ادامه از صفحه اول
ضرورت وجود دولت حزبي
اما به دلايل مختلف از جمله اختلافنظر طيفهاي مختلف اصولگرا حاضر در جبهه ائتلاف برسر وزراي پيشنهادي به مجلس و گزينش نهايي از سوي كميته ارزيابي نيروها سبب زمانبر بودن معرفي وزرا شد. پس از معرفي وزرا به مجلس با توجه به يكدست شدن بلوك حاكميت انتظار افكار عمومي همراهي كامل مجلس با دولت در دادن راي اعتماد به وزراي پيشنهادي بود اما خيلي زود مشخص شد كه اين انتظار صحيح نبوده است. كابينه معرفي شده از سوي دولت به مجلس در حوزههاي مختلف مورد انتقاد قرار گرفت كه شايد مهمترين محورهاي انتخابات انتقاداتي به شرح ذيل باشد: 1- عدم استفاده از بانوان و گروههاي قومي و اقليتهاي مذهبي در كابينه، 2- انتخاب وزرا از ميان همكاران سابق رييسجمهور در قوه قضاييه و آستان قدس رضوي، 3- بيتجربگي برخي وزراي پيشنهادي، 4- عدم هماهنگي ميان تخصص برخي وزراي پيشنهادي با وزارت محل ماموريت خود و 5 - عدم كارآمدي كابينه پيشنهادي براي وضع كنوني كشور با توجه به مشكلات داخلي، بحران كرونا و وضعيت اقتصادي و خارجي به ويژه نامشخص بودن آينده برجام. اگرچه در نگاه اول اين انتقادات منطقي به نظر ميرسد ولي واقعيت اين است كه ريشه اصلي اين مهم را بايد در ماهيت ساخت دولت، البته در اينجا به مفهوم قوه مجريه آن، در ايران جستوجو كرد، چراكه دولتها در ايران نماينده ائتلافي از نيروهاي مختلف اجتماعي هستند كه صرفا درصدد پيروزي در انتخابات بوده و فاقد يك استراتژي براي آينده دولت خود در صورت پيروزي و محروم از نخبگان فكري و اجرايي براي تحقق اهداف خود هستند. لذا شايد غيرمنطقي نباشد اگر ادعا شود كه در چنين وضعيتي سياستگذاري در ايران ماهيت كلنگي پيدا كند. حال بايد پرسيد راهحل چيست؟ به نظر ميرسد راهحل در پذيرش اين واقعيت است كه نيروهاي اجتماعي و سياسي در سپهر سياسي جمهوري اسلامي ايران در خصوص مسائل مختلف اقتصادي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي و خارجي اختلافنظر پيدا كرده و حاضر به اجماع نيستند و اكنون نياز به سازماندهي آنها در قالب احزاب و نهادهاي مدني است. با شكلگيري احزاب سياسي، رقابتهاي سياسي قاعدهمند شده و اولا جامعه آرامش سياسي را تجربه ميكند، ثانيا احزاب سياسي از طريق آموزش اقدام به تربيت كادر كرده و هنگام انتخابات، نامزدهاي خود را معرفي ميكنند؛ نامزدهايي كه برنامه آنها براساس اتاق فكر احزاب تنظيم شده و در صورت پيروزي در انتخابات، نيروهاي مناسب فكري و اجرايي از سوي حزب به عنوان معاونان و وزرا در اختيار آنها قرار ميگيرد. چنين دولتي يعني دولت برآمده از حزب اولا آمادگي لازم را براي قبول مسووليت دارد، ثانيا برنامهمحور است و مجري برنامههايي است كه حزب براي او تعريف كرده است و ثالثا نخبگان اجرايي و فكري براي تحقق برنامههاي خود را در اختيار دارد، چراكه قبلا حزب اقدام به آموزش و آمادهسازي آنها كرده است مهمتر از همه اينكه بايد چنين دولتي به حزب خود و حزب نيز به هواداران خود پاسخگو بوده و ناتواني خود را بر عهده ديگران نگذارد. بنابراين اگر امروز آقاي رييسي دستياران يا وزراي خود را از ميان همكاران سابق خود در قوه قضاييه يا آستان قدس انتخاب كرده به نظر ميرسد ناشي از ماهيت ساخت دولت در ايران باشد و در شرايط كنوني هم ادعاي رييسجمهور درست است مبني بر اينكه بايد همكاراني انتخاب كند كه از نظر فكري به وي نزديك و از نظر سوابق كاري با او همكاري داشته باشند و از سوي ديگر استدلال مخالفان هم در مجلس درست است؛ كسي كه در قوه قضاييه كار كرده، مناسب براي قوه مجريه نيست يا كسي كه حداكثر مسووليت او اداره حوزهاي از آستان قدس بوده براي وزارتخانهاي كليدي مناسب نيست. البته لازم به يادآوري است كه اين ويژگي خاص دولت آقاي رييسي نيست و دولتهاي قبل از او نيز همين ويژگي را داشتند چنانكه تركيب دولت آقاي روحاني بيشتر از همكاران سابق وي در مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت نظام و دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي بود.در دولت آقاي احمدينژاد نيز همكاران سابقش در شهرداري از نيروهاي مهم دولت وي بودند و آقاي خاتمي نيز برخي همكاران خود در وزارت ارشاد را به دولت آورد. نگارنده در پايان بر اين باور است كه تنها راه علاج براي درمان اين ضعف بزرگ تشكيل سه حزب سياسي از سوي سه جريان سياسي فعال در صحنه كشور همراه با تدوين برنامه و مطابق با آن تربيت كادر براي معرفي در رقابتهاي انتخاباتي است؛ به عبارتي ديگر بهترين راهكار براي كارآمد كردن دولت در ايران تشكيل دولت حزبي است.
وزير جديد و طب سنتي
تنها فناورانه ديدن دانش يك نگاه بدوي است. اينطور نيست كه بالاخره اين معجونها ممكن است اثري داشته باشند. فرصت كرديد نگاهي اجمالي به مجلدات متعدد كتاب قانون كه احتمالا به كمك شما توسط وزارت بهداشت با قطع نفيس چاپشده بيندازيد. در خلوت خود قضاوت كنيد كه آيا ميتوان اينهمه معجون و شراب و شربت را بدون عبور از چرخه دانش به مردم خوراند؟ كلاهتان را قاضي كنيد آيا آن دانشكدههايي كه تاسيس شدند در اين زمينهها تحقيق روزآمد كردند يا با اعتبار وزارت به كار طبابت براساس اين معجونها پرداختند؟ دانش بينالمللي است. ايراني و غيرايراني نميشناسد. ژن انسان با شامپانزه هم تفاوتهاي اندكي دارد چه برسد به غير ايراني پس طب خاص براي ايرانيان تنها يك فريب است. كسي از سود سرشار فروش داروي موثر به همه ساكنين دنيا به اين سادگي نميگذرد. گول گفتههاي دلفريب را نخوريد.
موضعگيري وزير بهداشت در مورد طب سنتي مثل پل صراطي است كه بر بسياري از رويكردهاي ايشان در آينده تاثير خواهد گذاشت.
بايد ديد در دوراهي علم و شبهعلم كدام را برميگزينند، راه ميانهاي وجود ندارد.