به مناسبت 17 شهريور، پنجمين سالمرگ فرهنگ شريف
شريف و شيريننواز
اميد جوانبخت
از دوران كودكي كه معمولا تصانيفي از برنامه «گلها» از نوار كاستهاي ضبط ماشين يا منزل به خاطر علاقه پدر پخش ميشد، در شروع هر قطعه، عموما با صداي گرم و خيالانگيز روشنك يا آذر پژوهش يا فيروزه اميرمعز، ضمن خواندن چند بيت شعر، هنرمنداني هم كه در ساخت آهنگ مشاركت داشتند، معرفي ميشدند. يكي از افرادي كه نامش همواره بر تارك زيباترين و تاثيرگذارترين آهنگها شنيده ميشد، فرهنگ شريف، نوازنده تار بود كه معمولا در هر تصنيف در كنار همراهي آهنگ اصلي يك قطعه كوتاه تكنوازي نيز داشت. زيبايي نواي مضراب شريف چنان خيالانگيز بود كه ناخودآگاه آدم را با خود همراه ميكرد. در برهوت آن سالها و محدوديت كاستها خيلي نميشد اطلاعات يا آثار بيشتري از نوازندهاي به دست آورد؛ مگر همان آثار بهجا مانده «گلها» كه عموما به صورتي دستي تكثير شده بودند. در دورهاي سه كاست همنوازي تار شريف و ويولن همايون خرم كه ضرب جهانگير ملك نيز آنها را همراهي ميكرد، به دستم رسيد: «جانافروز» در شور، «گلافروز» در همايون و «مهرافروز» در اصفهان. واقعا گفتوگوي بداهه دو ساز تار و ويولن و اوج خلاقيت و شيريننوازي اين اساتيد آدم را به عرش ميبرد و اين نميتواند جز با ذهن و باطني زيبا و زلال به دست آيد.
فرهنگ شريف كه نامي بسيار با مسما دارد، زاده 1310 در آمل بود كه علاوه بر توفيق شاگردي استادي چون علياكبر خان شهنازي (به روايت همايون خرم)، تنها شاگرد عبدالحسين شهنازي هم بوده است. او به واسطه ذوق و نبوغش توانست سبكي منحصر به فرد را در نوازندگي تار به دست آورد كه شباهتي به اساتيدش نداشته باشد و در كنار استاد جليل شهناز از معدود ستارگان تراز اول و ماندگار تار در دورههاي مختلف «گلها» باشد كه ميتوان از صداي سازش او را شناخت. او در چندين دهه همكاري با برنامههاي مختلف «گلها» اغلب با آهنگسازان برجستهاي چون مهدي خالدي، حبيبالله بديعي، علي تجويدي، همايون خرم، پرويز ياحقي، اسدالله ملك و... و نيز با اغلب خوانندگان تراز اول موسيقي همچون زندهيادان تاج، غلامحسين بنان، حسين قوامي، محمود محمودي خوانساري، گلپا، دلكش، مرضيه و... و نيز اركسترهاي مختلف راديو همكاري داشت كه منجر به خلق آهنگهاي تاثيرگذاري در اين مجموعه يگانه موسيقي ايراني شد. البته بداههنوازيهاي او با همراهي ويولن اساتيدي چون خرم، ياحقي، ملك و... نيز نشان از تسلط و خلاقيت او در نوازندگي ساز تار داشت.
به ياد ميآورم اولينباري كه توفيق ديدار و شنيدن ساز شريف از نزديك دست داد، در مراسمي بود كه زمستان 1380 به مناسبت درگذشت استاد اسدالله ملك در فرهنگسراي نياوران برگزار شده بود. در آنجا در كنار بزرگاني چون تجويدي، دلكش و... شريف نيز به ياد همراه ساليانش، قطعهاي را با تار نواخت و چه زيبا حق دوستي را به جا آورد. در توصيف او شاهرخ نادري خاطرهاي از اجراي تصانيف گلها به ياد ميآورد. گويا پس از آنكه اركستر آماده ميشد و همه در جاي خود قرار ميگرفتند، شريف با سازش همچون رخش آمده و بر تارك اركستر ميدرخشيد. بار ديگر در كنسرتي كه در تالار وحدت به گمانم در سالهاي مياني دهه هشتاد برگزار شد، شريف چنان با سازش غوغا كرد كه خيلِ علاقهمندان موسيقي ايراني حاضر در سالن، مدتزماني طولاني، ايستاده تشويقش كردند. در دهههاي هشتاد و نود، گاهي آثاري از او منتشر ميشد كه از آن ميان ميتوان به آلبومهاي برجستهاي همچون «آه باران» را نام برد و همچنين «پيوند مهر» را كه به گمانم از معدود همكاريهاي او با زندهياد شجريان در يك آلبوم مشترك در سالهاي پس از انقلاب بود. اثري كه نشان از آهنگسازي خوشذوق و نوازندهاي چيرهدست داشت كه در كنار صداي آسماني شجريان، تركيبي به يادماندني را رقم ميزد. از او چند آلبوم ديگر مانند «چنگ اورنگ»، «زخمه»، «زمرد»، «زبرجد» و... نيز كه عمدتا چندنوازي بودند، منتشر شد كه در بعضي از اين آثار نيز به گفته خودش از ابتكاراتي استفاده كرد كه در موسيقي ما بيسابقه بود: «من كوكهاي مخصوصي را كشف و قطعاتي را كه پرده آن در پرده ساز تار نيست، ارايه كردم كه اينها از ابتكارات شخصي من است و تا به امروز جايي شنيده نشدهاند.» پس از تحولات فرهنگي ميانه دهه هفتاد گواهينامه درجه يك هنري به او اهدا شد كه معادل دكتراي دانشگاهي بود. برگزاري چندين كنسرت پژوهشي در آلمان و انگلستان (مركز حفظ ميراث شرق موزه هنر) و چندين سال تدريس در چند دانشگاه امريكا از ديگر فعاليتهاي او بوده. سال 95 بزرگداشتي براي فرهنگ شريف در فرهنگسراي ارسباران تدارك ديده شد كه قرار بود درباره او و ويژگيهاي آثارش صحبت شود. قرار بود نگارنده نيز در آنجا تابلوي پرترهاي را كه از اين هنرمند نقاشي كرده بودم به پاس سالها ارادت به او و آثارش، تقديمش كنم كه متاسفانه به دليل كسالتي كه ظاهرا به دليل زمين خوردن برايش پيش آمده بود، نتوانست در مراسم باشد و همسرش در مراسم حضور يافت و تابلو به ايشان داده شد. صبح چند روز بعد تلفنم زنگ زد و صداي خانمي از آن سوي خط گفت كه استاد فرهنگ شريف ميخواهند با من صحبت كنند. واقعا دقايقي چون برقگرفتگان خشكم زد. ظاهرا پس از آنكه پرتره به دستشان رسيد، ايشان شماره بنده را يافتند و جهت صحبت و آشنايي تماس گرفتند. آرزو ميكردم كاش ميتوانستم صداي آرام و مهربان او را ضبط كنم. اين گفتوگو كه در كمال ناباوري نيمساعتي با اظهار لطف ايشان ادامه يافت و با وعده ديدار ايشان پس از رفع كسالتشان به پايان رسيد؛ از آن وعده، متاسفانه به دليل ادامه يافتن كسالت ايشان و درنهايت درگذشتشان در شهريور 95 تنها حسرتش براي هميشه در دلم ماند. احترام و ارادتم به اين هنرمند بزرگ زماني دوچندان شد كه ديدم با اين همه سابقه و شهرت، چه زلالي و اصالتي در شخصيتشان هست. كمالاتي كه از شخصيت به هنر ايشان منتقل ميشد و آن را جاودانه ميساخت. درگذشت او در شهريور 95 در سن 85 سالگي دريغي بر موسيقي اصيل ايران بود. اظهارات تحسينآميز برخي اساتيد درباره فرهنگ شريف و سازش نشان از جايگاه كمنظير او در موسيقي ايران دارد. مثل زندهياد جليل شهناز كه گفته بود «ساز گرم و شيرين يعني تار شريف» يا گلپا كه معتقد است «تار شريف مانند پرچم ايران است»؛ همينطور داريوش طلايي كه «ساز او را مجموعهاي از ذوق، پختگي، بيتكلفي و بسياري از ويژگيهاي وصفناشدني» دانسته كه «جلوهاي از ذوق زيباييشناسي و روح اصيل هنر ايراني» را در خود دارد.