• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4997 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۹ مرداد

فرهنگ به‌مثابه عرصه سيمرغ

علي وراميني

«به دانشگاه بر‌مي‌گردم». «مشغول كار فرهنگي مي‌شوم».
 در روزهاي گذشته كه دوران انتقال دولت است، اين سخن را چندباري شنيده‌ايم، حتي از شخص رييس سابق دولت. محدود به اين دولت نيست؛ بارها و بارها تعابيري چنين شنيده‌ايم. گويي كه كار فرهنگي يك دوران عافيت است كه زنان و مردان اهل سياست و به اصطلاح كار اجرايي، بعد از فتح‌الفتوحات‌شان در اين حوزه به آن پناه مي‌برند و سعي مي‌كنند در باقي عمرشان ديگران را از بعد ديگر نبوغ‌شان بهره‌مند كنند. اينكه سياستمداران بعد از به پايان رسيدن كار اجرايي‌شان در كلام و شايد هم واقعيت مي‌خواهند به كار فرهنگي پناه ببرند، نشانگر چند ويژگي در حيات سياسي-اجتماعي ماست.
اول اينكه ساختار سياسي ما به‌گونه‌اي است كه هر كس وارد آن شود، ديگر نمي‌خواهد خارج شود. اين در كنه وجودي انسان است. فيلسوفان و روانكاوان قدري، ميل به قدرت را مهم‌ترين پيشران همه كنش‌هاي 
بشر دانسته‌اند. 
تفاوت ساحت سياسي ما با آنان كه نظام سياسي پيشرفته‌تري دارند، اين است كه اول قدرت را تحديد ناشده نمي‌گذارند و دوم معمولا كساني كه از پس كاري برنيايند ديگر فرصت رفتن به كاري ديگر پيدا نمي‌كنند.
 در كشور ما چنين نيست. اوضاع اين روزها بهترين گواه است. در اين ساختار سياستمدار، وزير، نماينده مجلس، مدير و... مي‌داند كه با هر كارنامه‌اي، اگر يك سري ويژگي‌هايي داشته باشد، مي‌تواند در فرصت ديگر به مديريت ارشد كشوري و شهري برگردد. در زمان خلأ، دوراني كه فرد دستش به صورت موقت از كار اجرايي كوتاه است، دو كار انجام مي‌دهد؛ اول اينكه سعي مي‌كند كماكان به گونه‌اي در گوشه‌اي از ساختار قدرت باشد و خيز مي‌كند كه در فرصتي مناسب دوباره به اين ساختار برگردد و دوم سعي مي‌كند كه در افكار عمومي خود را كماكان قلاب شده به يك كار نشان دهد. آن كار چيست؟ «كار فرهنگي».
 مفهوم فرهنگ آنقدر موسع است كه «سياستمدارِ به اجبار بازنشسته» هر كاري كند مي‌تواند به‌نحوي به فرهنگ و احتمالا با فرهنگ مورد فهم خودشان نسبت دهد. يكي از مصداق‌هاي پرطرفدار كار فرهنگي، كار دانشگاهي است. كمتر سياستمداري در ايران عضو هيات علمي دانشگاهي نيست. معمولا بسته به جايگاه سياسي‌شان رتبه دانشگاهي كه در آن عضو هستند هم متفاوت است. در تمام بخش‌هاي دانشگاه‌هاي اسم‌ورسم‌دار ايران اتاق‌هاي هميشه خالي اين سياستمداران را مي‌شود ديد. عمده اين اتاق‌ها هم بعد از به قدرت رسيدن سهم‌شان شده و تعداد كمتري هم قبل از رسيدن به قدرت. درست است، از اساس اين دو با يكديگر منافاتي ندارد، نكته اينجاست كه مفيد بودن در يكي از اينها هم كاري سترگ است و دانش، مهارت و استعداد بالايي مي‌خواهد. كم پيدا مي‌شود انساني كه در رشته‌اي علمي استاد تمام دانشگاه شود، يعني حرف جديدي در آن علم داشته باشد و همزمان توان مديريت در سطح كشوري 
داشته باشد. با كمتر انساني در طول تاريخ برخورد خواهيد كرد كه هم در كار فرهنگي غور كرده و صاحب‌نظر باشد و هم اينكه توأم بتواند سياستمدار قابلي باشد. اين را همه به صورت شهودي و تجربه تاريخي درك كرده‌ايم. چطور ممكن است كسي استاد تمام دانشگاه باشد، كسي كه بايد ساعت‌هاي زيادي از روزش را به مطالعه، سروكله زدن با دانشجو، پايان‌نامه، بررسي آخرين دستاوردهاي علمي رشته‌اش گذرانده باشد و همزمان توان مديريتي بالايي كسب كرده باشد؟ كوچك‌ترين تاثير فرهنگي نيازمند يك عمر تلاش است، تازه اگر استعدادي باشد. چطور سياستمداري در يك مقطع كوتاه مي‌خواهد كار فرهنگي انجام دهد؟
مگر اينكه همه مديران سابق و جديد كشور را ذاتا صاحب نبوغ خاصي بدانيم كه عمده مردمان و حتي سياستمداران تاريخ از آن بي‌بهره بودند و هستند. چنين نيست كه اگر بود اين وضعيت، اقتصاد، جامعه، نظام سلامت و... ما نبود. اين دست سخنان سياستمداران آخرين ضربه‌اي است كه پس از تمام خسران‌هايي كه از پس مديريت‌شان به بار آورده‌اند به كشور مي‌زنند. فرهنگ همه‌ چيز است، همه‌ چيز. فكر كردن درباره آن و كار كردن در اين حوزه كار بزرگ‌ترين انسان‌ها و پهلوانان انديشه و هنر هر دوره است. آنقدر با قلاب كردن خود به اين مفهوم، آن را خوار و ناچيز جلوه ندهيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون