ريشه ناكامي در احياي برجام
ديري نميگذرد از زماني كه داعش تا نزديكي بغداد پيش رفته بود و اقليم كردستان كه تا اين اندازه به خود ميبالد، دست نياز به سوي ايران دراز كرده بود. نگاهي به شكنندگي آذربايجان، ارمنستان يا تركيه و مساله كودتا نشان ميدهد شرايط ايران با همه اينها متفاوت است. در ايران بسياري از خواستههاي مردم مورد توجه حاكمان قرار نگرفت و مردم بحق در سالهاي 96 و 98 اعتراضاتي داشتند. اما در طول اين اعتراضات، سيستمهاي امنيتي سعودي و بريتانيا كوشيدند بر اوضاع مسلط شوند و شرايط را به سمت فروپاشي پيش ببرند. آنها تلاش كردند با سوءاستفاده از اعتراضات مردم فضا را به سمت براندازي نظام حاكم پيش ببرند اما نتيجه چه شد؟ سيستم بهرغم اينكه در تحريم كامل اقتصادي قرار داشت، بهرغم اينكه مردم اعتراضات بحقي داشتند و بهرغم اينكه سيستمهاي امنيتي بيگانه تلاش كردند فضا به سمت فروپاشي و براندازي برود، بر سر جاي خود ماند و اين نشان ميدهد تجربه طرف مقابل شكست خورده است. وقتي تجربه آنها اينچنين شكست خورد، جاي تعجب است كه آنها مسير ديگري را در پيش نميگيرند و برخي از آنها ميخواهند با تبديل كردن گزارش آژانس به پيراهن عثمان، نشان دهند ايران به سمت يك وضعيت قهقرايي يا به سمت وضعيتي شبيه به دولت آقاي احمدينژاد پيش ميرود. واقعيت اما اين است كه اگر طرف مقابل خواهان دريافت گزارشهاي خوب از آژانس بينالمللي انرژي اتمي درباره ايران است، ميتواند به خواسته خود برسد اما رسيدن به خواسته وابسته به تغيير رفتار آنها و اجراي تعهداتشان است. اگر آنها به تعهدات خود عمل كنند آژانس نيز گزارشهاي خوبي از ايران خواهد داد. در اين ميان اين نگراني مطرح ميشود كه اين شرايط به صدور قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد عليه ايران و ايجاد اجماع جهاني منجر شود. در اين راستا نقش رييسجمهور، وزير امور خارجه و دستگاه سياست خارجي بسيار اهميت دارد. در دورهاي كه دونالد ترامپ به قدرت رسيده بود، تلاش زيادي كرد كه اجماع جهاني عليه ايران ايجاد كند و حتي برخي از گروهها و جناحهاي سياسي در اروپا با امريكا همنوايي ميكردند، اما هنر وزير خارجه ايران، دكتر محمدجواد ظريف و دولت آقاي روحاني اين بود كه توانستند با اتخاذ رويكردي منطقي و استفاده از ادبياتي مناسب شكافي مناسب ميان امريكا و جامعه جهاني ايجاد كنند. اين رويكرد صحيح، نه تنها منجر به انزواي امريكا شد بلكه جامعه جهاني را به سوي ايران سوق داد و شكافي جدي ميان ايالات متحده و جامعه جهاني ايجاد كرد. نوع واكنش، ديپلماسي و برخورد وزير خارجه و رييسجمهور در عرصه جهاني بسيار اهميت دارد. ما نبايد اجازه دهيم شكافي ميان خواستهها و حرف منطقي ايران در موضوع هستهاي با جامعه جهاني پديدار شود. اگر اين شكاف به وجود آيد و جامعه جهاني با امريكا همنوا شود، سرآغاز فشار و صدور قطعنامههاي بينالمللي عليه ايران و به تبع آن بروز وضعيت ناگوارتري در زمينه سياسي براي ايران شود. در زمينه اقتصادي، طرف مقابل هر آنچه ميتوانست انجام داده اما اگر انزواي سياسي، فرهنگي و صنعتي به شرايط موجود اضافه شود، وضعيتي خطرناك رقم خواهد خورد. تصور من اين است كه با توجه به همين موضوع، رييسجمهور جديد ايران دو بار گفتوگوي تلفني طولاني مدتي با رييسجمهور فرانسه داشت. فرانسه يكي از ستونهاي غرب، يكي از ستونهاي اتحاديه اروپا و يكي از دوستان امريكا است. اين مذاكرات، نشان از دورانديشي ايران دارد و نشان ميدهد ايران علاقهمند نيست با قطعنامههاي شوراي امنيت مواجه شود يا برد ايران در زمينه سياسي پس از خروج ترامپ از كاخ سفيد، تبديل به شكست شود. ايران همچنان با دقت و دور از هيجان موضع ميگيرد اما اگر زماني بخواهيم خود را در دامن قطعنامههاي شوراي امنيت بيندازيم، يعني جامعه جهاني را با امريكا همنوا كردهايم و اين تهديد و خطر براي آينده ايران خواهد بود.