مقايسه با آينده / نيازمند سياستمداريم
عباس عبدي
آقاي روحاني هم رفت. ارزيابي دقيق و منصفانه عملكرد دوره هشت ساله او اكنون ممكن نيست. به ويژه اينكه ما منتظريم كه ارزيابي عملكرد را با آيندهاي كه هنوز نيامده است مقايسه كنيم! در حقيقت بايد گفت كه در آينده همچون دفعات پيش، مردم حسرت گذشته را خواهند خورند. شايد فقط در دوره اصلاحات بود كه چنين حسرتي مشاهده نشد. مردم منتظرند ببينند بعديها چه خواهند كرد تا در مورد روحاني و دوره او داوري نهايي خود را تجديد كنند. داوري نسبت به هر دورهاي از جمله دوره روحاني يا سياسي است يا تاريخي. داوري سياسي هماكنون در حال انجام شدن است.
اين داوريها همراه با حب و بغض است. مثل داوري طرفداران تيمهاي فوتبال است. داوري تاريخي يعني زماني كه مثبت يا منفي بودن داوري براي ما اهميت سياسي نداشته باشد. براي اين منظور چند دهه بايد صبر كنيم تا بتوانيم داوري بيطرفانه و منصفانهاي داشته باشيم. ولي پيش از آن يك داوري اجمالي درباره روحاني تقديم ميكنم. نكته مهمتر اينكه عملكرد او در ذيل ساختار سياسي موجود بايد انجام شود و نميتوان آن را مستقل دانست.
اول؛ ظلمي است كه به او شد. در تاريخ جديد ايران سراغ ندارم، يك نفر مسوول كه از مردم هم راي گرفته باشد تا اين حد تحت فشار و توهين و چوب گذاشتن لاي چرخش باشد. البته در اجراي اين مشكل خود او هم بيتقصير نيست و به عنوان يك سياستمدار بايد رفتار بهتري ميداشت كه در ادامه خواهم نوشت. با اين حال روحاني تحت فشار و حتي توهين و كارشكني شديد نهادهاي ديگر بود و اين در جهان هم بيسابقه است. بزرگترين دستاورد دولت او برجام بود و همان هم به پاشنه آشيل روحاني تبديل شد.
جمع كردن بساط فاجعهآميز موسسات اعتباري از سوي دولت و بانك مركزي او مهم بود ولي هزينه بسياري بابت آن پرداخت شد كه تورم شديد و اعتراضات عمومي ،متاثر از اجراي اين برنامه بود، زيرا دهها هزار ميليارد تومان را بهناحق و غيرقانوني از جيب مردم برداشتند و صرف جمع كردن اين موسسات كرد كه نبايد چنين ميكرد. اين رفتار را مقايسه كنيد با رفتار دولت روحاني در بورس. آنان كه در موسسات غيرقانوني مزبور بودند پول خود را از جيب مردم گرفتند و افراد بورسي دچار زيان شديد شدند.
پيشرفتهاي اقتصادي او در صنعت و زيرساختها و نيز اشتغال، با توجه به مقايسه دوره اصولگرايان و منابع او قابل قبول است. قابل قبول در چارچوب موجود والا به اين دوره هم نقدهاي فراواني هست. بهترين وزارتخانههاي او پس از خارجه، نفت، ارتباطات، راه و نيرو بودند كه عموما به امور زيرساختي پرداختند. ارتباطات و اينترنت دستاورد مهم دولت او است.
نتايج منفي او را نيز خلاصه مينويسم. مقابله با كرونا، كمتوجهي به مساله فساد، كمتوجهي به سياست ارتباطي با جامعه و رسانهها كه از همان لحظه اول بر آن تاكيد ميشد، همچنين اشتباهات جدي در سياست ارزي، حمايت از قيمت ارز و سپس كشيده شدن فنر قيمت آن، عدول از سياست يكسانسازي قيمت ارز، تقدم دادن مساله سياست خارجي به اقتصاد و سياست داخلي كه موجب اختلال در همان سياست خارجي نيز شد از جمله اين موارد است.
مشكلات مهمتر آقاي روحاني در ويژگيهاي شخصي او بود. عصباني ميشد، غرور زيادي داشت، مخالفانش را تحقير ميكرد، دافعه داشت و فاقد جاذبه بود، زيردستان و همكارانش را كمتر تحويل ميگرفت. ادبيات تند و بعضا ناروا در عرصه عمومي داشت، قادر به جلب حس همدلي و همراهي مردم نبود، در يك كلام فاقد محبوبيت لازم براي سياستورزي بود. او يك سياستمدار كلاسيك جمهوري اسلامي ايران بود كه از دل مردم بالا نيامده بود، بلكه از درون ساخت قدرت اصولگرايي رشد كرده بود. علت رايآوري او نيز شكاف ميان سياستورزان مردمي و حكومت بود كه او را در ميانه راه ترجيح دادند و بركشيدند. او به جاي آنكه سعي كند اين حاميان را حفظ كند. گمان كرد بدون آنان قادر به پيشبرد اهداف خود است. روحاني نه رابطه خوبي با مردم و حاميانش داشت، نه رابطه خوبي با كارگزارانش و نه رابطه خوبي با ساخت قدرت و مخالفانش. حتي در برخورد با خارج نيز بعضا دچار اشتباهات جدي ميشد. رفتارش با چين يا گفتارش عليه ترامپ از اين نمونه است.
او تنها آمد و از يك شكاف سياسي بهرهمند شد و بالا آمد و اكنون نيز تنها ميرود و نتوانست جريان ماندگاري در سياست ايجاد كند. البته خوششانس است كه عملكرد دولت پس از اين، به احتمال فراوان او را به نوستالژي مردم ايران تبديل خواهد كرد.