ادموند گانگليون و پسر، اثر ژوئل اگلوف
پيراپزشكان مردهشوي
رمان «ادموند گانگليون و پسر» نوشته ژوئل اگلوف كتاب ديگري است كه به تازگي از سوي نشر افق راهي بازار كتاب شده است. به گزارش «اعتماد» اين كتاب را كه در رده سني نوجوانان قرار ميگيرد، اصغر نوري به فارسي برگردانده است. «ادموند گانگليون و پسر» داستان زندگي شخصي به نام ادموند گانگليون را روايت ميكند كه با ماجراهاي او، پسرش و دو كارمند ديگر همراه است. آنها كار مردهشويي و كفن و دفن روستايي به نام سنژان را برعهده دارند؛ اما از آنجايي كه ساكنان اين منطقه دورافتاده بسيار معدودند، كسب و كار مردهشوها و ماموران كفن و دفن هم رونقي ندارد. در پشت جلد كتاب آمده است كه «وقتي از مولر ميپرسيدند كه در زندگي چه كار ميكند، جواب ميداد: «تو كار پيراپزشكيام» و وانمود ميكرد از كارش راضي است. ژرژ مسائل مربوط به هويتش را از خيلي وقت پيش حل كرده بود و وقتي همين سوال را ازش ميپرسيدند، صادقانه جواب ميداد: «من تو زندگي هيچ كاري نميكنم؛ تو بخش مرگ مشغولم.» ژوئل اگلوف؛ رماننويس و فيلمنامهنويس فرانسوي است. او دانشآموخته تاريخ و هماكنون 51 ساله است. سابقه نويسندگي اگلوف به دوران تحصيل او در مدرسه سينماي پاريس برميگردد؛ زماني كه نوشتن فيلمنامه را تجربه كرد. مترجم كتاب پيش از اين نيز رمانهاي «منگي» و «عوضي» را از اگلوف به فارسي برگردانده بود. اگلوف به خاطر رمان «منگي» جايزه ادبي ليورانتر را در سال 2005 از آن خود كرده بود.
رمان «منگي» داستان فردي را روايت ميكند كه نامي ندارد و به استيصال رسيده است. زشتي، خشونت و وضعيت اسفناك و تحملناپذير دنياي اطراف، شخصيت اصلي رمان «منگي» را مستاصل كرده و به بند خود كشيده است.
او در محيطي زندگي ميكند كه خورشيد در آن قابل رويت نيست و باد از هر طرف انگار بوي نامطبوع زندگي را با خود ميآورد. رمان از زاويه ديد اول شخص روايت ميشود و فرد بينام و مستاصلي كه رمان روايتگر زندگي اوست، خود راوي رمان هم هست كه تا پايان كتاب، نام و نشاني از خود به ما نميدهد اما ميدانيم كه به وضعيت منگي خود آگاهي دارد.
هر دوي اين رمانها را نشر افق پيشتر با ترجمه اصغر نوري منتشر كرده بود. نوري، 45 ساله، مترجم، نمايشنامهنويس و كارگردان تئاتر و دانشآموخته كارشناسي زبان و ادبيات فرانسه و كارشناسي ارشد كارگرداني تئاتر است.
جاده لسآنجلس، اثر جان فانته
سوداي كشف دنيا
«جاده لسآنجلس» اثر جان فانته منتشر شد. به گزارش «اعتماد» اين كتاب را كه دومين جلد از چهارگانه بانديني است، نشر افق با ترجمه محمدرضا شكاري راهي كتابفروشيها كرده است. «جاده لسآنجلس» روايتي است از زندگي نوجواني بلندپرواز كه همواره با نوعي خودبرتربيني به پيرامون خود نگاه ميكند. او كه سوداي نويسنده شدن در سر دارد، در زندگي شخصياش با بحران نداشتن شغلي ثابت هم روبهرو است. او به دنبال دستيابي به روياهايش كه كشف دنيا و كشف شدن توسط دنياست، راهي شهر روياهايش، لسآنجلس ميشود. در پشت جلد كتاب آمده است: «گريه كن، آرتور! بگذار اشكهات جاري بشن. چون زندگي تو پر از كشمكشه؛ تا لحظه آخر نبردي تلخه و جز خود تو، هيچكس خبر نداره. فقط و فقط خودت ميدوني، جنگجويي زيبا كه تنها ميجنگه و مصمم؛ قهرماني بزرگ كه دنيا لنگهاش رو نديده.» پيشتر نخستين عنوان از چهارگانه بانديني با نام «تا بهار صبر كن، بانديني» با ترجمه شكاري و نشر افق، منتشر شده است؛ رماني كه روزگار زمستاني و سرد خانوادهاي را روايت ميكند كه در ميانه ركود اقتصادي بزرگ امريكا در دهه سي ميلادي و از پس روابط عاشقانه شكستخورده، هنوز نيمنگاهي اميدوارانه به آينده دارد. جان فانته، نويسنده ايتاليايي- امريكايي، 8 آوريل سال 1909 در دنور به دنيا آمد. او كه خود مانند شخصيت «جاده لسآنجلس» زندگي در نقاط مختلفي را تجربه كرده بود، ابتدا به چندين مدرسه كاتوليك در بولدر رفت و سپس وارد دانشگاه كلرادو شد. فانته در سال 1929 از كالج كناره گرفت و با هدف تمركز بيشتر بر نويسندگي، به كاليفرنياي جنوبي نقل مكان كرد. او در سال 1983در 74 سالگي درگذشت. فانته چهار سال پس از مرگش، برنده جايزه ادبي پِن امريكا شد. در سال ۱۹۸۹ نيز دومنيك درودر فيلمي اقتباسي از رمان وي ساخت كه بازيگران مطرحي مانند جان مانتنا و فِي داناوِي در آن نقشآفريني كردند.