جوانان و هنر موسيقي ملي
نيوشا طبيبي
بسياري از علاقهمندان به فرهنگ و هنر ايران، دغدغه از دست رفتن شكل اصيل و درست هنرهاي سنتي را دارند. بهطور مثال به دليل توليد و انتشار انبوه آثار سخيف و بيارزش موسيقي پاپ، سالهاست كه ديگر قطعهاي ماندگار شنيده نميشود. ميتوان گفت تقريبا توليد آثاري كه بتواند با نمونههاي موسيقي در دهههاي پيشين برابري كند متوقف شده است. از ترانههاي خوب و ملودي و تنظيمهاي هنرمندانه خبري نيست. آنچه بيشتر شنيده ميشود، صداهاي گوشخراش و ريتمهاي پرهياهو و سبك خاصي از خواندن است كه فاقد ظرافت و زيباييشناسي خاص اين نوع موسيقي است. بيشتر تكيه سازندگان اين قطعات روي ريتم و البته كلام بسيار پيش پا افتاده است. رواج نوع خاصي از ادبيات محاورهاي و عاديسازي اصطلاحات زشت و سخيف و زمخت كه از دل فرهنگ لمپني امروز بيرون ميآيند، از ديگر كاركردهاي اين نوع ترانهها و قطعات موسيقي است. صدا و سيما و بسترهاي پخش آثار تصويري به جاي ارتقاي ذوق و سليقه عامه، به اين وضع دامن ميزنند. ترانهسرايان و آهنگسازاني كه در دهههاي قبل آثاري درخشان ساخته بودند، يا از دنيا رفتهاند يا در گوشهاي نشسته و كمتر كار ميكنند. نشان ندادن ساز و برخورد سليقهاي و سياسي و غيرهنرمندانه با موسيقي در رسانههاي رسمي كشور، راه را براي بيهنران و سودجويان و آوازخوانان و نوازندگان تعليم نديده گشوده. هياهوي پوچ حمايت از موسيقي فاخر در دولتهاي پيشين البته به پاگرفتن موسيقي بيهويت و زشتي منجر شد كه نه در محتوا و نه در شكل به هيچوجه شايسته وصف فاخر نبوده و نيستند. در خلأ كمكاري و غيبت بسياري از بزرگترين موسيقيدانان و آوازخوانان ايران، دوستداران هنر، به شنيدن آثار ساخته شده در دهههاي پيشين دلخوش دارند. آثاري كه از پس چندين دهه نه تنها كهنه و قديمي و غبار گرفته نشدهاند بلكه ارزشهاي هنرمندانه اين آثار درخشندگي بيشتري پيدا كرده است. آثاري كه بر اساس زيباييشناسي خاص ايراني تصنيف شدهاند. بسياري از اين نمونههاي ماندگار حتي در سبك موسيقي پاپ، از نغمههاي موسيقي سنتي ايران استفاده كردهاند و سليقه موسيقايي مردم را ارتقا دادهاند. آهنگسازان آن سبك موسيقي پاپ، چون فرهنگ موسيقي ملي خود را به خوبي ميشناختهاند، توانستهاند به گونهاي نوآوري كنند كه آثاري جاودان و فراموش نشدني از خود به جاي گذارند. اما خبر خوب را بشنويد، جداي از آنچه صدا و سيما و پخشكنندگان فيلم و سريال به گوش مردم فرو ميكنند، هزاران نوجوان و جوان ايراني بهطور جدي به آموختن موسيقي اصيل ايراني مشغول هستند. اگر يكي، دو دهه پيش، نگرانيهايي درباره به محاق رفتن موسيقي سنتي و رديفي و محلي ايران وجود داشت، امروز با وجود اين جوانان اسباب دلگرمي و اميد به وجود آمده. امروز نوازندگان متبحر بسيار جواني داريم كه در شهرها و روستاهاي مختلف ايران به آموختن و نواختن موسيقي مقامي محلي روي آوردهاند. بر همين طريق عده زيادي رديف نواز در نقاط مختلف كشور به سبكهاي مختلف ساز مينوازند. ميتوان نوازندگي نوجواناني را روي شبكههاي اجتماعي ديد كه قطعات استادان شهنازي، شهناز، شريف، پايور، كسايي و ديگر مفاخر موسيقي ايران را با ظرافت و زيبايي تمام، اجرا ميكنند. چه كسي ميتوانست پيشبيني كند كه در اين سالها با خيل انبوه نوازندگان كمانچه ايراني مواجه شويم؟ اقبال و علاقه به رديف آوازي موسيقي ايران و آوازخواني به سبك استادان مختلف شايد نظيري در دهههاي گذشته نداشته باشد. جريانهاي اصيل موجود موسيقي ممكن است كه تريبون رسمي نداشته باشند اما اميدوارانه به حيات خود ادامه ميدهند. جاي خوشحالي و شادي بسياري است كه نسل جوان امروز ايران با وجود موانع بسيار، به هنرهاي اصيل و ملي خود توجه و احترام ويژهاي نشان ميدهند و آنها را زنده نگه ميدارند تا مانند همه تاريخ گذشته ما به نسلهاي بعدي منتقل شوند.