• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4992 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۳ مرداد

رژه كاملا آبي روي شيرواني داغ

از شب هنوز مانده دودانگي!

اميد مافي

آنها دوباره به هم رسيدند.در آبي بي‌انتهاي آسمان و در ورزشگاهي كه روزگاري ديگ جوشاني بوده است.

امروز وقتي غروب چمدانش را ببندد و شب با عينكي سياه به مخمل سبز نگاه كند، آن دو نفر فارغ از خاطرات دير و دور مچ در مچ خواهند انداخت تا در نبردي پر از هياهو شكست و پيروزي ميان گونه‌ها و لب‌هاي‌شان پرسه بزند.اين‌گونه خواهد شد كه توهم آبي در مستطيل مضطرب بارور و چهره آبي عشق براي نود دقيقه از صفحه ذهن دو مربي پاك شود.
براي فرهاد كه همه اميدها و آرزوهاي خود را در مسير كاميابي و بدل شدن به يك سكاندار بي‌بديل در نبرد امروز و در كرانه‌هاي لاجوردي جست‌وجو مي‌كند، گذشتن از كنار گل‌گهر با چند شاخه گل و با قلبي لبريز از حادثه كار ساده‌اي نيست.اين يك حقيقت كامل است.
فرهاد مجيدي كه با ايستادن تيمش بر سكوي سوم ليگ نتوانسته تمام نظرها را جلب كند، اين را بهتر از هركسي مي‌داند كه نامعادلات در پيكار با امير ممكن است در پلك به هم زدني برهم بريزد.آن‌وقت او در زاويه‌هاي خاموش آسمان نخواهد توانست سراغي از پرواز كبوتران آبي بگيرد و روي شيرواني داغ قدم بزند.
امير قلعه‌نوعي در قامت گرگي باران ديده كمي آن‌ سوتر زخمي و دلريش ايستاده و منتظر است تا در ايستگاه آزادي فرهاد را مات كرده و شطرنج چهارشنبه شب را با پيروزي پشت سر بگذارد تا حرمان حاصل از فرو چكيدن در زنگ آخر ليگ را از ياد ببرد!
رسيدن به پله پنجمي در ليگ به هيچ‌وجه كام امير را شيرين نكرد و به همين دليل ساده او قصد دارد در شب گرم مردادماه شادي را بر خطوط چهره‌اش بدوزد و با مغلوب كردن عشق ابدي خويش، آتشي در نيستان آبي‌ها بيندازد و زانو زدن حريف را به نظاره بنشيند.
از شب هنوز مانده دودانگي.پس تا وقتي ماه به وسط آسمان هجرت كند، شب پلك نمي‌زنيم و منتظر مي‌مانيم تا ببينيم كدام فرمانده سرود قلب خود را جشن خواهد گرفت و بلندپروازانه قشون تا بن دندان مسلحش را به فينال جام حذفي خواهد رساند.
آنچه مبرهن است اينكه وقتي ابرهاي التهاب‌ مي‌رقصند و ذهن خيس يك ورزشگاه پر از خاطرات نمور شده، بايد منتظر ماند و ديد كدام سر مربي در سكوت محض، گردباد توفان را به اردوگاه رقيب مي‌فرستد تا در خط‌خطي‌ترين شب جام حذفي بدرخشد و كدام مربي در شب سيمگون آن سوي پايتخت روي ابرها قدم خواهد زد و به صداي‌هاي هوي يك دوئل مرگبار گوش نخواهد سپرد.
تا لحظه موعود چيزي نمانده، وقتي تابستان در انتهاي يك روز گرم به نوسان مي‌افتد، بايد ديد نقشه تهاجمي فرهاد كارساز خواهد شد و او با تكيه بر ماشين‌هاي گلزني‌اش سيرجاني‌هاي از خود گذشته‌ را مسحور پلن‌هاي خويش خواهد كرد؟
جز اين اگر باشد نمايش محتاطانه و بافراست امير قلعه، بهشت گمشده را فراروي تيمي قرار خواهد داد كه تنها به اين مي‌انديشد كه با ذبح كردن و به قربانگاه فرستادن آبي‌ها شبحي گمشده را به كابوس تيمي بفرستد كه عشاق به ساعت اكنون رازهايش را در سينه مردي به نام فرهاد جست‌وجو مي‌كنند، حتي اگر شيرين و بيستوني در كار نباشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها