• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۹ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5013 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۹ شهريور

نخستين مرگ در تصادف رانندگي

مرتضي ميرحسيني

مي‌گويند اولين كسي بود كه در تاريخ، در تصادف خودرو كشته شد، سال 1869 در چنين روزي. نامش مري وارد بود. نام و ماجراي زندگي و مرگش در كتاب جالبي با عنوان «تاريخ مختصر به گند كشيدن جهان» نوشته تام فيليپس ديده مي‌شود (ترجمه زهرا كمالي، انتشارات نگاه). وارد با اين مرگ -كه آن زمان بي‌سابقه و عجيب بود- جايي در كتاب‌هاي تاريخ پيدا كرد، اما زندگي‌اش به همين حادثه تلخ رانندگي محدود نمي‌شد. به خانواده‌اي از اشراف ايرلند تعلق داشت و «از دوران جواني در اطرافش دانشمنداني حضور داشتند كه هم خويشاوندانش بودند و هم كساني كه ديدارهايي با آنها داشت.» چنين بود كه به علم علاقه‌مند شد و به پشتوانه ثروت و جايگاه خانواده‌اش امكان دنبال كردن اين علاقه را هم پيدا كرد. حتي پدر و مادرش با خريدن ميكروسكوپي از بهترين نوعش، او را به دنبال كردن روياهايش تشويق كردند. اما مري وارد به هدفي كه در سر داشت نرسيد و باوجود همنشيني دايمي با دانشمندان، يكي از آنها نشد يا حداقل نظراتش را مثل آنان جدي نمي‌گرفتند. او حتي مدرك تحصيلي هم نگرفت چون در آن زمان «زنان اجازه نداشتند كه مدرك داشته باشند.» استعدادش به سمت هنر تصويرگري رفت، اما حتي در اين مسير هم دشواري‌ها و موانع زيادي سر راهش بود. مثلا سال 1857 نااميد از كيفيت كتاب‌هاي ميكروسكوپي موجود، تصميم گرفت كه كتابي از تصويرگري‌هاي خودش چاپ كند. «چون او يك زن بود» هيچ ناشري كارش را نپذيرفت. خودش 250 نسخه از اين كتاب را چاپ كرد و خيلي زود همه را فروخت. بعد از آن بود كه تعدادي از ناشران تسليم شدند و خودشان به مري وارد پيشنهاد همكاري دادند. به قول فيليپس اين ناشران «معتقد بودند با توجه به زيبايي تصاويرش و كيفيت نوشته‌هايش، مي‌توان در اين يك نمونه موضوع جنسيت را ناديده گرفت!» اين كتاب - كه يكي از نخستين كتاب‌ها در زمينه علم عمومي است - با عنوان دنيايي از شگفتي‌هاي آشكارشده با ميكروسكوپ منتشر و چندبار تجديد چاپ شد. اما روز حادثه كه موضوع اصلي اين يادداشت است همراه با شوهرش در خياباني از خيابان‌هاي شهر پارسون‌استون (در ايرلند) رانندگي مي‌كرد كه خودروي آنان - با سرعت حدود 6 كيلومتر در ساعت - به گوشه‌اي از خيابان برخورد كرد شايد آن بدشانسي ساده‌اي بود، يا شايد جاده ناهموار و براي حركت خودروها نامناسب بود چون «براي چيزي بيشتر از يك اسب و گاري طراحي نشده بود.» يا شايد اين زوج هنوز چنان كه بايد اين وسيله - در آن روزگار - بسيار مُدرن و تجربه‌ نشده را درست و دقيق نمي‌شناختند و «درباره مفهوم دور زدن بسيار سريع فكر نكرده بودند، چون ماشين‌ها و اسب‌ها بسيار متفاوت عمل مي‌كنند و ريسك‌ها مشابه نيستند.» 
شايد ديگري هم البته وجود دارد، «شايد مري با اين تجربه رانندگي به هيجان آمده بود، درباره احتمالاتي در آينده برانگيخته شده و كمي به بيرون خم شده بود تا جاده در حال عبور زير پايش را ببيند.» همه اين «شايد»ها به كنار، علت هر چه كه بود، خودروي آنها به سمت گوشه خيابان منحرف شد، يك طرفش كمي به سمت بالا رفت و مري وارد از آن به بيرون پرت شد. زير چرخ‌ها افتاد، گردنش شكست و فوت كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون