محمدرضا فرقاني، كاردار پيشين سفارت ايران در افغانستان
در گفتوگو با «اعتماد»:
ايران بهتر است
فعلا نظارهگر
اوضاع افغانستان باشد
شهاب شهسواري
هشت روز پس از تصرف كابل توسط طالبان، همچنان گمانهزنيها در مورد آينده افغانستان و سرنوشت حكومت در اين كشور ادامه دارد. محمدرضا فرقاني، سفير پيشين ايران در تركمنستان و كاردار پيشين سفارت ايران در افغانستان و تاجيكستان، معتقد است كه طالبان امروز دست كم در ظاهر با طالبان دهه ۱۳۷۰ تغييرات عمدهاي كرده است. به اعتقاد اين ديپلمات پيشين، جهان نظارهگر رفتار طالبان است و در صورتيكه طالبان به وعدههايش براي به رسميت شناختن حقوق اقليتها، اقوام، مذاهب و زنان، و تشكيل دولت با مشاركت ديگر گروههاي سياسي و اجتماعي عمل كند، ممكن است جامعه جهاني حاضر شود اينبار حاكميت طالبان را بر افغانستان به رسميت بشناسد. در ادامه متن كامل گفتوگوي «اعتماد» را با محمدرضا فرقاني، كاردار پيشين سفارت ايران در افغانستان مطالعه ميكنيد.
با توجه به شرايط جاري افغانستان، به اعتقاد شما مناسبترين رويكردي كه دستگاه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران ميتواند نسبت به افغانستان داشته باشد، چيست؟
طالبان در يك اقدام بهتآور و حيرتانگيز، با سرعتي كه براي تمامي كارشناسان سياسي و بينالمللي و حتي كارشناسان امور افغانستان و حتي شايد خود افغانها غيرقابل تصور بود، توانستند با از بين بردن حاكميت گذشته افغانستان و پايان دادن به رياستجمهوري اشرف غني، حاكميت را در افغانستان به دست بگيرند. البته اگرچه طالبان از گذشته خوبي برخوردار نيستند و اقدامات نامطلوبي كه در دهه ۱۳۷۰ از خودشان بروز دادند باعث ايجاد ذهنيت سياه و تاريكي در ميان مردم افغانستان شده و باعث شده است كه مردم افغانستان ترس و وحشت زيادي نسبت به حاكميت مجدد طالبان در افغانستان داشتهباشند، اما با رويكردي كاملا متفاوت و متضاد با دهه ۱۳۷۰، بعد از ۲۰ سال كه مجددا حاكميت افغانستان را بر عهده گرفتهاند، چه در حرف و چه در اعلاميهها و چه در عمل نشان دادهاند كه تفاوت جدي با طالبان دهه ۱۳۷۰ دارند. امروز طالبان رويكردهايي كاملا متفاوت و بلكه متناقض با آن دوران از خودشان نشان ميدهند. اين تغيير باعث شده است كه جهان در حال حاضر در بهت و حيرت مضاعفي به سر ببرد. بهت و حيرت نخست، مرتبط با سرعت پيروزي طالبان و به دست گرفتن حاكميت بود و بهت دوم نوع عملكرد طالبان است. اگرچه هنوز يك منطقه كوچك از خاك افغانستان در اختيار ايشان نيست و نيروهاي مقاومت تحت عنوان خيزش مردمي در اين منطقه تجمع كردهاند و مشغول سازماندهي و ساختارسازي براي مقاومت در آينده هستند. اما ميتوان گفت در شرايط فعلي كه طالبان توانستهاند حاكميت كل افغانستان را در اختيار بگيرند. ساختار طالبان بعد از ۲۰ سال اشغال افغانستان به شكل عمدهاي تغيير كرده است. در حالي كه طالبان در گذشته يك نيرو و ساختار زاييده بيگانگان به حساب ميآمد، امروزه ميتوان ادعا كرد كه طالبان يك ساختار كاملا داخلي و افغاني به خود گرفته است و حداقل نماينده بخشي از مردم افغانستان است. اين نمايندگي ديگر مانند گذشته كاملا قومي نيست، چون در حال حاضر نيروهاي غيرپشتون در چارچوب طالبان در حال فعاليت هستند. در حال حاضر ميتوان گفت كه طالبان نماينده بخشي از مردم و اقوام مختلف افغانستان هستند.در شرايط فعلي مادامي كه طالبان به اعلاميهها و بيانيههاي خودشان مبني بر رعايت حقوق همه مردم افغانستان، همه اقوام، همه مذاهب و اقليتها پايبند باشند و تا زماني كه طالبان به وعدههاي خودشان مبني بر به رسميت شناختن تعهدات بينالمللي و روابط با همسايگان و ديگر كشورها پايبند باشند، به نظر ميرسد بهترين موضعگيري و بهترين وضعيت براي جمهوري اسلامي ايران، نظارهگر ماندن بر نحوه عملكرد طالبان در افغانستان باشد. طالبان همانطور كه اعلام كردهاند، حاضر شدهاند كه حقوق زنان را به رسميت بشناسند، ديگر تعرضي از سوي طالبان نسبت به زنان شاهد نيستيم و كارهايي كه در دهه ۱۳۷۰ مرتكب ميشدند، تكرار نشده است. مدارس دخترانه باز است و طالبها اعلام كردهاند كه اين مدارس ميتوانند به كار خودشان ادامه بدهند. خانمهاي كارمند ميتوانند در ادارات دولتي و خصوصي به سر كارهاي خود بروند. عفو عمومي اعلام شده است و همه افرادي را كه در ارتش افغانستان بودند و عليه افغانستان ميجنگيدند را نيز مورد عفو قرار دادهاند.نحوه برخورد طالبان با اسماعيلخان به عنوان يكي از رهبران جهادي مبارز، بسيار جالب توجه بود. عدم بازداشت هيچ يك از مقامها و مسوولان و دولتمردان سابق افغانستان كه هنوز درون خاك اين كشور هستند، نشاندهنده عملكرد معقول و منطقي است كه طالبان از خودش بروز داده است. تا زماني كه وضعيت به همين صورت باشد جمهوري اسلامي ايران بهتر است كه نظارهگر اوضاع افغانستان باشد. از آنجا كه جمهوري اسلامي ايران به عنوان همسايه افغانستان با مرزهاي بسيار طولاني است و نفوذ سياسي، فرهنگي و تاريخي بسيار عميقي در افغانستان دارد و طالبان به خوبي از اين موضوع باخبر هستند، اميدواريم كه طالبان اين نفوذ را با ديده احترام نگاه كنند، و اقدامي صورت ندهند كه مورد نگراني و خشم جمهوري اسلامي ايران قرار بگيرند.
فرموديد كه تغيير رفتار طالبان باعث بهت جامعه جهاني شده است؛ فكر ميكنيد اين تغيير رفتار تا چه زماني ادامه داشته باشد و اگر طالبان بتواند مشروعيت بينالمللي خود را تثبيت كند و به عنوان دولت افغانستان به رسميت شناختهشود، باز هم اين رفتار را ادامه خواهد داد؟
گمانهزني در مورد آينده و پيشگويي در مسائل سياسي ممكن نيست. اگرچه با توجه به سوابق تاريكي كه طالبها دارند بايد احتياطهاي لازم صورت بگيرد و به همين جهت هم هست كه جامعه جهاني از به رسميت شناختن طالبان تاكنون امتناع كرده است. تمامي كشورهاي منطقه و همسايگان افغانستان از به رسميت شناختن طالبان به عنوان يك حاكميت و دولت رسمي خودداري كردهاند.البته ذكر اين نكته هم لازم است كه طالبان بهرغم پيروزي در كابل و به دست گرفتن حاكميت افغانستان هنوز دولت رسمي خودش را تشكيل نداده است و هيچگونه ساختار سياسي رسمي اعلام نكرده است. به نظر ميرسد اين امر با توجه به مذاكرات و رايزنيهايي كه در كابل بين طالبان و شخصيتهاي سياسي و جهادي و حزبي افغانستان در جريان است و از بقيه شخصيتهاي سياسي افغانستان دعوت كردهاند كه به مذاكرات بپيوندند، اين اميد ايجاد ميشود كه طالبان بتواند يك حاكميت وسيعالبنياد با حضور همه طرفهاي افغاني، اقوام، مذاهب، اقليتها و احزاب سياسي تشكيل دهند. در اين صورت زمينه براي به رسميت شناختن حكومت جديد در افغانستان قطعا فراهم خواهد بود و نگراني در مورد عملكرد طالبان يا چرخش ناگهاني وجود ندارد.
اما آيا كساني كه از جانب طالبان در كابل و قبلا در دوحه مذاكره ميكردند، نماينده همه اين گروه محسوب ميشوند؟ آيا بخشهاي تندروتر و افراطيتر گروه، در صورت به نتيجه رسيدن مذاكرات آمادگي تن دادن به دولت همهشمول خواهند داشت؟
طالبان يك گروه متمركز و منسجم نيست. اين نگراني هميشه وجود داشته است كه طالبان به بخشهاي مختلف تقسيم ميشود و بخشهايي از اين مجموعه تندروتر و افراطيتر از ديگران هستند. گروههاي خودسر در ميان طالبان وجود دارند كه چه به صورت گروههاي شناسنامهدار سازمان يافته و چه به صورت دستههاي مستقل، اقدامهاي افراطي انجام ميدهند. كما اينكه زماني كه به كنسولگري جمهوري اسلامي ايران در مزارشريف سال ۱۳۷۷ حمله شد و ديپلماتهاي جمهوري اسلامي ايران مظلومانه به شهادت رسيدند، مركزيت طالبان هرگونه دخالت خودش را تكذيب و انكار كرد و مدعي شد كه نيروهاي خودسري كه در صفوف طالبان بودند اين اقدام تروريستي را مرتكب شدهاند. امروز هم اين نگراني وجود دارد، انشعابهايي در صفوف طالبان صورت گرفته است، گروههايي هستند كه از طالبان مركز به رهبري ملا هبتالله آخوندزاده اعلام انشعاب كردهاند و حتي اعلام جهاد عليه گروه مركزي طالبان كردهاند. احتمالا گروههاي غيرافغان كه به عنوان حاميان يا تحت حمايت تحريك اسلامي طالبان وارد افغانستان شدهاند و در صفوف اين گروه شبهنظامي جنگ كردهاند، اگر چه در اين دوره كمتر هستند، اما همچنان در ميان طالبان هستند، چه از پاكستان و چه شايد از ديگر كشورها در صفوف طالبان حضور دارند. اين گروهها هم ميتوانند براي طالبان و هم براي كشورهاي همسايه مشكل ايجاد كنند. از طرف ديگر گروههاي تروريستي غيرافغان مانند القاعده و داعش كه در افغانستان حضور دارند، گروههاي افراطي تكفيري هستند، اگر طالبان با اين گروههاي تروريستي برخوردي نداشتهباشد، ميتوانند مشكلساز باشند. اگرچه در دو سال گذشته طالبان با نيروهاي داعش هم رويارويي داشتهاند و تعداد زيادي از نيروهاي داعش در افغانستان توسط طالبان كشتهشدهاند. طالبان اعلام كرده است كه هيچگونه قرابتي با داعش ندارد و بهشدت با اين گروه مخالف است. اما طالبان به هر حال نبايد مانند گذشته اجازه حضور و فعاليت گروههاي تروريستي تكفيري و افراطي غيرافغان در خاك اين كشور را بدهد.
فكر ميكنيد فرآيندهاي سياسي بينالمللي كه در حال حاضر براي افغانستان وجود دارد تا چه اندازه ميتواند به شرايط اين كشور كمك كند؟ به عنوان مثال روسيه پيشنهاد استمرار مذاكرات گروههاي افغان در قالب فرمت مسكو يا تروييكاي گسترش يافته با حضور امريكا، روسيه، چين، هندوستان، پاكستان و ايران را مطرح كرده است. فكر ميكنيد اين فرآيندهاي بينالمللي بتواند به اوضاع افغانستان كمكي بكند؟
در حال حاضر روسيه و چين نسبت به تحولات افغانستان با حساسيت بالا و نگراني نظارهگر هستند. ابراز نظرهاي پكن و مسكو بهشدت محتاطانه است. علت برخي از اظهارنظرهاي نسبتا مثبت در مورد طالبان از سوي روسيه و چين به دليل مذاكراتي است كه هياتهاي طالبان پيش از اين در پايتختهاي اين كشورها با مقامهاي روسيه و چين داشتند و اطمينانهاي لازم را به اين كشورها دادند. تا به امروز طالبان به چين و روسيه اطمينان داده است كه هيچگونه خطر و تهديدي از طرف افغانستان تحت حاكميت طالبان متوجه اين دو قدرت جهاني نخواهد بود. به همين جهت هم چينيها با نگاه نسبتا مثبت به تحولات جاري افغانستان مينگرند، روسها هم تا حدودي به همين صورت. نگراني عمده روسها از اين است كه آنچه در افغانستان رخ داده است يك توطئه و بازي سياسي از سوي امريكا عليه منافع آنها باشد. اما با توجه به مذاكراتي كه تاكنون هياتهاي طالبان در مسكو داشتهاند، باعث شده است كه ديدگاه مسكو عمدتا نسبت به اين موضوع خنثي باشد.در مورد مذاكرات مسكو، به نظر نميرسد كه تاكنون نتيجه ملموسي از اين فرآيند به دست آمدهباشد. حضور امريكا و پاكستان در اين فرمت با توجه به بدبينيهايي كه كشورهاي منطقهاي نسبت به اين دو كشور در خصوص تحولات افغانستان، باعث شده است كه خوشبيني زيادي نسبت به اين فرآيند وجود نداشتهباشد. جمهوري اسلامي ايران هم در حال ارزيابي پيشنهاد مسكو در مورد مذاكرات است، در عين حال كه تهران خود نيز آمادگي ميزباني مذاكرات ميان گروههاي افغان را اعلام كرده است.
فرموديد كه طالبان ثابت كرده كه بخشي از ملت افغانستان است، اما حقيقت اين است كه اين گروه نماينده تمام مردم افغانستان نيست. چگونه ميتوان پذيرفت كه اين گروه شبهنظامي تمامي قدرت را در كابل در اختيار خودش بگيرد؟
اينكه طالبان آيا نماينده اكثريت مردم است يا نيست، هيچ معياري براي سنجش آن وجود ندارد. خود طالبان شايد الان مدعي حمايت حداكثري مردم از خودش داشتهباشد. اما گروههاي ديگر اين موضوع را قبول ندارند. الان هيچ معيار و محكي براي اين موضوع در افغانستان امروز وجود ندارد.
فكر ميكنيد طالبان آمادگي اين را دارد كه محبوبيت خودش را به محك انتخابات يا نظرسنجي بسنجد؟
از نظر ايدئولوژيك طالبان اين امكان وجود ندارد، من فكر ميكنم كه طالبان قطعا اجازه نخواهد داد كه چيزي مثل انتخابات براي تعيين رييس حكومت برگزار شود. حتي مشخص نيست كه امارت مورد نظر طالبان اينگونه به چه صورت خواهد بود، يك اميرالمومنين حاكميت را در دست خواهد داشت يا اينكه ساختار جمهوري اسلامي افغانستان حفظ خواهد شد و رييسجمهور تعيين ميشود. هيچ چيز مشخص نيست و طالبان هم تاكنون چيزي را اعلام نكرده است. با توجه به ايدئولوژي طالبان به نظر ميرسد كار بسيار سخت و مشكلي براي تشكيل دولت و تعيين نظام سياسي آينده افغانستان پيش روي سياسيون افغانستان باشد.
من معتقدم آنچه امروز مردم افغانستان دنبال آن هستند، ايجاد صلح و امنيت و آرامش در اين كشور است. افغانستان ۴۵ سال درگير جنگهاي داخلي، جنگ با نيروهاي كشورهاي متجاوز چه شوروي و چه امريكا است. مردم در اين ۴۵ سال هيچ روي آرامش نديدهاند. در مجموع طي ۴ دهه گذشته بيش از يك ميليون كشته، چندين ميليون مجروح و معلول باقي ماندهاند و بيش از ۶ ميليون نفر هم در سراسر جهان آواره شدهاند. آنچه براي مردم افغانستان امروز از همهچيز مهمتر است، برقراري صلح و امنيت و آرامش است. نكتهاي كه من ميخواهم اينجا عرض كنم اين است كه در ۲۰ سال گذشته هم چه در دوره حامد كرزي و چه در دوره اشرف غني، درست است كه يك ساختار سياسي وجود داشت و نسبتا مدعي دموكراسي بود، اما نتوانستند امنيت و آرامش مردم را تامين كنند. در دو دهه گذشته به رغم حضور نيروهاي امريكا، ناتو، ارتش افغانستان و پليس متاسفانه ناامني از آدمربايي و ترور و گروگانگيري گرفته تا جنگ ميان جنگسالاران و ملوكالطوايفي سراسر افغانستان را فراگرفتهبود. نقطه ضعف اصلي حاكميت دوره پيشين افغانستان، فقدان امنيت بود. بنابراين طالبان اين امتياز را دارد كه اگر بتواند آرامش و امنيت را بهطور كامل در افغانستان برقرار كند، كمااينكه در دوره قبلي حاكميت خودشان توانستند انجام دهند، بنابراين ممكن است استقبال از حاكميت طالبان در ميان بخشي از مردم افغانستان بيشتر شود. اين امنيت اگر ايجاد شود، طالبان زمينه پذيرش در ميان مردم را خواهد داشت. مردم افغانستان ممكن است به قيمت امنيت اجازه دهند حاكميتي را كه صلح و امنيت و آرامش آنها را در درجه اول تامين كند تحمل كنند تا در اولويتهاي بعدي به آزاديهاي اجتماعي، حقوق زنان، حقوق كودكان و اقليتها برسند.
جهان در حال حاضر در بهت و حيرت مضاعفي به سر ميبرد. بهت و حيرت نخست، مرتبط با سرعت پيروزي طالبان و به دست گرفتن حاكميت بود و بهت دوم نوع عملكرد طالبان است.
مردم افغانستان ممكن است به قيمت امنيت اجازه دهند حاكميتي را كه صلح و امنيت و آرامش آنها را در درجه اول تامين كند تحمل كنند تا در اولويتهاي بعدي به آزاديهاي اجتماعي، حقوق زنان، حقوق كودكان و اقليتها برسند.
طالبان قطعا اجازه نخواهد داد كه چيزي مثل انتخابات براي تعيين رييس حكومت برگزار شود
بهترين موضعگيري و بهترين وضعيت براي جمهوري اسلامي ايران، نظارهگر ماندن بر نحوه عملكرد طالبان در افغانستان باشد.
در مورد مذاكرات مسكو، به نظر نميرسد كه تاكنون نتيجه ملموسي از اين فرآيند به دست آمدهباشد. حضور امريكا و پاكستان در اين فرمت با توجه به بدبينيهايي كه كشورهاي منطقهاي نسبت به اين دو كشور در خصوص تحولات افغانستان، باعث شده است كه خوشبيني زيادي نسبت به اين فرآيند وجود نداشتهباشد.
طالبان به خوبي از نفوذ سياسي، فرهنگي و تاريخي بسيار عميق ايران در افغانستان با خبر هستند و اميدواريم كه طالبان اين نفوذ را با ديده احترام نگاه كنند، و اقدامي صورت ندهند كه مورد نگراني و خشم جمهوري اسلامي ايران قرار بگيرند.