• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5014 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۰ شهريور

درباره فيلم «بوتاكس» به كارگرداني كاوه مظاهري

تخيل رهايي‌بخش يك مجنون

محمدحسن خدايي

وضعيت آدم‌ها در جهان جمع‌وجور «بوتاكس» كمابيش مهيب است و مخاطره‌آميز. از سر اتفاق نيست كه پناه‌ بردن به تخيل، در اين وضعيت تكين، امكان رهايي است و بهانه‌اي براي گردهم آمدن خانواده‌اي از هم فروپاشيده. خانواده‌اي كه مدت‌هاست انسجام دروني خود را از دست داده و در آستانه زوال و ويراني است. فقدان حضور والدين و همچنين سكونت در ويلايي كه دايي مهربان و متمول خانواده به شكل موقت در اختيار گذاشته، نشان از وضعيت ناپايدار و صد البته ميل به تغيير آن است. اين تحول‌خواهي اشكال مختلفي دارد: يكي مثل عماد با بازي خوب سروش سعيدي كه با خودآموزي زبان آلماني و سوداي مهاجرت تلاش دارد زندگي تازه‌اي را در ديار غربت آغاز كند و آن يكي مثل شخصيت آذر با بازي مهدخت مولايي كه علاوه بر اشتغال در انستيتوي زيبايي، مي‌خواهد با مشاركت در توليد مواد مخدر صنعتي، بخت خويش را از اين ورطه بركشد. هر دو راه البته بيراهه مي‌نمايد و يادآور خيل عظيمي از مردماني كه در يك وضعيت فروبسته، هر چه تلاش مي‌كنند به در بسته مي‌خورند. بوتاكس در همين حال و هواست كه معنا مي‌يابد و روايتگر اين روزهاي جواناني است كه به هر طريق مي‌خواهند مسير ترقي را طي كنند اما اغلب در كشاكش روزگار عاقبت به خير نمي‌شوند و زندگي و اميدهايش را با نتايجي نامعلوم سودا مي‌كنند. در ميان اين خانواده سه نفره، تنها اكرم است كه گويا سرنوشت خود را پذيرا شده و روزگاررا آنچنان كه هست از سر مي‌گذراند. عقب‌ماندگي ذهني اكرم به ياري او آمده تا در پي ساختن هر شكلي از يوتوپيا نباشد و همين زندگي ساده و فقيرانه را ادامه دهد. طنز ماجرا آنجاست كه اين وصله ناجور از نظر ديگران كه گويا منفعل و عقب‌مانده به نظر مي‌آيد، از قضا تاثيرگذارترين تصميمات را گرفته و به اجرا درمي‌آورد. آنچنان كه اكرم و وضعيت رواني‌اش را مي‌توان برهم زننده نظم موجود دانست كه اعمالش، ناخودآگاه مسير خانواده را براي هميشه تغيير مي‌دهد. بازي تاثيرگذار سوسن پرور در نقش اكرم به خوبي توانسته پيچيدگي‌هاي رفتاري اين شخصيت نامتعارف را به نمايش گذارد. سينماي ايران از ظرفيت‌ بازيگري سوسن پرور چندان بهره‌اي نبرده و اغلب مخاطبان او را در آيتم‌هاي تلويزيوني طنز به ياد دارند. اما كاوه مظاهري به خوبي توانسته از ظرفيت سوسن‌ پرور استفاده و شخصيتي به يادماندني خلق كند.
 يكي از درونمايه‌هاي اصلي فيلم بوتاكس را مي‌توان ذيل اسطوره بازگشت مردگان صورتبندي كرد. حادثه‌اي كه براي عماد هنگام تعمير سقف خانه پيش مي‌آيد نقطه عطفي دوران‌ساز در مسير پر پيچ و خم اين خانواده است. پس از واقعه آذر مجبور مي‌شود براي حفظ خانواده و البته مشاركت در توليد مواد مخدر، به انواع و اقسام دروغ و رذالت متوسل شود. فرآيندي پرخطر كه مدام با وضعيت نامتعارف اكرم و فاش‌گويي‌هاي گاه‌وبي‌گاهش‌ به مخاطره مي‌افتد. رابطه اكرم با واقعيت اجتماع فاقد انسجام است و بنابراين پيش‌بيني‌ناپذيري در گفتار و رفتار، امري اجتناب‌ناپذير. مهم‌ترين مولفه شخصيتي اكرم، بي‌شك مقاومت در مقابل هر نوع توهين و تحقير از جانب ديگران است. في‌المثل اتفاقي كه براي عماد در هنگام تعمير سقف شيب‌دار خانه مي‌افتد رابطه مستقيمي دارد با توهين و تحقيري كه نسبت به او روا مي‌دارد. از طرف ديگر مرگ عماد گشايش و فروبستگي توامان براي ماجراجويي‌هاي اقتصادي آذر است. بنابراين آيين خاكسپاري عماد به شكل آييني برگزار نشده و حتي فقدان او از طريق اطلاعات نادرستي كه آذر به اقوام خويش مي‌دهد، به مهاجرت نسبت داده مي‌شود. اما گويا اين ختم ماجرا نيست و مصيبت ادامه دارد، چراكه رويت عماد توسط اكرم هنگام ايستادن در صف نانوايي، بي‌شباهت نيست به اسطوره بازگشت مردگان به جهان روزمره زندگان. اكرم در جست‌وجوي برادر گمگشته شهر را زير پا مي‌‌گذارد و به تدريج و در يك تمهيد زيباشناسانه، مكان‌هايي از ايران و آلمان مقابل چشمان اكرم به يكديگر اتصال مي‌يابد. اين بازگشت كمابيش ذهني در انتها كامل مي‌شود. وقتي‌كه عماد، آذر و اكرم بار ديگر مقابل در باز ويلا مي‌ايستند و كمي بعدتر اتومبيل پيكان استيشن را هل مي‌دهند. يك قاب ماندگار كه يادآور گذشته‌اي از دست رفته و خانواده‌اي از هم پاشيده است. حال ويلاي در حال زوال در يك فضاي روياگون بدل به بهشتي آخرالزماني مي‌شود پر از قارچ‌هاي رنگين و زيبا، آن هم پس از منازعه‌اي كه مابين اكرم و آذر صورت گرفته، تو گويي سوداي پرورش قارچ‌هاي مواد مخدر، كنار رفته تا بهشت موعود خانوادگي پديدار شود. در انتها وقتي هر سه نفر از اين بهشت سرسبز خروج مي‌كنند، اين حقيقت آشكار مي‌شود كه گاهي تنها مرگ است كه ما را به يكديگر پيوند مي‌دهد. اين ضيافتي است كه اكرم با باز گذاشتن شير گاز و ميل به انتحار بر پا كرده و ويلايي در حال ويراني را به بهشتي دوست‌داشتني بدل كرده است. 
 بوتاكس فيلمي است انتقادي در رابطه با جامعه‌اي كه براي ماندگاري خويش، به راحتي مي‌تواند دست به حذف بزند و اخلاقيات را فراموش كند. به ياد بياوريم آن لحظه‌اي را كه يكي از پزشكان مركز زيبايي به مراجعه‌كننده‌ توضيح مي‌دهد كه بوتاكس يعني چه. بوتاكس يعني ميل به جواني و ماندگاري آن هم با تزريق سم خفيف‌شده‌اي كه بعضي از ماهيچه‌هاي صورت را از بين مي‌برد تا ماهيچه‌هاي ديگر براي هميشه زنده بمانند تا روياي زيبايي براي هميشه براي بعضي از بانوان خوش‌شانس ممكن شود. چيزي شبيه به حذف فيزيكي و نمادين عماد در زندگي واقعي، تا آرزوهاي پايان‌ناپذير آذر، سرانجامي خوش يابد. فرويد به ما آموخته كه «امر سركوب‌شده» تمناي بازگشت دارد و جهان امن و امان ما را تهديد مي‌كند. بنابراين نبايد از ياد برد كه حتي بوتاكس هم نمي‌تواند براي هميشه جواني ما را تضمين كند و خوشبختي به ارمغان آورد. 
 مهدخت مولايي بعد از نقش‌آفريني‌هاي موفق در تئاتر، در بوتاكس هم به خوبي توانسته تناقضات يك دختر امروزي را به نمايش گذارد كه در مسير زندگي ناگهان گرفتار انواع مصيبت‌ها مي‌شود و حال مجبور است دست به انتخاب بزند و از مهلكه به سلامت عبور كند. يكي از انبوه زنان جواني كه سياست بقا را در عدم شفافيت و كنار آمدن غيراخلاقي با وضعيت تازه جست‌وجو مي‌كند. بوتاكس بازتابي است از بحران اخلاقي جامعه‌اي گرفتار نابرابري. جامعه‌اي كه عده‌اي را تا مرز نابودي مي‌كشاند تا عده‌اي در كمين نشسته به روياهاي دور و دراز خويش دست يابند. بوتاكس صدايي تازه در سينماي ايران است كه طبيعت را توريستي بازنمايي نمي‌كند و آن را گاه همدست جنايتكاران فرض مي‌گيرد. آن وسعت درياچه نمك را به ياد آوريم. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون