مرگ چنين خواجه نه كاريست خرد
افشين علا
بزرگ مرد ديار «نور» ابوالحسن علا (ايرجخان) چشم از جهان تيره فرو بست و به روشناي ملكوت پيوست. مردي به شكوه بيشهها، سرافرازي كوهها و افتادگي درياي مازندران. قلندري آزاده، كه از ميراث عظيم نياكان نژادهاش جز گوهر سخاوت و زيور مروت، توشهاي براي خويش ذخيره نكرد و بياعتنا به مواهب و مراتب دنيوي، مديريت و تدريس در دبيرستانهاي شهر را برگزيد و به تربيت شاگرداني پرداخت كه بسياري از آنان، بزرگان امروز اين خطهاند. اكنون ما ماندهايم و جاي خالي آن درخت سايهگستر، كه ديگر نيست تا به قامت استوارش تكيه كنيم و در سايه عظمت و وقارش بياساييم. در اين لحظات دشوار، توان و مجالي بيش از اين براي شرح فضايل اخلاقي آن استاد وارسته و پير به حق پيوسته ندارم. تنها بياختيار اين مرثيه ماندگار مولانا را زمزمه ميكنم كه گويي در غم فقدان تمام بزرگان بيجايگزين در همه اعصار سروده شده است:
كاه نبود او كه به بادي پريد
آب نبود او كه به سرما فسرد
شانه نبود او كه به مويي شكست
دانه نبود او كه زمينش فشرد
گنج زري بود در اين خاكدان
كو دو جهان را به جوي ميشمرد...
هرچند در اين روزهاي تلخ به حضور گرم و آرامشبخش بستگان، دوستان و آشنايان گرامي نيازمنديم، اما لازم است از يكايك بزرگواران در شهرستان نور، تهران و ساير شهرها تقاضا كنم به دليل شيوع بيسابقه ويروس كرونا و جهت حفظ سلامت خود و ساير عزيزان از حضور در آيين تشييع و تدفين و تشريففرمايي به منزل خودداري فرماييد و دورادور با تلاوت آيات قرآن و دعا براي شادي و آمرزش روح آن پير جوانمرد، تسليبخش دل داغدارمان باشيد.