به مناسبت نشستهاي ماهانه فصلنامه مردمنامه درباره تاريخ گروه مطالعات فرودستان
تاريخ فرودستان و دستاوردهاي آن براي علوم انساني در ايران
سارا فيلي (1) -پويا نكويي (2)
در هفتهاي كه گذشت مجله مردمنامه نخستين نشست از مجموعه جلسات مجازي خود در باب مطالعات و تاريخ فرودستان هندي را برگزار كرد. ظهور گروه مطالعات فرودستان به مثابه پروژهاي تاريخنگارانه به اوايل دهه هشتاد ميلادي در هندوستان بازميگردد. گروهي از مورخين و انديشمندان متفكر هندي در بستر و شرايط ويژهاي از تاريخ هندوستان و جنوب آسيا به اين نتيجه رسيدند كه رويكردها و اصطلاحا پارادايمهاي غالب تاريخنگاري آن روز چون روايت چپ سنتي هندي، روايت مكتب تاريخ كمبريج و همچنين روايتهاي ناسيوناليستي پاسخگوي توضيح تجارب خُرد و صداهاي حاشيهاي تاريخ آن ديار نيستند. از قِبلِ درك اين ضرورت بود كه مورخين اين گروه بر آن بودند تا صداهايي كه به واسطه هژموني كلانروايتها مجال بازتاب نمييافتند را در عرصه تاريخ بازنمايي كنند. نتيجه اين چرخش در دانش تاريخي پيدايش دوازده مجلد ذيل عنوان مطالعات فرودستان بود كه در فاصله سالهاي 1982 تا 2005 ميلادي توسط مورخين عمدتا هندي به زيور طبع آراسته شد. پيدايش و تكوين مطالعات فرودستان در هندوستان را البته نبايد تنها به عنوان يك رويكرد جديد در تاريخنگاري تلقي كرد، بلكه بدون شك گروه مطالعات فرودستان و آثار آنها زمينهساز تحولات ژرفي در عرصه علومانساني در كشور هندوستان و همچنين دانشكدههاي مرتبط با مطالعات جنوب آسيا و حتي خاورميانه و آفريقا در غرب و امريكا شدند. در حقيقت رشته تاريخ و فراتر از آن علومانساني پس از ظهور مطالعات فرودستان را ميتوان به پيش و پس از ظهور اين گروه در عالم علومانساني تقسيم كرد. تاثيري كه مطالعات فرودستان بر جاي گذاشت مسبب چرخشي در نحوه نگرش، انديشيدن و نوشتن نسبت به تاريخ و مطالعات فرهنگي و اجتماعي بهويژه در زمينههاي اصطلاحا غيرغربي شد. با نيل به اهميت ژرف اين گروه در سپهر علومانساني معاصر است كه مردمنامه به عنوان تنها مجله پيشگام در حوزه تاريخ مردم به معرفي اين جريان مهم معاصر پرداخته است. مردمنامه بر آن است تا طي سلسلهنشستهاي خود در باب گروه مطالعات فرودستان، ضمن معرفي موثر اين جريان مهم در تاريخ اجتماعي در ايران، بالمآل زمينه را، چنانكه دكتر داريوش رحمانيان سردبير محترم مردمنامه به كرات اشاره كرده، براي تسخير زباني و مفهومي دستاوردهاي اين رويكرد در كليه رشتههاي علومانساني در ايران فراهم آورد. اين تسخير زباني به معناي درونيساختن دانش توليدشده در اين حوزه و استفاده بديع و خلاقانه از دستاوردهاي اين گرايش در ايران است. نگارندگان اين سطور به واسطه خاستگاه رشتهاي خود ميل دارند تا در همين راستا گريزي به رشته اتنوموزيكولوژي (موسيقيشناسي قومي) و نسبت آن با اين مجموعهنشستها زنند. رشته اتنوموزيكولوژي (موسيقيشناسي قومي) كه در ايران بهمنظور پژوهش و تامل در باب موسيقي تاسيس شده، از لحاظ بهروزبودن در دستاوردهاي نظري علومانساني معاصر، مگر در موارد اندكي، سخت عقب است. بهرغم تاكيد گفتمان اين رشته بر مقولات فرهنگي، اجتماعي و تاريخي، متاسفانه عامدانه يا از سر ناآگاهي دستاوردهاي بسيار مهم و ارزشمند حوزههاي تاريخ اجتماعي، تاريخ فرهنگي و زيرشاخههاي آنها چون تاريخ شنيدن در اتنوموزيكولوژي ايراني بهشدت ناديده انگاشته شده و همچنان بخش مهمي از گفتمان حاكم بر اين رشته تحت سيطره رويكردهاي بسيار قديمي و ارزشمحورانه قرار دارد. از اين لحاظ، بستر و شرايط براي آشنايي با دستاوردهاي علومانساني معاصر در دانشگاه براي آشنايي دانشجويان اين رشته با چنين رويكردهايي چندان مهيا نيست. بنابراين، با درك اهميت جايگاه اين سنت فكري در تاريخ اجتماعي و همچنين كاستيهاي متعدد آموزش عالي در معرفي دستاوردهاي نظري اخير است كه مردمنامه در نشستهاي ماهانه خود با حضور صاحبنظران برجسته، به بررسي جنبش تاريخنگاري فرودستان ميپردازد. به اميد آنكه اين نشستها در آگاهيرساني و ايجاد چرخش در كليه رشتههاي علومانساني از جمله اتنوموزيكولوژي توفيق لازم را كسب كنند.
1- دانشجوي كارشناسي ارشد اتنوموزيكولوژي دانشگاه تهران.
2- دانشجوي دكتراي اتنوموزيكولوژي، دانشگاه شهري نيويورك.