ادامه از صفحه اول
تبرئه و تطهير چرا؟
چرا اين كار با شدت تمام و حتي به قيمت از دست دادن متحدان ايران در افغانستان و شيعيان در حال اجراست؟
علت اين رفتار تصور نادرستي است كه از فلسفه گفتوگوهاي ديپلماتيك وجود دارد. گويي كه ايران فقط با كساني گفتوگو و همكاري آشكار ميكند كه از تعاريف ناپسند اين دولت مبرا باشند و علت پرهيز از گفتوگو با امريكا را نيز همين ميدانند. اينكه امريكا ابتدا بايد آدم شود تا با آن گفتوگو كنيم. به همين علت نيز گفتوگو با طالبان را محرمانه و غيرآشكار انجام ميدهند. اگر آشكار شد، مثل تصوير منتشر شده ظريف، بايد او را محكوم كرد كه چرا با شيطان گفتوگو كرده است و اگر قرار شد كه از اين سياست دفاع شود، بايد ابتدا طالبان را تطهير و تبرئه كرد، سپس گفتوگو با آنان مجاز و مشروع دانسته خواهد شد.
گويي كه داستان قند و نجاست آن تكرار شده است كه با فرو بردن قند داخل چاي آن را پاك ميكردند، سپس ميخوردند! (فارغ از ميزان صحت اين داستان) در حالي كه بايد گفت، گفتوگو و حتي تعامل با هر نيروي سياسي و واقعي حتي اگر مثل طالبان باشند ايرادي ندارد، بلكه ضروري است. اتفاقا گفتوگو با آنان ضروريتر است و براي اين كار هيچ نيازي به تطهير يا تبرئه آنان نيست. حتي اگر طالبان هيچ تغييري نكرده باشد، ميتوان برحسب ضرورت سياسي با آنان گفتوگو كرد و عكس انداخت و دست داد.
چرا جناح حاكم بر اين رفتار نادرست و غيرواقعي تاكيد دارد؟ براي آنكه اگر بپذيرند مذاكره سياسي، مستقل از ماهيت طرف مقابل قابل انجام است، در اين صورت بايد در سياست عدم مذاكره با امريكا يا موارد مشابه نيز تجديدنظر كنند. بنابراين براي آنكه منطق سياست منع گفتوگو با امريكا همچنان برقرار بماند، مجبور هستند كه برخلاف واقعيتهاي موجود اقدام به تطهير و تبرئه طالبان كنند. اقدامي كه اثبات نادرستي آن به زمان زيادي نياز ندارد، هر چند تاكنون هم بخش مهمي از اين ادعاها درباره طالبان رد شده است. طالبان قطعا تغيير كرده است ولي تغييرات آن با دادههاي موجود ريشهاي نيست. تفاوت طالبان امروز با طالبان بيست سال پيش، بيشتر از تفاوت امريكاي بايدن و امريكاي ترامپ نيست.
افشاگريهاي باجگيرانه
دوم آنكه افرادي كه اسنادي از تخلفات افراد و جناحها در اختيار دارند اما به موقع آنها را در اختيار نهادهاي قضايي قرار ندهند و در اينكار تاخير و تعلل غير موجه داشته باشند خود بايد در مظان اتهام تباني يا مشاركت در جرم قرار بگيرند.
در مشي سياسي علوي توسل به دروغ و فريبكاري در عالم سياست عملي ناپسند است و در اين مكتب هيچ مصلحتي بالاتر از حق و عدالت نيست. بر اين اساس جناحهاي سياسي كشور بايد نه در ادعا بلكه در عمل نيز اثبات نمايند كه نسبت آنها با منش سياسي علوي چيست. اين مهم زماني محقق خواهد شد كه آنها به بياخلاقيهاي سياسي موجود در رقابتهاي جناحي، فارغ از مصلحتسنجيهاي سياسي پاسخي قاطع بدهند و در عمل با آنها مقابله نمايند.