سفر مدير كل آژانس بينالمللي انرژي اتمي به ايران روز گذشته در شرايطي پايان يافت كه محمد اسلامي، رييس سازمان انرژي اتمي و رافائل گروسي، مدير كل آژانس توافق كردند نظارت از طريق دوربينهايي كه تصاوير آن در ايران نگهداري ميشوند ادامه پيدا كند و شرايط براي رفع تهديد صدور قطعنامه شوراي حكام فراهم شود. «اعتماد» در گفتوگو با حسن بهشتيپور تحليلگر مسائل هستهاي به بررسي نتايج اين سفر و چالشهاي پيش روي ايران و آژانس پرداخته است.
چند ماه پس از سفر پيشين رافائل گروسي به تهران، ايران و آژانس بار ديگر در شرايط مشابه قرار دارند. چرا ايران و آژانس در اين مدت كوتاه دوباره به چنين اختلافاتي برخوردهاند ؟
مشكلاتي ميان ايران و آژانس وجود دارد؛ در موضوعهاي نظارتي آژانس خواهان اجراي تعهدات برجامي ايران نظير اجراي پروتكل الحاقي است و در مقابل تهران بر اين باوراست كه با كاهش تعهدات هستهاي در پي عدم تعهد طرف مقابل، اين تعهدات از روي دوش ايران برداشته شده. از طرفي آژانس سوالاتي را از ايران دارد و پاسخهايي كه از سوي تهران به اين سوالات ارايه شده را قانعكننده نميداند. اين اختلافات، بهانهاي به دست ايالات متحده و برخي ديگر از كشورها داده تا مدير كل آژانس را تحريك كنند از وظايف اصلي خود در حوزه نظارتي و كنترلي خارج شده و در موضوعات سياسي دخالت كند. گروسي در چندين مورد، وارد بحثهايي شده كه بهطور مشخص خارج از وظايف نظارتي آژانس است و به اظهارنظر سياسي در خصوص برنامه هستهاي ايران پرداخته. در اساسنامه آژانس بهطور مشخص به وظايف مدير كل اشاره شده و بر اين اساس گروسي ميتواند ضمن نظارت بر فعاليتهاي ايران و بررسي اينكه اين فعاليتها تا چه اندازه با توافقهاي ميان ايران و آژانس منطبق است، صلحآميز بودن فعاليتها را زير نظر داشته باشد. در اين موضوعات هيچ مشكلي وجود ندارد و آژانس وظايف خود را بدون مشكل انجام ميدهد.اما اختلاف زماني ايجاد ميشود كه آژانس وارد حوزه سياسي ميشود. از سوي ديگر، واضح است كه بايد بهرغم برخي تفاوت ديدگاهها و اختلاف در تفسير حقوقي، به سوالات آژانس پاسخهاي كاملي داده شود. آژانس ميگويد اطلاعات جديدي در سالهاي اخير به دست آورده كه نشاندهنده فعاليت هستهاي ايران در مكانهاي از پيش اعلامنشده در سالهاي قبل است. اين موضوعات با اينكه در سالهاي اخير از سوي آژانس مطرح شده اما به پيش از سال 2003 بازميگردد. ايران ميتواند با تدبير و درايت اين مساله را حل كند و به نفع ماست كه وضعيت پرونده هستهاي كشورمان پيچيدهتر نشود. اساسا همكاري با آژانس باعث ميشود بهانه از دشمنان ايران گرفته شود و خوب است كه همكاريها و تعاملات ادامه يابد.
از نگاه شما همكاري با آژانس در حوزههاي فني و نظارتي چه سودي دارد، عدم همكاري چه عواقبي در پي خواهد داشت؟
اولا كه بايد توجه داشت بخشي از اين اخبار و فضاسازيها از سوي كشورهايي صورت ميگيرد كه مايل هستند به منظور فراهم شدن شرايط براي اعمال فشار بيشتر عليه ايران، به تبليغات بپردازند. تصور ميكنم دولت رييسي نيز متوجه اين موضوع شده چراكه كارشناسان وزارت خارجه، سازمان انرژي اتمي و شوراي عالي امنيت ملي به اهميت نقش آژانس واقفند و تجربههاي گذشته را به دولت انتقال ميدهند. بنابراين ايران اهميت اين فضاسازيها و همكاري با آژانس را ميداند. آژانس يك سازمان بينالمللي شناختهشده است و چه ما بخواهيم و چه نخواهيم بر فعاليتهاي همه كشورها نظارت ميكند. همه كشورهايي هم كه ميخواهند فعاليت صلحآميز داشته باشند، نظارت آژانس را پذيرفتهاند. رژيم اسراييل با اينكه عضو آژانس است، نظارت اين نهاد را نميپذيرد، روشن است كه اين رژيم به دنبال فعاليت غيرصلحآميز است. يا پاكستان كه نظارت آژانس را نميپذيرد، بمب هستهاي دارد و فعاليتش صلحآميز نيست. ايران استثنا نيست و تمام كشورهايي كه فعاليتهاي صلحآميز دارند، نظارت و كنترل آژانس را پذيرفتهاند. منتها اين نظارت براي همه يكسان نيست. بر اساس توافقهاي دوجانبه كه ميان آژانس و هر كشوري وجود دارد، سطح نظارتها متفاوت است. آژانس نيز بايد تفاوت ايران با ديگر كشورها را مدنظر داشته باشد؛ هيچ كشوري در طول تاريخ تا اين اندازه از نظر تعداد و كيفيت و نوع بازرسيها تحت نظارت آژانس نبوده و نبايد تحتتاثير تبليغات اينگونه پنداشت كه ايران نظارت را نميپذيرد. بر خلاف تبليغات طرف مقابل، همكاريهاي ايران با آژانس به هيچوجه قطع نشده و در سطح پادمان همچنان ادامه دارد. قطع شدن اين همكاري قطعا به زيان ايران خواهد بود. مادامي كه ايران با آژانس همكاري خوبي دارد، بازيگراني مثل امريكا و اسراييل و متحدان آنها موفق به بردن پرونده هستهاي به شوراي امنيت نخواهند شد. شما اگر به اتفاقاتي كه در دوره رياستجمهوري دونالد ترامپ رخ داد نگاه كنيد، اين موضوع جلبتوجه خواهد كرد كه امريكا بهرغم استفاده از تمام ابزارها زماني كه پرونده ايران را به شوراي امنيت سازمان ملل ارجاع داد، تنها دومينيكن با ايالات متحده همراه شد و حتي كشورهاي دوست امريكا راي ممتنع دادند. در آن زمان ايران نهايت همكاري را با آژانس داشت و دنيا ادعاي امريكا را پيرامون تخلف ايران در حوزه هستهاي نپذيرفت. اين موضوع باعث شد ايالات متحده در انزواي مطلق قرار بگيرد. مهم است كه همكاري با آژانس ادامه يابد و بهانهاي در اختيار طرف مقابل قرار نگيرد كه اتفاقات سالهاي 1385 تا 1389 بار ديگر تكرار شود.
آيا دستاوردهاي اين سفر براي جلوگيري از صدور قطعنامه در شوراي حكام كافي است؟
بله، چراكه اگر چنين توافقي به دست نميآمد، طراحيهاي لازم صورت گرفته بود كه تا روز سهشنبه 23 شهريور شوراي حكام آماده صدور قطعنامه عليه ايران شود. اما به عقيده من توافق با آژانس تاثير بسيار مثبتي خواهد گذاشت و به احتمال زياد نقش تعيينكنندهاي در راستاي جلوگيري از صدور قطعنامه شوراي حكام عليه ايران ايفا ميكند. به هر حال اين مساله يك نوع پروندهسازي جديد عليه ايران بود و ما بايد مانع از صدور قطعنامه ميشديم. از همين رو با اين توافق، بسيار بعيد ميدانم قطعنامهاي عليه ايران صادر شود؛ چراكه شوراي حكام ميداند اگر قطعنامهاي صادر كند، همين توافق كنوني را نيز نابود خواهد كرد. ايران نيز وادار به واكنش خواهد شد و اين نه به نفع ايران است و نه به نفع آژانس كه همكاريهاي تهران با آژانس قطع شود.
آژانس خواستار تداوم ديدارها با مسوولان ايراني شده و در اين راستا براي دو ديدار ديگر برنامهريزي شده است.آيا آژانس خواستههاي فراتري دارد؟
در گذشته اين روال بود كه رييس سازمان انرژي اتمي ايران در حاشيه اجلاسهاي سالانه با دبير كل ديدار كند. در دوره صالحي مرتبا اين اتفاق ميافتاد. طبيعتا اسلامي نيز ميخواهد از فرصتهاي موجود استفاده كند و بخواهد از نشست آژانس براي ديدار با دبير كل و مسوولان ديگر كشورها استفاده كند. اين موضوع كمك ميكند هم گفتوگوهايي سازنده شكل بگيرد و هم ديگران اسلامي را بشناسند. چون صالحي شخصيتي شناختهشده بود و به واسطه حضور به عنوان نماينده ايران در اين نهاد و بعدتر رياست بر سازمان انرژي اتمي ايران از نفوذ خوبي بهره ميبرد. اما در خصوص سفر دبير كل كه گفته شده مدتي بعد دوباره به تهران خواهد آمد، اين موضوع اتفاق مهمي است. حتما در توافق مواردي وجود داشته كه نياز بوده گروسي برود و با اعضاي موثر شوراي حكام گفتوگو كند و بعد دوباره به تهران بازگردد. ما اطلاعات دقيقي در اين خصوص نداريم و با توجه به اين موضوع كه مدير كل آژانس به آساني در خصوص يك سفر تصميمگيري نميكند، ميتوان گفت حتما موضوع مهمي در ميان بوده و گروسي احساس نياز كرده پس از مذاكره با بازيگران تاثيرگذار ديگر، بار ديگر به تهران بازگردد.
در بيانيه اخير كه پس از ديدار گروسي و اسلامي صادر شده، اشارهاي به آنچه پيشتر از سوي آژانس به عنوان سوالات بيپاسخ درباره فعاليتهاي تهران در برخي مراكز اعلام نشده، وجود ندارد. آيا دو طرف تصميم گرفتهاند اين موضوع مسكوت بماند يا به نظر شما توافقي در اين زمينه نيز صورت گرفته است؟
فعاليت اعلامنشده مطرح نيست و مكانهاي اعلامنشده مطرح است. براي نمونه آژانس در تور قوزآباد اورانيوم زير 5 درصد پيدا كرده و از ايران توضيح ميخواهد كه اين مواد چرا در اينجا وجود دارد. اسناد مربوط به اين مكانها از سوي اسراييل در اختيار آژانس قرار گرفته و منابع غربي بارها به اين موضوع اشاره كردهاند اما خود آژانس هيچگاه رسما به آن اشاره نميكند. معتقدم عدم اشاره آژانس به اين دليل است كه آنها ميدانند فعاليتهايشان بايد محرمانه باشد. يعني نه در مورد ايران نه در مورد ساير كشورها نبايد اطلاعات محرمانه هستهاي را منتشر كنند. در مورد ايران ما مرتبا شاهد انتشار اين اطلاعات هستيم و ماجرا هم اين است كه اطلاعات از سوي اعضاي شوراي حكام كه اطلاعات در اختيارشان قرار ميگيرد به رسانهها درز داده ميشود. طبيعي است كه خود آژانس درباره اين چالشها موضوعي مطرح نكند و اين ملاحظه نزد آنها وجود دارد كه مسائل رسانهاي نشود و تحتتاثير قرار نگيرد.
مذاكرات وين همچنان در وضعيتي مبهم قرار دارد. اين وضعيت چه سود و زيانهايي براي تهران دارد؟
واقعيت اين است كه شرايط به نفع ايران پيش نميرود. دليلش هم اين است كه ما تحت تحريم هستيم و فشار اقتصادي زيادي روي مردم ايران وجود دارد و اين فشار هر روز بيشتر ميشود. ما بايد توجه داشته باشيم كه اولا تحريمها بدون مذاكره لغو نخواهد شد و در ثاني، امكان ندارد طرف مقابل لغو كل تحريمها را بپذيرد. ما همين كه بتوانيم تحريمها در حوزه هستهاي را لغو كنيم و موضوعات مهمي مثل نفت و پتروشيمي و بانك و بيمه و اين مسائل را از ذيل تحريم خارج كنيم، كار بزرگي كردهايم. اينكه فكر كنيم تحريمها را از راهي جز مذاكره لغو كنيم، اشتباه است و در عرصه عمل نميتوانيم به اين هدف دست پيدا كنيم. تمركز روي اين موضوع، از دست دادن وقت را در پي دارد و باعث ميشود كشور از تحريمها بيشتر آسيب ببيند. من نميگويم بد است كه تحريمها به كل از راهي جز مذاكره لغو شوند، اتفاقا خيلي خوب است، اما شدني نيست.
ايران از سال گذشته روند كاهش تعهدات را سرعت بخشيد و به سوي توسعه فعاليتهاي هستهاي از جمله غنيسازي تا 60 درصد و افزايش ذخاير پيش رفت. فكر ميكنيد آيا اين ابزار در مذاكرات ميتواند شرايط را به نفع ايران تغيير دهد؟
در اينكه افزايش قدرت هستهاي، قدرت چانهزني ايران را در مذاكرات بيشتر خواهد شكي وجود ندارد اما اينكه تصور كنيم افزايش قدرت هستهاي به تنهايي منجر به لغو تحريمها خواهد شد يا طرف مقابل را واخواهد داشت كه تسليم شود، اشتباه است. اگر اين طور بود كه تحريمها عليه كره شمالي تا امروز بايد به كل لغو ميشدند چرا كه اين كشور به بمب هستهاي هم دست پيدا كرده است. افزايش توان هستهاي راهبردي براي افزايش قدرت چانهزني است. اين قدرت تا اين اندازه براي شما كارايي خواهد داشت و اينطور نيست كه انتظار داشته باشيد تمامي تحريمها در نتيجه آن لغو شود. اگر قرار باشد اتفاقي بيفتد در ميز مذاكره ميافتد. اگر فكر ميكنيد افزايش توان هستهاي ميتواند منجر به اين شود كه تحريم لغو گردد و بتوانيد كشور را اداره كنيد، بايد در ديدگاه خود تجديدنظر كنيد. البته، ما بايد توان اقتصادي خود را تقويت كنيم تا تحريم كماثر يا بياثر شود. افزايش توليد و افزايش توان اقتصادي ميتواند تحريمها را كماثر و بياثر كند. باز هم تاكيد ميكنم بايد در ميز مذاكره لغو تحريمها حاصل شود.
زمزمههايي مبني بر احتمال تغيير در تيم مذاكرهكننده به گوش ميرسد. از نگاه شما اين مساله در صورت وقوع چه تاثيري در مذاكرات خواهد داشت؟
تيم مذاكرهكننده حداكثر 50 درصد در روند مذاكرات تاثيرگذار است. چرا؟ به اين دليل كه آنچه باعث موفقيت شما در مذاكرات ميشود، رويكردهايي است كه اتخاذ ميكنيد و مواضعي است كه ميگيريد. اما مذاكرهكننده از اين نظر اثرگذار است كه توان قانع كردن طرف مقابل را داشته باشد، به روند طيشده و جزييات مسلط باشد و بتواند پيشبينيهاي دقيقي از آينده داشته باشد. اگر قرار است تغييري اتفاق بيفتد، من به عنوان يك فرد ايراني آرزويم اين بود كه تيم جديد حتما متشكل از افرادي باشد كه سابقه خوب و موفقي در مذاكرات داشته باشند و در دورههاي گذشته مذاكره نيز حاضر بوده باشند. براي نمونه آقاي عراقچي كه هم در دوره آقاي احمدينژاد در مذاكرات بوده و هم در دوره آقاي روحاني. اين افراد بايد سوابق و جزييات را به خوبي بشناسند و در مواقع لزوم از آن تجارب استفاده كنند. افراد جديد هم اگر اضافه ميشوند بايد كساني باشند كه قدرت تيم را بيشتر كنند. مهم است كه اشخاصي كاربلد و كارآزموده مذاكره كنند كه اين احساس را داشته باشند كه 80 ميليون ايراني از آنها حمايت ميكنند.