• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۰ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5016 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۳ شهريور

درباره ايرج كريمي به بهانه ششمين سالمرگش

بختت بلند باد

حافظ روحاني

مرگ تنها چهره مردي را تكميل كرد كه در طول حيات حرفه‌اي بسياري را شيفته خود كرده بود. كارنامه حرفه‌اي ايرج كريمي از فيلم‌ها گرفته تا داستان‌ها، از ترجمه‌ها تا نقدها يا شعرها، يا حتي دوستي‌ها و روابط حرفه‌اي تنها به همراه مرگي كامل مي‌شد كه او را در 62 سالگي به كام خود كشيد و چهره رمانتيك مردي آرام را براي‌مان تكميل كرد؛ درست پس از آنكه او كوشيده بود تجربه شخصي‌اش از بيماري را براي‌مان تصوير كند. هر چند اجل آنچنان صبر نكرد تا او شاهد نمايش «نيم‌رخ‌ها» بر پرده شود. اما براي اويي كه سال‌ها با سرطان زيسته بود و درنهايت قرباني اين هم‌زيستي شد لابد «نيم‌رخ‌ها» فرصتي بود براي بيان آنچه از بيماري تجربه كرده بود.
اما فارغ از صفات و ويژگي‌هاي شخصيتي‌اش كه بيشتر از منظر ديگران قابل توصيف و بيان است؛ ايرج كريمي نماينده شكلي از روشنفكران بود كه معمولا با شيوه‌اي از زندگي غيراجتماعي همراه و قرين مي‌شود. روشنفكراني كه از شر و شور زندگي شهري و مسائلش گريزانند و از اين منظر در مقابل طيفي قدرتمند از روشنفكران قرار مي‌گيرند كه معمولا به واسطه نگاه انتقادي و اجتماعي‌شان شهرت دارند. نگاهي كه لااقل در دوران طولاني سيطره انديشه‌هاي چپ‌گرا محبوب‌تر بود و نمايندگانش هم نماينده‌هاي شكلي از زندگي كه با اشكال مختلف واكنش‌ها و فعاليت‌هاي اجتماعي، سياسي و گاه صنفي همراه مي‌شد. 
آنهايي كه ايرج كريمي را مي‌‌شناختند احتمالا به ما خواهند گفت كه او آرام‌تر از آن بود كه تصورش در قالب يك فعال تند و تيز سياسي يا صنفي قابل تصور باشد. حتي براي مني كه او را تنها چند بار ديده بودم تصور اين وجه از برخوردش با جهان بسيار دور از ذهن بود. اما فارغ از نوع زندگي (كه انتخابي شخصي است) كارنامه كاري‌اش نيز او را بيشتر مردي نشان مي‌دهد كه مي‌كوشيد در آرامش به علايقش بپردازد و از ميان اين علايق مي‌توان فهرستي را فراهم كرد كه شايد تصويري از او براي آيندگان بسازد. 
نه فقط ايرج كريمي كه نسلي از روشنفكران هم‌دوره‌اش كه كمتر جذب سياست شدند گاه با لفظ جامع‌الاطراف خوانده مي‌شدند؛ روشنفكراني كه مي‌كوشيدند در حوزه‌هاي مختلف نظري يا هنرهاي گوناگون بنويسند. كريمي تا حد زيادي واجد اين كيفيت بود و در تاليفات‌ و ترجمه‌هايش مي‌توان از رمان، شعر، ترجمه ادبي، تئاتر، سينما و گاه نقاشي را جست. از يك‌سو و به نسبت روزگار ما هم توليدات فرهنگي كمتر بود و هم تعداد روشنفكران محدودتر. در عين‌حال كه الگوي روشنفكران جامع‌الاطراف باب روز و مقبول. پس چهره‌هايي چون كريمي هم تا حد زيادي -آن‌چنان‌كه مي‌شد در ايران تصور كرد- از اين الگو تبعيت مي‌كردند. 
از طرف ديگر اما شيفتگي‌اش به ويژگي‌هاي بلاغي سينما او را در كنار همان طيف روشنفكراني قرار مي‌دهد كه بيشتر در پي ترسيم يك وضعيت و خلق آثار هنري بودند كه قرار بود پرسش‌هاي بنياديني را درباره رابطه انسان با عشق، طبيعت، مرگ و شبيه به آنها مطرح كنند. از اين نظر احتمالا بسياري مي‌كوشند تا شباهت‌هايي را ميان آثارشان جست‌وجو كنند. اما تاكيد ايرج كريمي بر ويژگي‌هاي بلاغي در شكل فيلم‌هايش كه مثلا در قالب نماهاي طولاني، ضرباهنگ نسبتا كند و احتراز از شكل روايت سه‌پرده‌اي و... نمود پيدا مي‌كند تا حد زيادي بيانگر تبعيت او از همين ‌شكل و كليشه‌هاي رايجِ همراه آن است. احتمالا دل‌بستگي‌اش به كيارستمي را هم بتوان ذيل همين علاقه‌مندي قرار داد. مردي چون او كه كوشيده بود شكلي از نگاه را در آثارش نمايش دهد در اجرا هم چندان از الگوي مشهور و ملازم اين شكل از نگاه دوري نگزيد تا از اين منظر بتوان او را نمونه‌اي مشخص يا حتي گاه كليشه‌اي خواند؛ جايي كه لحظه‌ها و موقعيت‌هاي به ظاهر ساده و روزمره براي فيلمساز واجد معني مي‌شوند تا درنهايت تصوري مشفقانه يا تغزلي از زندگي ساخته شود كه گاه حتي بيش از حد احساساتي به نظر مي‌رسد. با اين‌حال لابد براي مردي چون او همين شكل از فيلمسازي و زندگي حرفه‌اي ممكن مي‌بود كه در تمام طول دوران حرفه‌اي‌اش به سراغ علاقه‌اش رفت و به قول ميثم مولايي -كه تدوين آخرين فيلمش را انجام داد- كوشيد تا در قالب همان چهره روشنفكر حرفه‌اي شود و حرفه‌اي كار و رفتار كند. 
عمرش چندان طولاني نبود. با اين‌حال كارنامه‌اش را نمي‌توان ناديده گرفت. براي مردي چون او كه در ميانسالي تصميم گرفت زندگي‌اش را تغيير دهد و به سراغ كار تازه برود اين كارنامه قابل توجه است. آدم‌هاي اندكي همچون او اين بخت را پيدا مي‌كنند كه مسير او را بروند. با اين‌حال او مسير شخصي‌اش را رفت تا تنها پس از مرگش به چهره‌اي رمانتيك براي بسياري تبديل شود كه همچون او دل‌بسته كاري هستند اما به ‌اجبار زمانه كار و حرفه‌اي ديگر را در پيش گرفته‌اند. پس شايد بتوان خيال بافت كه او آنچنان از زندگي بهره برد كه مي‌خواست و مي‌توانست. شايد كوتاه‌تر از آ‌نچه حقش بود، اما آنچنان كه شايسته مردي آرام مانند او بود. ايرج كريمي آرام از ميان ما رفت تا به ياد بياوريم كه انگار همان‌گونه زيست كه مي‌كوشيد در نوشته‌ها، شعرها، نقدها، داستان‌ها و فيلم‌هايش براي‌مان تصوير كند. اين نوع زندگي بخت بلندي مي‌خواهد و ايرج كريمي لابد از اين بخت بلند بهره‌مند شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون