه همه در حال حاضر اتفاق ميافتند. «من واقعا با اين ژانرها مشكل دارم... شما با اين واقعيات طوري رفتار ميكنيد كه گويي غير واقعي هستند. شما آن را به آينده فرافكني ميكنيد يا به نوعي آنها را به خيالات تبديل ميكنيد.» گوش به عنوان مثال ذكر ميكند: «شهر نيويورك در سال 2012 توسط يك توفان اقيانوسي وحشتناك مورد اصابت قرار گرفت. اين توفان سندي نام داشت و نيويورك را ويران كرد. شهر نيويورك داراي تعداد زيادي نويسنده، شاعر، فيلمساز، هنرمند و غيره است، اما شما در مورد توفان سندي نوشتههاي بسيار كمي پيدا ميكنيد، اما كتابهاي زيادي در مورد غرقشدن نيويورك در آينده پيدا خواهيد كرد.» او ميگويد اين ميتواند انكار واقعيت زيسته را منعكس كند. گوش ميگويد: «امروز آنچه بسيار واضح است اين است كه اين واقعيتي طاقتفرساست، به عنوان مثال براي آن دسته از افراد در آلمان. آنها مدام ميگويند اين غيرقابل باور است، آنها نميتوانند باور كنند و ميگويند موضوع اين است كه اين قبلا هرگز اتفاق نيفتاده است. اما كل موضوع اين است كه تنها باورنكردني نيست: اما واقعي است و اتفاق ميافتد. در حال حاضر و براي ما اتفاق ميافتد.»
«استكبار» و تكبر غرب
گوش معتقد است كه غرب از طريق استعمار، صنعتيسازي، بحران گرمايش جهاني را به وجود آورده است و در نتيجه، فرهنگ جديد جهاني مصرفگرايي و افزايش توليدات را. اين امر به كشورهاي غربي كمك كرده است كه تقريبا از هر جنبهاي سياست بينالمللي را تحت سلطه خود درآورند و از فرهنگهاي كشورهاي كمتر توسعهيافته چشمپوشي كنند. وي استدلال ميكند: «غرب با استكبار باورنكردني و احساس خود برتربينياش بسيار منزوي شده است. واقعا بايد يادگيري را از بقيه جهان آغاز كند.» بنگلادش هر ساله سيل را در دوره مونسون تجربه ميكند، زماني كه آبها در پادما - ادامه رود گنگ در آسياي جنوبي - بيش از حد طغيان ميكند. وي ميگويد: «اما تعداد بسيار كمي از مردم ميميرند زيرا افراد آمادگي لازم را دارند، مردم در آنجا ميدانند كه سيلها تا چه حد ميتوانند خطرناك باشند.»
در پايان، فراواني فزاينده فاجعههاي مربوط به تغييرات اقليمي روشن كرده است كه ما انسانها يك مشكل مشترك داريم، اما اضافه ميكند كه كشورها بايد با اين واقعيت جديد بيدار شوند. وي ميگويد: «من اميدوارم كه يكي از درسهايي كه مردم از اين فاجعه وحشتناك در آلمان ميگيرند اين باشد كه هيچكس از عهده رضايت خاطر براي خود برخوردار نيست.» همه انسانها اكنون با يك وضعيت ناخوشايند روبهرو هستند. شما نميتوانيد انتظار داشته باشيد كه فقط به اين دليل كه به يك كشور ثروتمند تعلق داريد، به نوعي محافظت ميشويد.»
منبع: خبرگزاري دويچه وله آلمان