خاطرات سفر و حضر (51)
اسماعيل كهرم
بنده سعي ميكنم كه هميشه يك دفترچه و مداد در جيب بغل ذهنم آماده داشته باشم. در هر زمان و مكان كه هستم، تا اگر مطلب نغزي از بزرگواري شنيدم، آن را در صندوقخانه ذهنم ذخيره كنم. كه فرمودهاند «هر چيز كه خار آيد، يك روز به كار آيد!»
مثلا در يك مجلس مهماني، بعد از متلكها، غرولندها، غيبتها، سرزنشهاي جورواجور و از همه رقم و پس از مصرف كردن ذخيرههاي عقدههاي پارسال و پيرارسال و گذشتههاي نامعلوم و انتقامجوييهاي كلامي، بالاخره نوبت به كساني ميرسد كه از ابتدا سكوت را اختيار كرده بودند و بهترينها را براي اواخر مجلس گذاشتهاند. بزرگترها، سابقا خيلي بزرگ بودند و اكنون بزرگترهاي دانا، كمي جوانتر شدهاند! به نظر ميرسد كه اتكا به سن تنها معيار مناسبي براي سنجش دانايي نيست و تجربه و توانايي اظهارنظر نيز در قدرت كلام، تاثيرگذار است. در مجلسي، دايي جان فرمود «آقا ما با تناقضگويي فضلا و دانشمندان چه بكنيم؟» يكي گفت «مثلا؟» ايشان فرمود: «مثلا حضرت سعدي ميفرمايد تربيت نااهل را چون گردكان بر گنبد است. يعني كسي كه آماده نباشد، اگر تربيت را نثار او كنند مانند گردويي است كه بر گنبدي فرو ريزند! و در جاي ديگر در داستان گل در حمام، كمال همنشين موجب خوشبو شدن يك گل شده است.» بزرگوار ديگري فرمود «سعدي بزرگوار براي موارد گوناگون و موارد متنوع و شرايط متضاد فكر كرده و شاهكار خلق كرده، حقيقت اين است.»