ادامه از صفحه اول
پيام كمبود گاز
اخيرا آقاي آقامحمدي از مديران نزديك به مراكز مهم تصميمگيري، گزارشي ارايه كرده و در آن نشان داده كه در 50 سال اخير سهم بهرهوري در رشد اقتصادي ايران در حد صفر بوده است. در حالي كه اين سهم در بسياري از كشورهاي ديگر بالاي 30 درصد است. هنگامي كه سهم بهرهوري در رشد اقتصادي براي بلندمدت صفر شود، يعني يك جاي كار در مديريت عمومي و ساختار كلي اقتصادي دچار مشكل جدي است و ربطي به اين دولت و آن دولت ندارد. تا هنگامي كه بهرهوري انرژي در ايران طي يك برنامه مشخص حداقل دو برابر رقم فعلي نشود، بايد منتظر اتلاف بيشتر منابع و كمبود انرژي باشيم. در گام سوم افزايش سرمايهگذاري در صنعت نفت و گاز است كه با وضعيت موجود در روابط خارجي، در عمل ممكن نيست كه نيازهاي سرمايهاي كشور تامين شود، نه فقط نياز سرمايهاي، بلكه محروميت از تكنولوژي مناسب نيز مزيد بر مشكل خواهد بود. اين سه گام چگونه قابل اجراست؟ برداشتن اين سه گام موضوعي فني نيست بلكه دقيقا يك موضوع راهبردي است. نيازمند تغيير در فضاي سياسي داخلي است. بايد اعتماد ميان مردم و دولت بازسازي شود. بايد نيروهاي كارشناس و خبره وارد ميدان شوند. بايد مديريت عقلاني رواج يافته و بر امور غلبه كند. همچنين نيازمند ثبات در سياستهاي اقتصادي است. بايد سرمايهها به داخل جذب شود. بايد امكان قيمتگذاريهاي دستوري حداقل شود. بايد در روابط خارجي تجديد نظر اساسي شود و دهها بايد و نبايد ديگر. پس پيش از اينكه دنبال تغييرات فني و جزيي برويد، بهتر است به اين نكات پرداخته شود. امسال را با مصرف مازوت كمبود گاز را جبران كرديد سالهاي بعد را چه خواهيد كرد؟ خود دانيد!
مهم بازشدن پنجره است!
از سياستمداران بالاتر، دست نيروهاي امنيتي و نظامي و انتظامي را از رجحان و برتري بر قضات قطع نماييد. نظام قضايي تراز انقلاب اسلامي آن است كه آرزوي شهيد بهشتي بود. تا زماني كه اين اطمينان به مردم داده نشود كه ضابطان تنها وظيفه تهيه مقدمات براي ارايه نزد قاضي را دارند نه بيشتر، اين تلاشها هرچند مفيد اما ناقض است.
هر چند فرد تماسگيرنده از سوي قوه قضاييه توضيحاتي در جهت تامين نظرات ارايه شده درباره ضابطين ارايه كرد كه دلگرمكننده بود. لذا به سهم خود از اينگونه تلاشها تقدير ميكنم. براي آيتالله اژهاي آرزوي توفيق و سربلندي دارم. از كار درست بايد حمايت كرد. هيچ اهميتي ندارد كه كار خوب را چه كسي انجام ميدهد. وظيفه ملي و ديني ما است كه از رويههاي مثبت استقبال كنيم. اما جناب اژهاي بايد مراقب غضنفرها باشد تا با اقدامات نسنجيده كه به راحتي به رسانههاي داخلي و خارجي راه مييابند ارزش اين اقدامات را از بين نبرند. با ذكر خاطرهاي اين نوشته را به پايان ميبرم. گاهي ما فكر ميكنيم كه اقدامات مثبت حتما بايد به دست ما و همفكران و همنظران ما باشد. هر كس ديگري كار درست كند يا ناديده گرفته يا تخطئه ميكنيم. اين كار درستي نيست و با سنت اصلاحطلبي هم ناسازگار است. مرحوم حبيب داوران اولين استاندار گيلان در دولت موقت كه داروسازي شريف و تبريزي بود و عضو جبهه ملي، روزي نكته جالبي برايم تعريف كرد، گفت: فرض كنيم كه همه ما در اتاقي هستيم و از فقدان هوا در حال خفه شدنيم. بعد پنجرهاي در آن گوشه اتاق است. اما دست ما مبارزين و سياسيون به آن نميرسد. اما دست فرد ديگري كه از ما نيست به پنجره ميرسد. برخي ميگويند ما بهتر است خفه شويم اما پنجره را آن فرد باز نكند.
نه آقا! اين درست نيست. هر كس ميتواند پنجره را باز كند و بقيه را نجات دهد بايد از او تشكر كرد.
جنابان آقايان اژهاي و رييسي!
مهم آن است كه پنجره را باز كنيد تا هواي تازهاي بيايد. مهم نيست ما در آن نقشي نداشته باشيم. كار باارزش از خود دفاع خواهد كرد و ما از شما ممنون خواهيم بود. اين به صلاح نزديكتر است.
به همين سادگي و هولناكي!
اين وضع يعني از هم گسستن شيرازههاي وحدت و تفاهم جوامع كه بدبختانه دستكم گرفته ميشود.
آيا اين وضعيت قابل پيشگيري است؟ يا اينكه انسانها محكوم به غرق شدن در باتلاق خبرهاي نادرست و در نتيجه فهم غلط از وقايع و جنگ و جدال بيحاصل و دايمي باهم هستند؟
برخي دولتها، محدود كردن رسانهها به خصوص در دنياي مجازي را راهحل اين بحران تصور ميكنند، اما اين نه فقط راهحل نيست بلكه هر نوع محدوديت، از قضا به گسترش شايعات و پذيرش سريعتر آنها از سوي مخاطبان منجر ميشود.
شايد راهحل، بازگشتي انقلابگونه به تاسيس و تقويت رسانه حرفهاي باشد؛ رسانهاي كه رويدادها را بدون حبوبغض و از روي بيطرفي پوشش دهد و در تحليل آنها جانب انصاف را فرو نگذارد. در اين روزگار، برخي با تكيه بر دانش هرمونتيك و تاويلگرايي هر نوع ادعاي بيطرفي را مورد مناقشه و طعن قرار ميدهند و آن را رد ميكنند. به چالش كشيدن امكان بيطرفي در جمعآوري و نشر دادهها در حقيقت اعلان جنگ با عقل سليم است كه از آن جز هرجومرج و جنگ دايمي برنميخيزد.
به نظر من، بيطرفي در ارايه دادهها هم امكانپذير و هم نجاتبخش است گرچه فضاي آلوده سياسي به خصوص در جامعه ما آن را به مرز نيستي كشانده است. اما براي نجات خود و جامعه، بايد بزدلي را كنار نهاد و با شجاعت اصل بيطرفي در خبررساني را رعايت كرد و در صورت لزوم هزينهاش را هم پرداخت.
اگر اهل رسانه بر حرفهاي شدن حرفه خود اصرار ورزند، بهتدريج بنگاههايي از خبررساني مورد اعتماد شكل ميگيرد كه رسانههاي غيرحرفهاي و مخرب و توليدكننده جهل و گمراهي را به حاشيه ميراند.
اين نياز مبرم امروز جامعه ماست وگرنه اسباب هلاكت خود را به دست خودمان فراهم ميكنيم به همين آساني و هولناكي!