حضور در موزه
سارا كريمان
در تعريف واژه موزه همواره جنبه كاركردي و اجتماعي آن به عنوان يك نهاد يا سازمان، مبناي دقت نظر، تحليل و تدوين بوده است. در سالهاي اخير صاحبنظران حوزه علوم اجتماعي با برگزاري جلسات متعدد و با بهرهگيري از ديدگان متخصصان اين حوزه، سعي در ارايه تعريف جامع و دقيق از موزه بودهاند. اين تعاريف كه از سوي شوراي بينالمللي موزهها به عنوان يك شاخص و محور مشترك و موثق مورد تاييد جميع كنشگران قرار ميگيرد تاكنون مبتني بر نقش و كاركرد موزهها بوده كه به عنوان مثال موزه را موسسهاي در خدمت پيشرفت علمي دانسته است. آخرين تعريف موزه چنين ميگويد: موزهها فضاهايي مردمسالارانه، فراگير و چندصدايي براي گفتوگويي منتقدانه پيرامون گذشتهها و آيندهها هستند. موزهها ضمن به رسميت شناختن و حل كردن تضادها و چالشهاي زمان حال، نگهدارنده اشيا و نمونههاي تاريخي ارزشمند به نفع جامعه، حفظكننده خاطرات متنوع گذشته براي نسلهاي آينده و تضمينكننده برابري حقوق و دسترسي به ميراث براي همگان هستند. همانگونه كه گفته شد مبناي تعاريف بيشتر عملكرد موزه بوده است. اما پيش از هر چيز بايد دانست كه واژه «موزه» خود يك [اسم مكان] به معناي جايگاه الهههاي نهگانه يوناني است. اين واژه در زبان فارسي از مبدا لاتين وارد شده و بدون تغيير مورد استفاده قرار گرفته است. در زبان عربي از كلمه «متحف» براي عنوان موزه استفاده ميشد كه اسم مكان به معني محل چيزهاي با ارزش است. اما به نظر ميرسد در زبان فارسي چندان تلاشي براي بازتعريف و معادلسازي اين واژه صورت نگرفته است. گاهي برخي موسسات از واژه گنجينه براي عنوان موزههاي ذيل خود استفاده ميكنند كه اولا فراگير نيست و دوما در ساختار اداري و ميراث فرهنگي، به مخازن موزه كه فضايي براي نگهداري عمده اشيا و آثاري كه در معرض ديد نيستند، گنجينه گفته ميشود. بايد اعتراف كرد كه اين برخورد با واژه ريشه در پذيرش تمام و كمال وارداتي بودن اين ساختار دارد و نكته ديگر اينكه با كمال تاسف ايرانيان موزه را پذيرفتند اما از ابتداييترين تلاش جهت خويشسازي آن امتناع ورزيدند. واژگان زيبايي چون دانشگاه، دبستان، نيروگاه، فرودگاه، فرهنگستان و ... از حدود صد سال پيش در زبان ما كاربرد دارند و با دقت تمام ساخته شدهاند، اما موزه عنواني است كه عينا وارد شده و ساختار آن عينا بر مبناي مدل غربي تعريف شد. اين نوع مواجهه با اين ساختار فرهنگي، تاثيرات نامطلوبي به لحاظ اجتماعي در پي داشته است كه از آن جمله ميتوان به عدم انتقال صحيح مفهوم اشاره كرد. تعداد زيادي از افراد جامعه كه كمترين آشنايي با ساير فرهنگها را ندارند با شنيدن نام عنوان موزه، تصوري از مبدا و دليل نامگذاري در ذهنشان شكل نميگيرد. كليترين برداشت عمومي از موزه جايي براي نگهداري وسايل قديمي است. پيشتر گفته شد كه موزهها در چرخه تاثيرات هستند به اين معني كه هم تاثير ميگذارند و هم تاثير ميپذيرند. اكنون با اين پيشفرض كه مستدل به واژه موزه است اين سوال مطرح ميشود كه اگر بخش بزرگي از جامعه در راستاي دريافت حقيقت موزه نبودهاند پس محتمل است اماكني متاثر از اين سطح از درك و دريافت با نام موزه تاسيس شوند يا اينكه متوليان امر موزهداري، عملكردي بر اين شيوه داشته باشند. در اين شرايط حوزه موزهداري با ملغمهاي مواجه ميشود كه نه كاملا وارداتي است و نه بومي. از جمله مصاديق اين وضعيت مساله حضور بازديدكننده است. شايد شرايط پاندمي تا ميزان زيادي بتواند به توضيح اين مورد كمك كند. دو ركن محتوا و رفتار شاكله موزه را تشكيل ميدهد. محتوا مبتني بر ساختار و هدف تشكيل موزه است و رفتار به معني برنامهريزيهاي متوليان. اين دو ركن از اولين مراحل ايدهپردازي تاسيس موزه در پيوند با يكديگر، مولد يك موزه ميشوند. اين مولود (موزه) بر يك كالبد مكاني استوار ميشود. در هنگام طراحي موزه نسبت جاگذاري آثار، ظرف مكاني و حضور مخاطب به دقت محاسبه ميشود. پس مخاطب جزو اجتنابناپذير كالبد موزه است. اگر به هر دليلي مانند شرايط حال حاضر، مخاطب از فضاي موزه حذف شود در واقع كالبد موزه ناقص ميماند. تا پيش از اين به نظر ميرسيد كه رسانه ممكن است بخشي از اين نقص را جبران كند به بيان ديگر فضاي مجازي به عنوان دريچهاي در دسترس به نوعي بتواند در اين شرايط ايفاي نقش كند. اما با گذشت نزديك به دو سال از غيبت بازديدكنندگان موزه، برنامههاي مبتني بر فضاي مجازي تا حد زيادي جذابيت خود را از دست داده و متوليان را پشت خط آغاز برنامهريزي قرار دادهاند. به نظر نگارنده اين وضعيت بيش از هر چيز متاثر از مباني شناخت موزه است.