• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4987 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۶ مرداد

تفسير كشاف در گفت‌وگوي مسعود انصاري مترجم، قرآن‌پژوه و نصرالله حدادي پژوهشگر و نويسنده

از راز نهان وجود خودمان آگاه نيستيم

زهره حسين زادگان

تفسير قرآن كريم به معناي تلاش براي فهم معاني آيات، از همان عصر نزول وحي آغاز شد و از قديمي‌ترين اشتغالات علمي مسلمانان است. به باور شيعيان، پس از پيامبر اكرم (ص) نخستين مفسر قرآن امام علي (ع) است. يكي از مهم‌ترين تفاسير قرآن كريم، تفسير «الكشاف عن حقايق التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل» است كه نزد عموم با عنوان تفسير كشاف معروف است، اثر محمودبن‌عمربن احمد بن زمخشري كه در قرن ششم به زبان عربي تاليف شد. تفسير كشاف از بزرگ‌ترين و دقيق‌ترين متون تفسير قرآن و در زمره تفاسير اجتهادي است كه بر دو پايه احتجاج و استنباط استوار است. به سبب تحدي خداوند در قرآن و دعوت از منكران نبوت براي اثبات اعجاز بودن كتاب آسماني مسلمانان، در طول تاريخ، تمسك به بلاغت و زيبايي‌هاي لفظي و معنايي قرآن و استخراج و اثبات آنها به عنوان يكي از وجوه تمايز و تباين آيات با نمونه‌هاي بشري، دستاويز بسياري از مفسران بوده است. تفسير كشاف بارها در كلكته هند، مصر و كشورهاي ديگر و حتي ايران به زبان عربي منتشر شد. براي اولين‌بار اين كتاب توسط مسعود انصاري به فارسي ترجمه و در سال 1389 توسط انتشارات ققنوس منتشر شد و چاپ دوم آن در سال 1391 انجام شد. آنچه مي‌خوانيد برگزيده‌اي از متن گفت‌وگوي مسعود انصاري مترجم، قرآن‌پژوه و نويسنده و نصرالله حدادي پژوهشگر و نويسنده درباره كتاب تفسير كشاف است كه از سوي نشر ققنوس در اختيار روزنامه اعتماد قرار گرفته و به مناسبت عيد غدير خم منتشر مي‌شود.


حدادي: فكر مي‌كنم اولين‌بار نام اين تفسير را در سال 1354 شنيدم كه توسط انتشارات اسلاميه به شكل افست چاپ مي‌شد. تفسير كشاف بارها و بارها به زبان عربي منتشر شده، اين سوال براي مخاطبان ما پيش مي‌آيد كه با توجه به اينكه زبان اين كتاب خيلي قديمي است و حجم زيادي دارد، چطور شد شما ضرورت ديديد اين كتاب را به زبان فارسي ترجمه كنيد؟

انصاري: تفسير كشاف، متن مهمي است، چون در يك نقطه‌عطف تاريخي و دوران شكوفايي قرن سوم و چهارم و پنجم پديد آمد. اين تفسير چند ويژگي خاص دارد. يكي اينكه يك تفسير چند ساحتي است. به رغم اينكه يك تفسير ميانه متمايل به كمينه‌نگاري است. خب حجمش كمتر است. مثلا نسبت به متون ديگر از قبيل طبري والميزان و ... حجمش كمتر است، اما مجموعه‌اي از مباحث و مطالب گوناگون در زمينه‌هاي مختلف را در خودش فراهم آورده كه به آن جامعيت بخشيده است. در آن بلاغت هم هست. بلاغت وقتي مي‌گوييم مرادمان، به اصطلاح خاص علم بيان و علم معاني است. اعجاز قرآن به زيباترين و استوارترين شكلش در اين تفسير بيان شده است. همچنين تفسير كشاف خردگراست. اما خرد در كشاف به يك مفهوم نيست. خرد در اين تفسير چندين مفهوم دارد. اولا پيروان مكتب اعتزال به نوعي از خرد كه خرد جزيي باشد باور دارند، يكي از چالش‌هاي زمخشري در تفسير كشاف اين بود كه مثلا با عرفا گلاويز است، چون عقل كلي كه عرفا مطرح مي‌كنند براي‌شان قابل قبول نيست. به‌طور كلي، رهيافت كلي زمخشري براساس عقل جزيي است. اين عقل هم يك پايه ندارد، بلكه چندين پايه دارد. زمخشري عقل را هم در اين اثر و هم در آثار ديگر تقديس مي‌كند.

حدادي: شما معتقد هستيد كه كلام وحي وسيع‌تر و فراتر از آن چيزي است كه ما راجع به زبان مي‌توانيم بياوريم.

انصاري: بله اينچنين است. من با تفسير پوزيتيويستي قرآن ميانه خوبي ندارم،چون قرآن كتاب شيمي و فيزيك و هيچ علم ديگري نيست. ما هنوز جنبه‌هاي پنهان و ناپيداي قرآن را چنانكه بايد تبيين نكرده‌ايم. زمخشري جلوه‌گاهي براي چندين و چند مورد از دانش و معرفت است. از لحاظ نگرشي من اشعري هستم و ايشان گرايشات اعتزالي دارد. من به عنوان يك مترجم با وظيفه خودم آشنا هستم. وظيفه دارم آن چيزي را كه او فكر مي‌كند و مي‌نويسد، حتي اگر فحش باشد، منتقل كنم. يك جاهايي است كه ايشان نسبت به اشاعره تند است. من وظيفه دارم با روان‌ترين عبارتي كه مخاطب بفهمد، ترجمه كنم.

حدادي: يعني آن چيزي كه اعتقاد خودتان هست را در ترجمه داخل نكرديد.

انصاري: هرگز، هركسي كه قدرت تحملش بالا باشد، بايد بتواند چنين كند. به عنوان نمونه من چون خودم گرايشات عرفاني دارم با دخالت بيش از حد عقل جزيي در بعضي از مباحث عقل نمي‌توانم كنار بيايم. ولي من مترجم حرفه‌اي هستم و چهل، پنجاه هزار صفحه متن را ترجمه كردم و در هيچ جاي اينها انتقال نظرگاه صاحبانش مرا دلگير نكرده و بر من فشار نمي‌آورد. من بايد متن را آن‌گونه كه هست، برگردانم.

حدادي: شما نظرات و ديدگاه‌هاي خودتان را لحاظ نكرديد. ديدگاه‌هاي ديگري وجود دارد. مخصوصا بر اين متن خرده مي‌گيرند. به آنها مراجعه كرديد؟

انصاري: بله، من شرح عقايد نسفي را به درس خوانده‌ام. كلام اشعري را به عنوان درس در تهران پيش مرحوم شيخ‌الاسلام خواندم. اما فهم كلام اشعري بدون فهم كلام اعتزالي اصلا ممكن نيست.

حدادي: يعني برگشتيد به اول قرن هجري در صدر اسلام.

انصاري: شايد سال 74. مكتب اعتزال مدعي است برمي‌گردد به نخستين روزهاي دعوت رسول اكرم (ص). مثلا مي‌گويند خلفا اعتزالي بودند، اكنون فرصت داوري نيست، كاري به اينها نداريم. ولي وقتي شما بخواهيد بفهميد در باب صفات خداوند نظر اينها چيست بايد به سرچشمه رجوع كنيد. زمخشري هنرمند است، علم معاني و بيان ابزاري را در اختيار ايشان قرار مي‌دهد كه مطالب را بسيار ظريف بيان مي‌كند. اين تفسير به رغم كم‌حجم بودنش در واقع يك كتابخانه عظيم است. البته با تيزبيني و فهم عميق مفسري بزرگ. نكته ظريفي است كه بايد به آن توجه شود، اينكه اشعريت و اعتزال عقيده نيست، چون اشعريت و اعتزالي بودن يك عقيده مذهبي نيست. بلكه يك نگرش مذهبي است.

حدادي: آيا تفسير كشاف روي تفاسيري كه در تفاسير فارسي مثل الميزان تاثير داشته است؟

انصاري: هيچ تفسيري بعد از كشاف نبوده كه ناگزير نباشد به اين تفسير رجوع كند. در زماني‌كه تفاسير را روشمند مي‌نويسند اين موضوع مشهود است. مثلا رفرنس مي‌دهند. خب قديم‌ها چنين رسم نبود در نتيجه تاثيرات را بايد با زحمات بيشتري درك كرد. زمخشري هم در جاهايي رفرنس ندارد. ولي محقق بايد به متون جامعيت داشته باشد. آن موقع است كه مي‌تواند نظرات را به صاحبان اصلي برگرداند. در الميزان و خيلي از تفاسير شما مي‌بينيد عين عبارت زمخشري تكرار شده. تفسير كشاف يك نقطه عطف است مربوط به زمان خاصي نيست. همان‌طوركه فرموديد اصولا تفاسير به زبان فارسي نوشته نشده‌اند. ولي اغلب تفاسير ما را افراد فارسي‌زبان نوشته‌اند. صاحبان تفسير كبير، تفسير طبري، تفسير طبرسي همه‌شان ايراني‌اند، منتها به زبان عربي نوشته‌اند. زبان بين‌المللي آن زمان عربي بوده است. حتي در روزگار ما مرحوم طباطبايي تفسير الميزان را به زبان عربي نوشتند و بعد ترجمه كردند.

معمولا مخاطبان كتاب تفسير كشاف چه كساني هستند؟ غير از كساني كه مفسريني هستند كه به اين كتاب رجوع مي‌كنند.

انصاري: نكته خيلي مهمي كه محققين از آن غفلت مي‌كنند، خود نثر زمخشري و ادبياتي است كه او دارد. بسيار مهم است، هيچ‌كس نيست كه از سفره كشاف بي‌بهره بلند شود، چند ساحتي بودن اين تفسير، باعث شده است، به رغم تخصصي بودنش، براي طيف‌هاي گوناگوني از جامعه مفيد باشد.

حدادي: تسلط بي‌چون و چرايي در آن ادبيات دارد. تصورم اين است كه شما رنج بسيار زيادي براي معادل كردن فارسي اين كتاب كشيده باشيد به خاطر تسلط بي‌چون و چراي زمخشري بر زبان عرب.

انصاري: ببينيد، ذهنيت فارسي هميشه عربي را دشوار كرده است. فارسي زباني كه به عربي مي‌نويسد متن خود را در ذهنيت و خلوت و محيطي كه دارد به وجود مي‌آورد. شما هيچ متني را در دنيا نمي‌بينيد كه در خلأ به وجود آمده باشد. وقتي متن پديدار مي‌شود متاثر از خيلي چيزهاست. روش ترجمه من‌ اين است كه همواره وقتي به مشكلي برمي‌خورم، چون فرصت ندارم درنگ كنم، زيرش خط مي‌كشم. بعد كار كه تمام شد، به آن برمي‌گردم و رفع اشكال مي‌كنم. در تفسير كشاف بسيار به ترجمه برگشتم.

حدادي: سوالي اينجا مطرح مي‌شود. چرا قبل از شما هيچ‌كس جرات نكرد كشاف را ترجمه كند. اين يك سوال اساسي است. من پاسخم را اين‌طوري گرفتم كه كمتر كسي جرات كرده چنين كاري بكند.

انصاري: جرات نه، ولي شايد من اسمش را جسارت بگذارم. پيچيدگي اوضاع بسيار بسيار انسان را مي‌آزارد. دو تا متن بود، يكي ترجمه قرآن كريم و يكي‌اش همين ترجمه تفسير كشاف. من وقتي مي‌نوشتم احساس غبن مي‌كردم. همواره وقتي چيزي مي‌نويسم، لذت مي‌برم. ولي در ترجمه قرآن وقتي به عمق و ژرفاي آن متن راه مي‌بريد، عظمت آن بر انسان معلوم مي‌شود. يكي‌اش همين پديده نظم است. اين پديده نظم باور كنيد با مباحث زبان‌شناسي جديد با نمايندگاني كه در جهان دارد، آشنا هستم، ولي وقتي شما مي‌رويد در عبدالقادر جرجاني سير مي‌كنيد، مي‌بينيد كه گنجينه‌اي از مباحث در اينها مطرح است كه اصلا ذهن زبانشناسان جديد به آنجا راه پيدا نمي‌كند. قرآن يك متن فرا منحصر به فرد است و كشاف متني منحصر به فرد. شايد تقصيرِ منِ عاجزِ ناتوان نيست. واقعيت اين است كه اين متن، متن متيني است. از اول كه مي‌خواست اين متن پديد بيايد. پنج جزئش آماده شده بود، حاكم مكه وقتي مي‌بيند زمخشري به مكه مي‌رود، مي‌گويد اگر تو نمي‌آمدي، من مي‌خواستم به خوارزم بيايم و تقاضا كنم اين متن را به پايان برساني و شما مي‌بيني كه اين متن در عرض دو سال و چند ماه - توسط اين نابغه بي‌بديل شكل مي‌گيرد. ولي ايشان سال‌ها در صحرا زيسته بود تا بتواند اصطلاحات را از سر منشاش به دست بياورد و دلالت‌ها را از سرچشمه‌اش بگيرد.

حدادي: بعد از اينكه كتاب چاپ شد نقدهايي دريافت كرد. اين نقدها را به انصاف نزديك‌تر ديديد يا اينكه منصفانه نبود؟

انصاري: نقد هميشه انسان را پخته‌تر مي‌كند. من هميشه نقدپذيرم. پيش‌تر هم به اين موضوع اشارتي شد. قرآن آيه‌اي دارد مي‌فرمايد: «ن والقلم و ما يسطرون» به قلم سوگند ياد مي‌كند و آن چيزي كه نوشته شده. اين يك پيام اخلاقي دارد. وقتي شما از معلول سخن مي‌گوييد كه البته مهم است ضمن اينكه شأن نويسنده اهميت دارد، ولي در خفا و ناپيدا و ناروشن است. اين آيه يك پيام اخلاقي دارد. تا نويسنده شناخته نشود و دچار غرور نشود. قرآن كريم انسان را به اصلاح فرا مي‌خواند مگر انسان مي‌تواند در برابر سخن حق مقاومت كند. ضمن اينكه مترجم با نقد ناپذيري به خودش آسيب مي‌زند، مترجمي كه نقد را نپذيرد، به فرهنگ هم آسيب مي‌زند. ما نيامديم كه به خودمان و فرهنگ جامعه‌مان آسيب بزنيم. ما آمديم كه همديگر را تكميل كنيم. هزار من خاك را غربال مي‌كنند يك ذره زر به دست مي‌آورند. من هرگز نفس خودم را تبرئه نمي‌كنم. اين توصيه يوسف پيامبر است عليه السلام.

حدادي: شما دو تا تفسير داريد. سال‌ها در اين مورد غور كرديد. مطمئنا همه كتاب‌هاي‌تان را دوست داريد. در اين شكي نيست. كدام يك از اينها به ذهن شما نزديك‌تر بود؟

انصاري: در بيست و هفت سالگي ترجمه قرآن را شروع كردم. شما با قرآن اوج مي‌گيريد. تمام علوم در جهان اسلام بر محور قرآن كريم شكل گرفته‌اند، چه بخواهيم وچه نخواهيم، چه موافق باشيم و چه نباشيم. بعد مساله اين است كه اين متن به گستره زمان، به گستره مكان، همواره در طول تاريخ مخاطب خواهد داشت. در هر صورت من ترجمه قرآن را و هر آنچه با قرآن در پيوند است بسيار دوست مي‌دارم. مخصوصا آنجايي كه ما مجبور شديم تصميم بگيريم كه شيوايي را فداي زيبايي كنيم. تصميم بسيار سختي بود. يعني متوجه شديم زيبايي قلم خاكي انسان به گرد زيبايي معنوي كلام حق نمي‌رسد. پس بايد از آن در گذشت. نه اينكه يك ادعا باشد، بلكه ثابت شده است. آنجا جايي است كه ما آگاهانه تصميم گرفتيم براي مخاطبين شيوا بنويسيم تا اينكه زيبا بنويسيم. يك جايي هم هست مثلا در ترجمه آيه نخست سوره مباركه العاديات، عنان قلم را رها كرديم: «سوگند به اسبان تيز تك پر دم». ولي اقتضا را هم بايد در نظر گرفت. ترجمه اين متن ناگزير بايد با مخاطب ارتباط برقرار كند.

حدادي: همين لحاظ را در تفسير كشاف هم داشتيد؟

انصاري: مترجم بايد متن تاريخي را با زبان فلسفي ترجمه نكند. يك زبان فلسفي را هم با زبان تاريخي ترجمه نبايد كرد، داستان متون تفسيري و ادبي و... همچنين است. درباره كشاف دو نكته وجود داشت يكي اينكه زبان دانش تفسيري را در تفسير پيدا كنم و ديگر اينكه زبان خود زمخشري را بايد پيدا مي‌كردم.

حدادي: اين زبان دانش تفسير را چگونه مي‌شود پيدا كرد؟

انصاري: ببينيد، خود تفسير بر مبناي متن پديد مي‌آيد زيرا تفسير شرح متن است. خوب هيچ‌وقت تفسير، خودِ متن نيست. نبايد اشتباه شود. تفسير غير از متن، اما بر محور متن است.

حدادي: يعني امكان دارد شما چيزي اضافه بر آن بنويسيد؟

انصاري: عنصري كه در تفسير بايد باشد، روشنگري و در عين حال انتخاب زباني است كه روشنگر باشد. زباني كه مي‌خواهد تفسير بكند، بايد متن را روشن‌تر كند و بفهماند. يعن هدف و وظيفه‌اش اين است كه به مخاطب بفهماند و مترجم بايد آن زباني را برگزيند كه براي فهماندن آسان‌تر است و آن را بياورد.

حدادي: شما قبل از اينكه شروع به ترجمه تفسير كشاف كنيد، متن را از ابتدا كامل خوانديد؟ يا اينكه بخشي‌اش را خوانديد و احساس كرديد مي‌توانيد اين را ترجمه كنيد؟

انصاري: ما در جهان عرب با فاجعه‌اي در انتشار متون مواجهيم. اين‌ يك حقيقت است كه ما در تصحيح متون بسيار از عرب‌ها پيش‌تر هستيم. بعضي‌ها به خاطر اينكه بازارهايي كه وجود دارد، متون را با هر كيفيتي چاپ مي‌كنند. شما مي‌دانيد كه تفسير كشاف يكي از پر تيراژترين تفسيرهاي جهان عرب است، متاسفانه هنوز تصحيح قابل قبولي از آن در اختيار نداريم.

حدادي: صاحب اثر با اثر متولد مي‌شود، با اثر بزرگ مي‌شود، با اثر رشد مي‌كند و با اثر نفس مي‌كشد و اثر در همه لحظات زندگي‌اش موثر است. اين مربوط به كتاب‌ها و نوشته‌هاي عادي است. قرآن كريم كلام وحي است. كلام خداست. اين در تمام آيات آشكار و نهانش بروز و ظهور دارد. در رفتار اجتماعي‌شان، حرف زدن‌شان و همه‌چيزشان ظهور پيدا مي‌كند. طبيعتا كسي كه بايد در اين باره حرف بزند حتما حضرت عالي هستيد.

انصاري: بله، يك پرسش داشتيد شما كه بي‌پاسخ ماند. من معتقدم براي همه كساني كه مي‌خواهند پژوهش‌هاي قرآني بكنند اين تفسير فايده دارد. يك متن با چندين وجه و ساحت است. قرآن هم چنين است و برداشت زمخشري با برداشت من، با برداشت هر كس ديگر ممكن است متفاوت باشد. قرآن مثل هستي است. هنوز بخش عمده‌اي از هستي كشف نشده، ما از راز نهان وجود خودمان همچنان كه بايد آگاه نيستيم، تنها گوشه‌هايي از آن را كشف كرده‌ايم. هركس كه مخاطب قرآن است و پژوهش‌هاي قرآني مي‌كند، مي‌تواند از اين تفسير استفاده بكند. خب در سطح تخصصي‌تر هم آنها و كساني كه بخواهند كار كلامي بكنند، مثلا مي‌خواهند مكتب اعتزال را بشناسند، آنهايي كه مي‌خواهند عدل و توحيد در سنت اعتزالي را بشناسند، كساني كه مي‌خواهند مباحث ادبي را دنبال كنند. زمخشري در مقدمه مي‌گويد كسي كه در دو دانش معاني و بيان ريشه ندوانده، يعني آن را هضم نكرده و نگواريده، نمي‌تواند چنانكه بايد در دانش تفسير دستاوردي داشته باشد. اين تفسير متناسب با نياز طيف‌هاي گوناگوني از جامعه وبراي آنان مفيد است.


قرآن كريم انسان را به اصلاح فرا مي‌خواند مگر انسان مي‌تواند در برابر سخن حق مقاومت كند. ضمن اينكه مترجم با نقد ناپذيري به خودش آسيب مي‌زند، مترجمي كه نقد را نپذيرد، به فرهنگ هم آسيب مي‌زند. ما نيامديم كه به خودمان و فرهنگ جامعه‌مان آسيب بزنيم. ما آمديم كه همديگر را تكميل كنيم. هزار من خاك را غربال مي‌كنند يك ذره زر به دست مي‌آورند.

صاحب اثر با اثر متولد مي‌شود، با اثر بزرگ مي‌شود، با اثر رشد مي‌كند و با اثر نفس مي‌كشد و اثر در همه لحظات زندگي‌اش موثر است. اين مربوط به كتاب‌ها و نوشته‌هاي عادي است. قرآن كريم كلام وحي است. كلام خداست. اين در تمام آيات آشكار و نهانش بروز و ظهور دارد. در رفتار اجتماعي‌شان، حرف زدن‌شان و همه‌چيزشان ظهور پيدا مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون