خاطرات سفر و حضر (53)
اسماعيل كهرم
در بيابانهاي بوشهر زيبا و عزيزمان بوديم؛ چند ماشين. آنهايي كه به دنبال تنوع و زيبايي در طبيعت ميگردند، لازم نيست به خارج از ايران عزيزمان پاي گذارند. ايران همهچيز دارد. طبيعت ايران، زيباييها را از همه جاي دنيا جمع كرده و در خود نگه داشته است. تابستان بوشهر و زمستان اردبيل! باران شمال و خشكي كوير... در سيستانوبلوچستان. در گرماي تيرماه بوشهر يكي، دو تا از ماشينها جوش آوردند. رانندهاي كه از تهران ماشين را رانده بود متوقف و از ماشين پياده شد. دو فرانسوي هم با ما بودند. آنها قبلا براي شركت پژو كار ميكردند. آنها نگاهي به جلوي اتومبيل پژوي ما انداختند، من را به كناري كشاندند و گفتند «اسمعيل، به راننده بگو كه اين چيزها كه جلوي راديات آويزان كرده است موجب جوش آوردن ماشين شده.» درست مثل آن است كه يك خارجي از فرش دستبافت ايران شكايت كند. اين فرانسوي نيز ميل نداشت كه از صنعت كشورش خرده بگيرند! وقتي نظر آنها را به راننده گفتم، او خروشيد و برآشفت كه نه، پژو عيب دارد و غيره. شرط بستند. وسايل را برداشتيم. به گفته فرانسوي همسفر ما حدود 35 درصد سطح رادياتور پوشيده شده بود. آنها را برداشتيم، عقربهها برگشتند به حالت كاملا عادي! فرانسوي همسفر ما هيچ نگفت و راننده آسمان ريسمان كرد كه .... به راستي كه آنكس كه نداند و نداند كه نداند
در جهل مركب ابدالدهر بماند!