داستان زنان افغان در اسكيستان
درخشش دختران جنگ
فرقي نميكند، گروه دوستي يا كاري و خانوادگي، يا كشوري باشد. خيليهايمان در مواجهه با شرايط سخت، تابآوري نداشته و كم ميآوريم و بهترين گزينه را فرار ميدانيم، چراكه نه در محيط اجتماعي و نه خانوادگي، دفاع از حق، جنگيدن و ساختن را ياد نگرفتهايم و همين مساله باعث ميشود كه وقتي جنگي تمامعيار صورت ميگيرد، يا بيماري در كشورمان شيوع پيدا ميكند، خيلي زود خودمان را ميبازيم و جان و مال و ناموسمان را برداشته و درميرويم تا اوضاع از آسياب بيفتد و برگرديم. عدهاي ديگر خودفروخته ميشويم و بعضيهايمان هم ميمانيم و ميجنگيم و ميسازيم. اما در اين روزها كه همه جهان درگير ويروس كشندهاي به نام «كرونا» است، ويروسي كه بدون هيچ آوارگي و اشغال سرزميني، خيلي آرام و بيصدا آمد و مهمان زمين شد. مهماني كه علاوه بر گرفتن جانمان، در كسري از ثانيه كل كشورمان را به خاك سياه نشاند و مردم را پناهنده خانهشان كرد، درهمسايگيمان هنوز مردماني هستند كه تابآوري در شرايط سخت را داشته، شيرزنان تعليم و تربيتي كه زير سايه جنگ ماندند تا راه ساختن و جنگيدن و دفاع از حق و شجاعت و دليري را به فرزندان سرزمينشان آموزش دهند. همانهايي كه اكنون مستند زندگيشان درخشيد در اسكار جهاني 2020 و جنگيدنشان شهره عام و خاص شد. در ادامه مطلب نكات مهمي از اين مستند را ميخوانيد.
اسكيتبورد دختران افغان؛ زير سايه جنگ؟!
شايد با خودتان فكر كنيد كه، زنان تنها در عصر حجر زندهبهگور ميشدند. اما امروزه دختران و زنان زيادي هستند كه نه تنها قرباني تحجر و افكار بسته والدينشان شده و از نعمتهاي زيادي محرومند، بلكه زير سلطه اشغالگران سرزمينشان، پاي رفتن به خيابان را هم ندارند، چه برسد به آموزش و تعليم و تربيت. دختراني كه هنوز كودكي و نوجواني نكرده، به دليل فقر وادار به ازدواج زودهنگام ميشوند و به خانه شوهر ميروند، بدون آنكه بلد باشند چگونه از حق خود دفاع كنند. اما در دل اين خطرها، جايي پشت ديوارهاي بلند در كابل، مدرسهاي به نام «اسكيستان» وجود دارد كه در سال 2007 تاسيس شد. مكاني كه فرزندان مستمند را براي ورود به مدرسه عمومي حمايت ميكند و در اين مدرسه دختران، علاوه بر پرورش، ورزش مخاطرهآميز اسكيتبورد را ياد ميگيرند. ورزشي كه شامل، سوار شدن، كنترل و انجام حركات نمايشي ميشود. معلمان در «اسكيستان»، به بچهها مهارت زندگي، شناخت خود، ورزش، شجاعت و دفاع از حق را ياد ميدهند تا بهراحتي بتوانند وارد جامعه شده و از حق و حقوق خود دفاع كنند.
معلمان اسكيستان؛ الگوي مقاومت در جهان
ميگويند اگر روحيه ايثار، مقاومت، صبر و آرامش نداريد، معلمي را به لقايش ببخشيد بهتر است، چرا كه هر كودكي بعد از خانواده، در آغوش پرمهر معلم و تعليم و تربيت است كه رشد مييابد و به كمال ميرسد. اگر نگاهي به تاريخ بيندازيد، معلمان فداكار زيادي را ميبينيد كه با روحيه رهبري خود نه تنها جانشان را از دست دادند، بلكه كلام و رفتار و منششان در جامعه، الگو شده و نخبگان زيادي در عرصههاي مختلف اجتماعي تربيت كردهاند. معلمان مدرسه «اسكيستان» در افغانستان هم از اين دست معلمان هستند. آنهايي كه خودشان طعم سختي را چشيده و با وجود جنگ و موشكباراني كه هر روزه يك جاي شهر را هدف ميگيرد، ماندند و دست به دست هم دادند، تا فرزندان محروم سرزمينشان را قوي و شجاع و با جرات تربيت كنند. دختران و پسراني كه از نعمت پدر يا مادر محروم، يا والديني عليل دارند و مجبورند براي گذران زندگي، در خيابانها چاي يا دستمال بفروشند، بدون آنكه امنيتي براي آنها فراهم شده باشد. آن هم در جامعهاي كه 17 سال بعد از سقوط طالبان همچنان بدترين مكان براي تولد يك دختر است. دختران در جامعه افعانستان، از امنيت برخوردار نبوده و از 13 سالگي به بعد در خانه ميمانند و به مادرهاي خود كمك ميكنند، يا اينكه به زور وادار به ازدواج ميشوند تا امنيتشان حفظ شود. امنيتي كه در خيابان با مورد آزار و اذيت قرار گرفتن يا دزديده شدن در خطر قرار ميگيرد و اين مساله هم ميان مردمان افغانستان يك ننگ به حساب ميآيد. اين موضوع باعث شده تا كانكسي در «اسكيستان» قرار داده شود كه دختران را در آوردن به مدرسه و بردن به خانه همراهي ميكند و اين همراهي، موجب آرامش خاطر خانواده دختران نيازمند و حفظ آبروي آنها شده است.
توانگري دختران افغانستان؛ در اسكيستان
معلمان مدرسه «اسكيستان» با جديدترين شيوههاي تربيتي و روانشناسي به بچهها كه در خانوادهاي محافظهكار با ذهن بسته متولد شدند و اجازه حرف زدن نداشتند و در اثر سختگيري زياد، نتوانستند دوستي پيدا كنند و در ارتباط گرفتن ضعيف هستند، ياد ميدهند تا حالات مختلف روحي خود را با انجام حركات نمايشي با همكلاسيهايشان به اشتراك بگذارند. يكي از برترين ويژگيهاي آموزشي اين معلمان اين است كه دانشآموزان اگر مهارت كمي در درسي داشته باشند، به آنها اجازه ميدهند كه با همان اطلاعات كم بهپاي تخته بيايند تا بقيه درس را آنجا ياد بگيرند. اين شيوه آموزشي باعث شده تا دانشآموزان، علاقهمندتر و مشتاقتر نسبت به دروس رياضي شوند و از طرفي ديگر ترسشان از بين برود و شجاعت و دليري پيدا كرده و دل به خطر بزنند. معلمان اين مدرسه، براي راضي كردن خانوادههاي دختران مستمند، به خانه آنها ميروند و با بيان دستورات قرآن و اينكه زنها ميتوانند همانند مردها تعليم و تربيت ياد بگيرند و در جامعه حضور داشته باشند و براي خود كسي و مايه افتخار خانواده شوند، قلب والدين را نرم ميكنند. والديني كه به خاطر شرايط جنگ، درس نخواندند و از خيلي مهارتها محروم مانده و به ازدواج تن دادند.
درخشش مستند كوتاه دختران اسكيتبورد افغانستان؛ در اسكار 2020
وقتي معضلي اجتماعي، فرهنگي، سياسي در قاب تلويزيون نقش ميگيرد، تاثيرگذارتر بوده و بيشتر به دل مخاطب مينشيند. از طرفي امكان ندارد، حقيقتي به شكل فيلم درآيد و نتيجهاش نشود ضربالمثل معروفِ «هر چه از دل برآيد/ لاجرم بر دل نشيند» اين متن مقدمهاي است براي معرفي مستند كوتاه «دختران اسكيتبورد افغانستان» كه توانست جايزه نود و دومين جشنواره اسكار 2020 را از آن خود كند. مستندي 39 دقيقهاي، به تهيهكنندگي النا آندريچوا، فيلمساز بريتانيايي و كارگرداني كارول ديزينگر امريكايي، همان كه قبل از توليد اين مستند در سال 2010، فيلمي ديگر به نام «اردوگاه پيروزي افغانستان» ساخت كه موضوع آن پيوند آموزش سربازان افغانستان توسط سربازان امريكايي بود. ناگفته نماند كه اين مستند هدفي ندارد جز نشان دادن نور در دل تاريكيها، شجاعت و دفاع از حق دختران و زنان، اميد و خودباوري و تلاش و ساختن وطن حتي در شرايط سخت و ميتواند مرهمي باشد براي اين روزهايي كه جهان درگير ويروس كرونا است. روزهايي كه هر كسي ساز خودش را كوك ميكند و مروت كمي كمرنگ شده، اين مستند بهانه خوبي است تا به ما بفهماند كه درست است كه هر كسي حق انتخاب دارد و ميتواند تاب شرايط سخت را نداشته و ترك وطن كند، اما كسي كه ساختن را بلد و عشق به وطن و مردمانش را ياد گرفته باشد، تحت هر شرايطي ميماند و ميسازد و مشكلي را حل ميكند و مرهم دردي ميشود، نه اينكه دست روي دست بگذارد و فقط به فكر خويشتن خويش باشد و غُر بزند و آخرش هم بگذارد برود.