روسيه و آسياي مركزي
در آزمون افغانستان
ديميتري ترنين
افغانستان در حال تبديل شدن به يك منبع بيثباتي براي كشورهاي آسياي مركزي و روسيه و حتي ايران است. طي دو دهه گذشته، امريكاييها نيروهاي راديكال افغاني را مهار كرده و اقتدار مقامات در كابل را تقويت كردهاند. پس از خروج امريكا اما جنگ داخلي بسيار شديدتر و دولت كابل احتمالا سرنگون خواهد شد. در نتيجه، مهاجران به كشورهاي همسايه هجوم آورده، گروههاي افراطي فرامرزي مانند داعش آزادي عمل يافته و افغانستان را به پايگاهي براي بيثبات كردن آسياي مركزي تبديل ميكنند.
براي روسيه و كشورهاي آسياي ميانه، مشكل اصلي پناهندگان و همچنين فعاليتهاي خرابكارانه داعش و ساير ساختارهاي مشابه است. با گذشت سالها از حضور امريكا، افغانستان به توليدكننده عمده مواد مخدر تبديل شده است كه با عبور از آسياي مركزي به بازار اصلي يعني روسيه ميرسد. پس از خروج امريكا، بعيد است تغييري در اين وضع ايجاد شود.
طالبان يك جنبش عمدتا پشتون است. آنها به اندازه كافي قدرتمند نيستند كه بتوانند قدرت خود را در سراسر كشور تثبيت كنند، اما بدون آنها هم اداره افغانستان ممكن نيست. از نظر روسيه و آسياي مركزي، طالبان باعث مشكل نخواهد شد اگر در مرزهاي افغانستان فعاليت كند، به افراطگرايان بينالمللي پناه ندهد و به قاچاق مواد مخدر روي نياورد.
روسيه و كشورهاي آسياي مركزي نه منابع، نه دلايل قانعكننده و نه تمايل به مداخله نظامي در امور افغانستان را دارند. چنين مداخلهاي يك بياحتياطي كامل با نتايج فاجعهبار است. افغانها خودشان بايد جنگ داخلي را خاتمه دهند؛ در ميدان جنگ يا در پاي ميز مذاكره. روسيه منافع مستقيمي در افغانستان ندارد بنابراين به استثناي افراطگرايان بايد آماده برقراري ارتباط با همه نيروهاي تاثيرگذار محلي باشد. بهرغم نزديكي ازبكستان و تاجيكستان به همطايفهايهاي خود در آن سوي مرز، اين كشورها توانايي مداخله نظامي در افغانستان را ندارند. بايد نظارهگر باشند.
اما همه اينها به معناي رد كامل استفاده از زور نيست. شرايط ممكن است به گونهاي رقم بخورد كه براي جلوگيري از حمله افراطگرايان به كشورهاي آسياي مركزي يا روسيه، احتياج باشد كه به پايگاههاي افراطگرايان حملاتي صورت بگيرد.
روسيه و كشورهاي آسياي مركزي منابع كافي براي مهار تهديدات نظامي و تروريستي احتمالي از داخل خاك افغانستان را دارند. اين منابع شامل نيروهاي مسلح ازبكستان و تاجيكستان ميشود كه هممرز با افغانستان هستند. پايگاههاي نظامي روسيه در تاجيكستان، قرقيزستان و منطقه نظامي مركزي روسيه كه مقر اصلي آن در «يكاترينبورگ» است، اداره اين منطقه را به عهده دارد. همچنين نيروهاي مسلح و زيرساختهاي قزاقستان را نبايد فراموش كرد. هماهنگي اين اقدامات ميتواند در چارچوب سازمان پيمان امنيت جمعي كه شامل قزاقستان، قرقيزستان، روسيه و تاجيكستان ميشود يا در سطح روابط دوجانبه انجام شود. همچنين لازم است همكاري با تركمنستان كه داراي مرزي طولاني با افغانستان است، انجام شود.
در اين ميان، سرويسهاي اطلاعاتي بايد نقش مهمتري داشته باشند. وظيفه آنها بايد بدينترتيب باشد: جلوگيري از نفوذ افراطگرايان (از جمله كساني كه وانمود ميكنند پناهنده هستند) از افغانستان به آسياي مركزي و از آنجا به روسيه، سركوب گسترش ايدئولوژي افراطگرايانه، مبارزه با قاچاق مواد مخدر كه از طريق آن تامين مالي تروريسم صورت ميگردد، جلوگيري از حملات تروريستي و غيره.
اهميت هماهنگي سرويسهاي اطلاعاتي در چارچوب سازمان پيمان امنيت جمعي، كمتر از هماهنگي نظامي نيست. دبيران شوراي امنيت ملي كشورهاي عضو و كارمندان آنها بايد دايما با يكديگر در تماس باشند.
شايد در قالبي ويژه كه به مشكلات افغانستان مربوط باشد. وخامت اوضاع در افغانستان تبديل به آزموني جدي براي سازمان پيمان امنيت ملي خواهد شد كه بايد ثابت كند اين سازمان ميتواند ضامن امنيت منطقه باشد. ميتوان با تمرينات مشترك جديد، هماهنگي امنيتي بهتر و به اشتراك گذاشتن اطلاعات، خود را احيا كند. كنترل مرزهاي تاجيكستان و ازبكستان با افغانستان بسيار مهم است، اين اولين خط دفاعي آسياي مركزي و روسيه است.
بيثباتي در افغانستان ساير كشورهاي همسايه، يعني چين، هند و ايران را نيز تهديد ميكند، بنابراين روسيه ميتواند با آنها در مورد افغانستان همكاري كند. اين امر هم در سطح روابط دو جانبه و هم در چارچوب سازمان همكاري شانگهاي كه علاوه بر كشورهاي آسياي مركزي و روسيه شامل چين، هند و پاكستان است و افغانستان و ايران را به عنوان مقامهاي ناظر دارد، امكانپذير است. همانند مورد سازمان پيمان امنيت جمعي، خروج امريكا از افغانستان بايد انگيزه جديدي به سازمان همكاري شانگهاي نيز بدهد.