خاطرات سفر و حضر (48)
اسماعيل كهرم
قويون داغي (كوه گوسفند) نام تركي يك جزيره دوازده كيلومتر مربعي است كه بعدها «كبودان» نام فارسي آن شد. بسيار با مسما چون كوههاي جزيره كه از دور پديدار ميگردند، كبود رنگ هستند. با قايق به كبودان ميرسيد، رنگ آرامش كبود است، 12 كيلومتر مربع. بزرگترين جزيره درياچه اروميه؛ 102 جزيره. نيمي از آن مسكوني و نيمه بقيه، غيرمسكوني. دو قلاده پلنگ را مرحوم قاضي ميرسعيدي از پارك ملي گلستان زندهگيري و به كبودان منتقل كرده بود. هر دو نر بودند. تصميم درستي بود! وقتي كه دريا خراب ميشد ميبايست در جزيره ميمانديم. يك يال را گرفتم و بالا رفتم. شناسايي گياهان جزيره بهطور كلي انجام شده بود. حشرات را بررسي نكرده بوديم. يك حشره بود كه من اسمش را «مگس سوار» گذاشته بودم. در هوا پرواز ميكرد و به راحتي به پشت مگس مينشست و در حالي كه هر دو پرواز ميكردند به آرامي پشت پنجره يا روي زمين مينشست و مگس را ميمكيد تا آنكه مگس را خشك ميكرد و سراغ يك مگس ديگر ميرفت... اين مگسسوار در اطراف پنجرهها ديده ميشد، كمي بزرگتر از مگس معمولي بود! با پاهاي بلند و عضوي خرطوم مانند كه محتويات بدن مگس را ميمكيد. به احتمال قوي موادي را به بدن مگس تزريق ميكرد و سپس كل مواد را ميمكيد. بنده به دنبال اين نام و خصوصيات مگسسوار گشتهام ولي آن را نيافتهام! باز هم به دنبالش خواهم گشت! حتما.