خاطرات سفر و حضر (37)
اسماعيل كهرم
«پاتريك هامفريز» پرزيدنت آكادمي دامپزشكان انگلستان بود. تيتري كه بار علمي سترگي با خود داشت. او استاد داخلي امتحان دكتراي من بود. علاقه فراواني به ايران و فرهنگ و تاريخ ايران داشت و دو بار آمده بود به ايران. يكبار او به آفريقاي جنوبي رفت و به معالجه دامهاي آن منطقه پرداخت. او ميگفت براي هر نوع گاو و گوسفند كه وجود داشت آنها نام ويژه براي آن حالت داشتند. مثلا گاوي كه يك چشم و يك شاخ داشت، «وانگا» ناميده ميشد!
پس از بازگشت به من گفت كه در نظر دارد كتابي در مورد حيات وحش ايران بنويسد و پرسيد تو حاضري با من همكاري كني؟ بلافاصله گفتم بله. كتاب «شير و غزال» يادگار آن همكاري است كه آمازون آن را منتشر كرد. بعدها پاتريك به من گفت كه به يك دانشجوي عراقي آن را پيشنهاد كرده بود و او گفته بود «بعد از امتحان ترم» و من برنده شدم.
هر گه كه دل به عشق دهي خوش دمي بود / در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست
و اكنون يك كتاب كه هنوز هم خواننده دارد به نام پاتريك و من به فروش ميرسد. به فرموده سعدي بزرگ، غرض نقشي است كه از ما بازماند كه هستي را نميبينيم بقايي.