روضه
حسن لطفي
در صحنهاي از فيلم سوتهدلان ساخته زندهياد علي حاتمي، فروغالزمان (فخري خوروش) و آقازاده خانم (رقيه چهرهآزاد) بدون آنكه بدانند مجيد (بهروز وثوقي) در اتاق بغلي حرفهاي آنها را ميشنود، براي رفتن به روضه آماده ميشوند و از نگرانيشان درباره دير رسيدن به منبر سيد آقا جمال ميگويند. مجيد هم بيآنكه صداش به گوش آنها برسد با خودش و خداش نجوا ميكند: التماس دعا، خوش به سعادتتون كه ميرين روضه، جاتون وسط بهشته، ما كه دنيامون شده آخرت يزيد، كيه ما رو ببره روضه ؟ مجيد آقا تو رو چه به روضه! روضه خودتي! گريه كن نداري، والا خودت مصيبتي، دلت كربلاست! اين صحنه تنها صحنهاي نيست كه علي حاتمي روضه، عزاداري و سنتهاي مذهبي و ملي را بهانهاي ميكند تا در آن به روزگار خودش و آدمهاي فيلمهاش نقبي بزند. با آنها روايتگر زندگي آدمهايي باشد كه زمانهشان بيشباهت به آخرت يزيد نيست (دردناك و جهنمي)، يا ديگران دركشان نميكنند. در فيلم طوقي هم به شكل ديگري امامزاده و عزاداري و مراسم ختم و... شرايط دروني شخصيت اصلي فيلم (آسيد مرتضي با بازي بهروز وثوقي) را بيروني ميكند. اين صحنهها و صحنههاي ديگر آثار اين خالق فيلمهاي ماندگار نشان ميدهد كه علي حاتمي از دل تاريخ و وقايعي كه مربوط به ديروز بود، لايههاي پنهاني را بيرون ميكشيد تا با آنها واقعيتهاي امروز را نشان دهد. واقعيتهايي كه گاه در طول تاريخ
تكرار ميشود.
هر چند فيلمسازي اجتماعي نبود اما دغدغههاي انسانياش نشان داد ميتواند در كنار داستانهايي كه در نگاه اول عشق، جوانمردي، نقش هنرمند در زندگي، مرگ و تاثير هزاردستان در زندگي مردم عادي و ... را به تصوير ميكشد در ديالوگهايي ماندگار روايتگر دردهايي شود كه بر پيكر جامعه و هنر و انسان زخمهايي عميق زده و ميزند. البته در كنار اين نگاه نكته ديگري كه او را از فيلمسازان همنسلش متمايز ميكرد نگاه توام با مهرورزي و مهربانيش بود كه در فيلمهايي همچون طوقي، حسن كچل، بابا شمل، مادر و... جاري بود. بهطور نمونه ميتوان به صحنه شكستن شيشه عمر ديو سياه در فيلم حسن كچل اشاره كرد. در اين صحنه حسن كچل (پرويز صياد) و ديوسياه با ديالوگهاي آهنگين از تبديل يك ميش به گرگ و سپس ديو حرف ميزنند. ديو در نهايت تمام تقصيرها را به گردن دستش مياندازد، (ديو: من نبودم دستم بود، تقصير آستينم بود- حسن: چرا آستينو نكندي؟ - ديو: آستين ديگه دستم بود.- حسن: چرا دستتو نكندي؟ - دستم ديگه تنم بود- حسن: چرا تنتو نكندي- ديو: تنم مال سرم بود و...) حرفهايي كه انگار فقط مال ديو فيلم حسن كچل نيست و بارها از زبان افراد قدرتمند و ظالم بسياري شنيده شده است. (البته وقتي كه شيشه عمرشان دست مردم است.) در فيلم، حسن با آنكه ميداند بايد شيشه عمر ديو را بشكند، به خاطر دلرحمي زياد توان شكستن شيشه را ندارد. ديو و چهل گيس (كتايون) از او ميخواهند شيشه عمر ديو را بشكند. شيشه شكسته ميشود و ديو ميش ميشود. گفتوگوي ديو و حسن، حرفهاي مجيد، صحبتهاي رضا خوشنويس (جمشيد مشايخي) با ابوالفتح (علي نصيريان) و مفتش ششانگشتي (داود رشيدي) در سريال هزار دستان و.... هيچوقت كهنه نميشود. چرا كه نويسنده و كارگردان اين فيلمها اگر چه در نگاه اول فيلمسازي دلبسته گذشته به نظر ميرسيد، هنرمندي بود كه هنر درك زمانه خود را داشت از زندگي ميگرفت و به سينما ميداد.