گزارش «اعتماد» از نشست علمي واكاوي انديشههاي «ابوريحان بيروني» در انجمن آثار و مفاخر فرهنگي
منتقدترين دانشمند
صدرا صدوقي
ابوريحان محمد بن احمد بيروني معروف به ابوريحان بيروني، رياضيدان، منجم، فيلسوف و تاريخنگار سده چهارم و پنجم هجري است كه به گفته مرحوم استاد جلالالدين همايي فهرستي براي مولفات خود نوشته كه مشتمل بر اسامي ۱۳۸ كتاب و رساله است. آثار الباقيه، التفهيم، تحقيق ماللهند، رساله پاتانجلي و... از جمله مهمترين آثار اين دانشمند برجسته ايراني است. به مناسبت 13 شهريور ماه و روز بزرگداشت حكيم ابوريحان بيروني نشست علمي واكاوي انديشههاي «ابوريحان بيروني» به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگي در فضاي مجازي برگزار شد. در اين برنامه حسن بلخاري رييس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، عليم اشرف خان استاد ادبيات دانشگاه دهلي، احمد تميم داري عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي، حنيف قلندري عضو هيات علمي پژوهشكده تاريخ علم دانشگاه تهران و يونس كرامتي عضو هيات علمي پژوهشكده تاريخ دانشگاه تهران سخنراني كردند. گزيدهاي از سخنان استادان حاضر در اين نشست را در ادامه ميخوانيد.
نوآوريهاي بيروني براي جهان علم
حسن بلخاري: براي سخن گفتن در برنامه امروز به كتاب «التفهيم» مراجعهاي داشتم كه در باب علم نجوم است و مرحوم همايي با تصحيح و مقدمه خودش در سال ۱۳۵۲ آن را به انجمن آثار و مفاخر فرهنگي سپرد تا چاپ شود. كتاب را تورق ميكردم كه بدانم و ببينم چه موضوع بكري را در باب ابوريحان ميتوانم برگزينم. در يكي از صفحات به نكته جالبي تحت عنوان افكار تازه و نوآوردههاي علمي ابوريحان برخورد كردم كه همايي در مقدمه آورده است. جناب همايي ذيل اين عنوان مواردي را بالغ بر بيست مورد ذكر كرده كه در موارد خاص ابوريحان آوردههاي جديدي براي جهان علم داشته است. يكي از مواردي كه اشاره ميكند، عنوان اشكال هندسي گلها و شكوفههاست. جناب همايي ميگويد از جمله اكتشافات و تحقيقات تازه ابوريحان استنباط اين نكته است كه در شكوفهها و گلها دقايق هندسي به كار رفته و سبب اينكه شكوفهها و گلها هرگز هفت برگ يا نه برگ نميشوند، بلكه مثلث و مخمس و... ميباشند آن است كه ترسيم شكل هفتضلعي و نهضلعي متساويالاضلاع در دايره ممتنع و محال است و بعد اشاره كردند كه اين آورده نو و جديد در آثارالباقيه مورد بحث قرار گرفته است. آثارالباقيه را از كتابخانه مجلس يافتم و بعد اين بحث را در صفحه ۲۹۷ و ۲۹۸ پيدا كردم. ابوريحان بحثي در باب اعتقادات بخشي از مسيحيت تحت عنوان نصاري دارد و وارد بيان و نقد بسيار عالمانه برخي از آثار و مراسم و سنتهاي اينها شده است كه بهشدت به خرافه آلوده است و بعد ضمن بيان اين سنن غريبه و نقد آنها بحثي را مطرح ميكند كه اين بحث مبناي ورودش به اشكال و نقوش هندسي گلها و كواكب و طبيعت و اشياست. اما پيشتر بايد اشاره كنم كه چرا اين بحث براي بنده مهم جلوه كرد، چون در حوزه حكمت و فلسفه هنر و معماري اسلامي يكي از بنياديترين، مهمترين و مبناييترين بحثها، هندسه نقوش است؛ به اين معنا كه معتقديم يك هندسه پنهان در بطن اين آثار وجود دارد و مراد از هندسه پنهان اين نيست كه يك اثر را برداريم و هندسه طراحي آن را به دست آوريم بلكه مراد اين است كه بنابر شريفه قرآن كه: «إِنّا كلّ شيءٍ خلقْناهُ بِقدرٍ» كه ما هر چيزي را به توازن و تناسب و هندسه آفريديم، هنرمند مسلمان نيز با محاكات از حضرت حق، در حقيقت هندسه را به عنوان عامل بنيادين ظهور ايده خودش انتخاب ميكند و كشف اين هندسه يكي از عوامل بنيادين درك اثر است و بحث مهمي را در اين عرصه داريم. امروزه در جهان هنر و معماري از تناسبات طلايي صحبت ميشود و يكي از مفاهيم بر بنياد اعداد فيبوناچي كشف ميشود و اين اعداد، اعدادي است كه هر عدد محصول جمع دو عدد پيشين است و وقتي ميگوييد هشت، يعني حاصل پنج و سه و همينطور به بالا ميرود. هر عددي در اين سلسله اعداد به قبلي آن تقسيم شود به يك عدد ۶۱۸/۱ ميرسيم كه در جهان هنر و معماري به امضاي خدا مشهور است و بحثهاي فوقالعاده زيبايي در اين عرصه داريم و در الهيات اينطور جلوه ميكند كه هستي متشكل از يك نظم بسيار زيبا ست. البته اكنون نميتوانم اين بحث را به صورت مفصل ارايه دهم اما بايد توجه كرد كه هندسه زبان هنر و معماري است و هنگامي كه ميفهميد يك فيلسوف و دانشمند برجسته در تمدن اسلامي به هندسه نقوش توجه دارد طبيعي است كه خوشحال ميشويد؛ زيرا ميفهميد كه شاهكارهاي عظيمي كه در ساحت هندسه در معماري اسلامي-ايراني و در هنر ظهور كرده ميتوانسته چنين عقبههاي نظري نيرومندي داشته باشد. اينكه مثلا در سال ۳۹۷ هجري (و قبل از آن، بيروني اين نكات را گفته) و اثري در معماري ساخته ميشود كه از نظر مهندسان مهندسيترين بناي عالم است يعني گنبد قابوس، متوجه ميشويم كه حقيقتا يك آثار عظيمي به وجود آمده است. يك تمدن تا در حوزه نظري و فلسفي به ادراك و تجربه عميق از هندسه نرسد نميتواند اين آثار را خلق كند. براي ما كشف مباني بنيادين نظري هندسه در تمدن اسلامي كه ظهور و تجلي زيباييشناسانهاش اين آثار معماي بوده فوقالعاده مهم است. بنابراين مهم است كه چنين دانشمندي در باب هندسه نقوش صحبتي كرده باشد.
جناب ابوريحان دارد مساله ديگري را پيش ميكشد و مواردي را ذكر ميكند و تعريضي به برخي از شبهمسلمين دارد كه ميآيند و اسم خدا و پيامبر (ص) را به برخي اعضاي بدن ميدهند كه اين را رد ميكند. سپس وارد جريان مسيحيت ميشود و ميگويد كه يك فرقهاي در ميان نصاري داريم كه معتقدند اگر پوسته چوپ فاوانيا را برداريد، صليب ظاهر ميشود و اگر از اين چوپ دارويي بسازيد و آب چوبي درست كنيد و عصاره آب را به كسي كه بيماري صرع دارد بنوشانيد خوب ميشود. ابوريحان اين را ميآورد و نقد ميكند كه اين چه حرفي است؟ آيا اينها توجه ندارند كه خيلي قبلتر از مسيح، جالينوس در مورد آثار طبي اين چوب صحبت كرده و گفته در صرع كاربرد دارد؟ پس اين يك مساله علمي است و چرا از اين مساله علمي مصادره مطلوب مذهبي ميكنيد؟ آن هم با استناد به امري كه قابل اثبات نيست. اين رويكرد نقادانه ابوريحان تحسينبرانگيز است. بنده ايشان و ابن هيثم را جزو برجستهترين دانشمندان محقق و منتقد با رويكرد انتقادي و بنيادگذار روش تجربي و دقيق ميدانم. از همين رو ايشان يك بحث انتقادي جالب را شروع ميكند و بعد وارد هندسه نقوش در طبيعت و كائنات ميشود. بحث اين است كه برخيها هستند كه وقتي بخواهند حرف خود را مستدل كنند در طبيعت ميگردند و يكسري آثار طبيعي را انتخاب ميكنند و از آنها براي اثبات حرف خود ادله ميآورند و اگر بين حرف آنها و چيزي كه كشف كردهاند تضادي باشد به قدري مطلب را ميپيچانند كه درنهايت حرف خود را اثبات ميكنند. بيروني ميگويد ايرادي ندارد اما بدانند كه به واسطه نسبت جوهري ميان سنجنده و سنجيده شده و دال و مدلول است كه حرفشان را ميپذيريم و اگر يك نسبت منطقي ميان دال و مدلول نباشد اين را رد ميكنيم و اين حرف بسيار مهم است و به نحوي تاويل را در فرهنگ ايراني-اسلامي جهت ميدهد كه شما آزاد نيستيد هر چيزي را به نام تاويل به خورد مخاطب بدهيد و مفاهيم خود را به صورت ذوقي بخواهيد به مردم تزريق كنيد و بايد بين دال و مدلول نسبتي برقرار باشد. هزار و صد و پنجاه سال قبل ابوريحان اين را ذكر ميكند و ميگويد اگر شما در طبيعت و گلها و شكوفهها و... بنگريد شكلهاي دوتايي، چهارتايي و... پيدا ميكنيد يا مثلا شش ضلعي را در نحل و كندوي زنبورعسل پيدا ميكنيد. به طور خاص اين در گلها و شكوفهها و جهان طبيعت نيز وجود دارد.
سپس ابوريحان ميگويد هركسي ميتواند براي بيان اعتقادي خودش از اين چيزها استفاده كند و در مسائل طبيعي و غيره چيزهاي عجيبي وجود دارد و بعد مثالي هم ميزند. اما واقعيت اين است كه در جهان طبيعت اشكال هندسي طبيعي عظيمي داريم كه هندسه عالم هستند و هر كسي ميتواند از اينها براي مطالب غيرعلمي و غيرعقلي استفاده كند و بايد در اين قلمرو مواظب بود و از او پذيرفته نميشود مگر اينكه يك دليل عقلي اين را تاييد كند وگرنه صرف اشاره به اينها نميتواند مبناي اثبات مطالب غيرعلمي باشد. مقصود بنده دو نكته است؛ يكي اينكه اولا اشاره ابوريحان به هندسه نقوش و هندسه جاري در بطن طبيعت بسيار جالب است؛ چون يكي از بنياديترين مسائل ما در هنر و معماري است و دوم توجه به نقد عالمان، مبتني بر عقل است. جناب ابوريحان در سپيدهدم ظهور انديشه فلسفي در تمدن اسلامي توجه و تذكار جدي دارد مبني بر اينكه مبادا اين مباحث مورد سوءاستفاده قرار بگيرد و مبناي ظهور خرافات باشد كه فوقالعاده عالي است و خواستم از اين زاويه هم توجه ابوريحان به هندسه نقوش را به عنوان بحث نو باز كرده باشم و هم نگاه نقادانه ايشان را مطرح كنم كه هر چيزي را نميتوان به عنوان يك امر تكويني پذيرفت بلكه بايد ادله قوي و نسبت درست بين دال و مدلول وجود داشته باشد.
آثار علمي و تحقيقي بيروني
عليم اشرف خان: در تاريخ چندين هزاره ساله هند، شاهد ورود علما، منتقدين، ادبا، متفكران و سياحان از مناطق مختلف جهان هستيم و ميدانيم كه هند كشوري است كه در آن از قديم افرادي به دنبال آب حيات بودند. نابغه روزگار، ابوريحان بيروني هم به هند آمد و اينجا زندگي كرد و كتابهاي مفيدي درباره هند به رشته تحرير درآورد و در تاريخ به عنوان اولين هندشناس مشهور شد.
درباره ابوريحان، ادباي نامدار قرون ميانه از جمله ابوالفضل بيهقي، ياقوت حموي و نظامي عروضي سمرقندي سخن گفتهاند و احوال او را ذكر كردهاند، در قرن نوزدهم، كتاب «آثار الباقيه» ابوريحان، تصحيح و چاپ شد و در آسياي مركزي و در كشورهاي تاجيكستان، ازبكستان و حتي روسيه، تحقيقات گستردهاي درباره او انجام گرفت كه بيشتر مبتني بر نسخ خطي بهجا مانده از اوست. همچنين كتاب «تحقيق ماللهند» ابوريحان نيز، واقعا به مثابه دانشنامه هند است كه ۸۰ باب دارد و در آن فلسفه، نجوم، قوانين، ادبيات، جغرافيا، رياضيات، مذاهب، علوم و اساطير هندوان مورد شرح و بررسي قرار گرفتهاند.
ابوريحان نابغه قرن دهم ميلادي است. او كتابهاي مستند و معتبر را منبع تحقيقات خود قرار داده است. بيروني در تحقيق ماللهند ۲۵۰۰ اصطلاح علمي سانسكريت را كشف و آنها را در جداول مختلف مرتب كرده است. همانطور كه ميدانيم هند كشور شگفتيهاست و آن را از دير باز گنجشك طلايي، ميناميدهاند. هنديها در علوم و فنون مختلف زبردست بودهاند و پادشاهان براي آب حيات سفراي خود را به هند ميفرستادند. «بيروني» دريافته بود كه هند كشوري بس عجيب است و در آنجا افرادي هستند كه در علوم و رياضيات و... پيشرفت كردهاند كه بايد از آنها بياموزد. به همين دليل به هند رفت و سالها در آنجا زندگي كرد، ولي چون مسلمان بود، هنديها به او توجه نميكردند و وقتي به زبان هنديها مسلط شد، توانست با آنها رابطه برقرار كند.
آثار علمي و تحقيقي افرادي مانند بيروني، از جمله تحليل دقيق و علمي او از جامعه هند و تلاشهايش در شناساندن و حفظ آيينها و آداب ملل، يك الگو در جامعهشناسي است. ابوريحان، هند را از نزديك مشاهده كرد و جامعه هندي را به چهار طبقه تقسيم كرد و ويژگيهاي اخلاقي و اجتماعي هر كدام را برشمرد. در آثار بيروني دوازده موضوع قابل توجه است كه عبارتند از: جغرافيا، رياضيات و حساب، اسطرلاب، شعاعات و مدارها، تاريخ، عقايد اوقات، زيج، احكام نجوم، ادب و داستان، علم كواكب، كيميا و علم عروض.
ابداعات ابوريحان
احمد تميمداري: ابوريحان بيروني كتب متعددي نوشته و در خوارزم به دنيا آمده و در غزني فوت شده است. مرد بسيار دانشمندي است و به رياضات نيز بسيار علاقه دارد و سعي ميكند رياضيات را در ساير علوم دخالت بدهد و از اولين كساني است كه در رياضيات سينوس زاويه يك درجه را محاسبه كرده و حركت وضعي زمين را كشف كرده و همچنين مساحت زمين را حساب كرده و جهت قبله را تعيين كرده است.
بنابراين كارهاي مهمي انجام داده و ما بناست در باب شرح فكر او سخن بگوييم. شرح فكر ابوريحان باتوجه به اينكه اكثر كتب او هم از بين رفته بسيار دشوار است و آن مقدار كه بنده مطرح ميكنم اين است كه چنين شخصيتهايي وقتي در كارهاي خود موفق ميشوند كه پشتوانههاي فكري و پشتوانههاي علمي داشته باشند و از پشتوانههاي مالي و حمايتي نيز برخوردار باشند.
ابوريحان وابسته به دربار غزنويان بود و در سفرهاي سلطان محمود نيز حاضر بود و به هند نيز رفت و پس از اينكه محمود برگشت او در آنجا ماند و ۱۵ سال در هند توقف كرد و زبانهاي هندي را آموخت و چنان سانسكريت را آموخت كه ميتوانست از متون يوناني به سانسكريت ترجمه كند. در قرن سوم و چهارم و دورهاي كه مامون عباسي بيتالحكمه را تاسيس كرد و آراي حكماي يوناني را مدنظر قرار داد كه اين آرا ترجمه شود، يك نوع يونانزدگي باب شد اما ابوريحان معقتد بود كه ريشههاي علوم در هند است نه در يونان، در حالي كه در آن زمان بسياري از انديشهها به سمت يونان بود. براساس يك فرضيه آب و هواشناسي سرزمينهاي شرقي و آسيايي زماني كه دوره باران را ميگذرانده، اروپا سرزمين يخبندان بوده است و به صورت جنگلي زندگي ميكردند اما سرزمينهاي شرقي تبديل به كوير ميشود و علوم به سرزمينهاي اروپايي و از جمله به يونان منتقل ميشود. بنابراين خيلي از آراي انديشمندان را كه ميخوانيد اينطور است كه ريشههاي علوم در يونان بوده اما ابوريحان ميگفت بسياري از علوم ريشه در هند داشته است. البته در مورد ايران نيز اين مساله مطرح است اما بيروني چون حدود ۱۵ سال در هند زندگي كرده تمركزش بيشتر در آنجا بوده است. البته در دورههاي نخستين و در سالهاي نخست دانشمندان هندي او را نميپذيرفتند؛ چون با مسلمين رابطه خوبي نداشتند. ارتباط زباني و فرهنگي داشتند و به هم مرتبط بودند اما به عنوان دين از دوره پس از اسلام ارتباطي نداشتند و حتي دانشمنداني كه اسلام را هم نميپذيرفتند فرهنگ ايراني را ارج مينهادند. اين يكي از عقايد بسيار بسيار مهم ابوريحان است.
نكته مهم ديگر در مورد انديشه بيروني اين است كه معمولا در طول قرون و اعصار، دانشمندان از يكديگر تقليد و رونويسي ميكنند؛ يعني يك تعداد علومي داريم كه تكراري هستند كه برخي دانشمندان علومي را كشف ميكنند و تكرار ميشود و يك موقع ممكن است كه حتي چند قرن تكرار ادامه يابد. اما قسمت ديگر علوم، علوم ابداعي است و ابوريحان يكي از كساني است كه داراي ابداع و كشف و اختراع است.
اما در مورد يكي از دانشمندان مطرح آلماني به نام زاخائو نيز بايد اشارهاي داشته باشم. زاخائو يكي از دانشمندان آلماني كه استاد زبانهاي شرقي در دانشگاه برلين بود و يكي از مترجمين كتاب تحقيق ماللهند نيز بود و اين كتاب را به زبان آلماني و انگليسي ترجمه كرد و ارزش كارش به اين است كه اگر او اين كتاب را ترجمه نكرده بود ممكن بود مانند ساير كتابهاي بيروني محو شود. از بيروني كتب بسياري نقل شده كه فقط سه كتاب باقي مانده و ديگر كتب از بين رفته است. در اينجا بايد به تاريخ علوم در اسلام نيز اشاره كنم. تاريخ ايران از دوره پس از اسلام يك تاريخ است و تاريخ پيش از اسلام يك تاريخ ديگري است. در دوره اسلامي، قرن اول قرن فتوحات و قرن دوم قرن استقرار حكومتهاي اسلامي و قرن سوم نيز شروع نهضتهاي ملي و نهضتهاي استقلالطلبانه و نيمه استقلالطلبانه است. در قرن چهارم دانشمندان بزرگي ظهور كردند كه جنبه بينالمللي دارند. البته ترجمه از قرن سوم آغاز شده و قرن سوم قرن ترجمه عنوان شده است و قرن چهارم نيز قرن تحقيق روي آثاري بوده كه ترجمه شده بودند و در آن زمان در ايران و كشورهاي ديگر يك عدهاي دوستدار يونان و يك عدهاي نيز يونانزده بودند. كار مهم بيروني اين بود كه نشان دهد غير از يونان سرزمينهاي ديگري هم هست كه دائرمدار علم و دانش بوده است و ابوريحان بسيار علاقهمند رياضي بوده است و توجه كنيد كه بسيار دشوار بود كه به زبان و ادب سانسكريت ورود پيدا كند.
ابوريحان بيروني به علت اينكه استعداد بالايي داشت توانست زبان يوناني و سانسكريت را بياموزد. همچنين زبان عربي را نيز خوب ميدانست و به قدري به زبان سانسكريت تسلط يافت كه ميتوانست كتابهاي هندي را به زبان سانسكريت ترجمه كند. سرنوشت ابوريحان بزرگترين سرمشق براي ماست كه بايد به اكتشاف و اختراع، پژوهشهاي جديد و همچنين به دانشهاي نوين برسيم.
بيروني و علم هيات
حنيف قلندري: ابوريحان بيروني در دورهاي زيست ميكرد كه از آن به عنوان عصر طلايي تمدن اسلامي ياد ميشود. در اين باره «كوشيار گيلاني» در ابتداي مقاله سوم از كتاب «زيج جامع» تاكيد كرده است ما در اينجا سراغ بخش نظري نجوم، شامل هيات و برهانها، ميرويم. او پيشتر در دو مقاله اول درباره روش محاسبه و جدولها (بخش عملي نجوم) سخن گفته بود. از اين رو ميتوان گفت ابوريحان در تمامي اين حوزهها آثاري را به رشته تحرير درآورده است. مهمترين اثر او كتابي است متعلق به حوزه نظري نجوم، به نام «قانون مسعودي» كه در دهه دوم قرن پنجم به نگارش درآمده است. اين كتاب هم رصدي است و هم نجوم رياضي. نكته مهم در آثار ابوريحان اين است كه او در مقام بيان برهان هندسي، سعي ميكند همه تاريخچه و پيشينه علمياي را كه دراختيار دارد، براي ما گزارش كند و اين براي مطالعات تاريخ علم بسيار ارزشمند است. ابوريحان قبل از قانون مسعودي، رسالهاي دارد به نام «مقاليد علم الهيئه» كه رسالهاي است درباره مثلثات و هندسه كره كه ابزار دانشمندان در حوزه نجوم بوده است و موضوع اصلي آن، فرمولبندي قضيه سينوسها است. ابوريحان سعي كرده ادعاهاي دانشمندان در اين حوزه را نقد و بررسي كند. كتاب «تهديد نهايات الأماكن» بيروني، بخشي از نجوم گذشته و مساله جغرافياي رياضي بود كه موضوع آن بررسي وضع پديداري آسمان در نقاط مختلف زمين و پيدا كردن فواصل و اختلاف طول و عرض جغرافيايي نسبت به مبدا است. اما مهمترين رساله بيروني در باب هيات، «التفهيم» است. البته در سده چهار و پنج قمري ميتوان به آثاري اشاره كرد كه تركيبي از هيات و احكاماند. «التفهيم» هم همينطور است؛ اين اثر به مقاصد آموزشي نوشته شده و يكي از نخستين نمونههاي آموزشي نجوم است.
ابوريحان بيروني و تاريخ
يونس كرامتي: دلبستگي ابوريحان به تاريخ بسيار واضح است. اين دلبستگي طيف وسيعي را دربر ميگيرد؛ از گزارشگري تاريخي گرفته تا تاريخنگري و تاريخنگاري. در حقيقت منظور از گزارشگري تاريخي، همان روايت تاريخي يك منطقه يا موضوع خاص كه در آثار ابوريحان به ندرت ديده ميشود. مقصود از تاريخنگري آن است كه در بررسيهاي مختلف، نگرش تاريخي داشته باشيم و هر موضوعي را در يك بستر تاريخي گسترده درنظر بگيريم. اين موضوع در همه آثار ابوريحان ديده ميشود، حتي در مباحث رياضيات.
اما تاريخنگاري، يعني به كار گرفتن روشهايي در تحقيقات تاريخي و انعكاس آنها در آثار و تحقيقات. در اين راستا بايد بيان كنم كه ديدگاههاي تاريخنگارانه ابوريحان بيروني بيشتر در كتاب «تحقيق ماللهند» و «آثار الباقيه» منعكس شدهاند. در حقيقت «تحقيق ماللهند»، تكملهاي است بر «آثار الباقيه» البته با موضوع اختصاصي هند. ابوالفضل بيهقي، بيروني را فردي دقيق ميداند كه اين دقت، ناشي از بهكارگيري ديدگاههاي تاريخنگارانه در آثارش است.روزنامهنگار
رويكرد نقادانه ابوريحان تحسينبرانگيز است. بنده ايشان و ابن هيثم را جزو برجستهترين دانشمندان محقق و منتقد با رويكرد انتقادي و بنيادگذار روش تجربي و دقيق ميدانم. از همين رو ايشان يك بحث انتقادي جالب را شروع ميكند و بعد وارد هندسه نقوش در طبيعت و كائنات ميشود. بحث اين است كه برخيها هستند كه وقتي بخواهند حرف خود را مستدل كنند در طبيعت ميگردند و يكسري آثار طبيعي را انتخاب ميكنند و از آنها براي اثبات حرف خود ادله ميآورند و اگر بين حرف آنها و چيزي كه كشف كردهاند تضادي باشد به قدري مطلب را ميپيچانند كه درنهايت حرف خود را اثبات ميكنند.
دلبستگي ابوريحان به تاريخ بسيار واضح است. اين دلبستگي طيف وسيعي را دربر ميگيرد؛ از گزارشگري تاريخي گرفته تا تاريخنگري و تاريخنگاري. در حقيقت منظور از گزارشگري تاريخي، همان روايت تاريخي يك منطقه يا موضوع خاص كه در آثار ابوريحان به ندرت ديده ميشود. مقصود از تاريخنگري آن است كه در بررسيهاي مختلف، نگرش تاريخي داشته باشيم و هر موضوعي را در يك بستر تاريخي گسترده درنظر بگيريم. اين موضوع در همه آثار ابوريحان ديده ميشود، حتي در مباحث رياضيات.