ما همه شكستگانيم
محمد خيرآبادي
آدمهايي كه در زندگي سختي كشيدهاند و حالا آن مراحل دشوار را پشت سر گذاشتهاند معمولا جزو يكي از اين دو دستهاند: يا به سختيهاي زندگي خود افتخارميكنندو از گفتن و تعريف كردنشان احساس غرور ميكنند يا آن مرارتها را به تقدير تيره و تاريك خود، بداقبالي و نامراديهاي چرخ روزگار نسبت ميدهند. آدمهاي دسته اول معمولا خوشصحبتند و ما دوست داريم پاي حرفشان بنشينيم. گوش دادن به داستان زندگي آنها، ما را با تجارب گرانبهايي روبهرو ميكند كه مايليم كسي دربارهشان با ما سخن بگويد. آدمهاي دسته دوم معمولا اهل ناله و شكايتند و بودن در كنارشان ما را از تلخي و نااميدي و افسردگي اشباع ميكند. در آدمهاي دسته اول قابليتي وجود دارد كه به آنها اجازه ميدهد هر بار بعد از بهبود زخمها و جراحتهاي زندگي، جاي بخيههايشان را پنهان نكنند و از اينكه ديگران آثار باقيمانده جراحت را در آنها ميبينند، شرمنده نباشند. اين قابليت در آنها از يك ديدگاه مهم سرچشمه ميگيرد. ديدگاهي كه بر طبق آن، همه آدمها كم و بيش در سختي به سر ميبرند و دنيا، پر از دردها و رنجهاست. آنها در لايههاي زيرين باور خود، معتقدند كه به هيچ كس در اين دنيا خوش نميگذرد و ثروتمندترين افراد هم، تازه اگر سلامت جسماني داشته باشند، يا با غم تنهايي و بيهمزباني دست به گريبانند يا با رنجهاي ديگري مثل مرگ عزيزان، يأس، افسردگي، ملال، احساس بي معنايي زندگي و ... در نتيجه همه تنها و همه روحها زخمي و مجروحند. آنهايي كه بيشتر به خود جراحت ديدهاند و آن جراحات را ترميم كردهاند، از قضا توانمندترين انسانهاي روزگارند. در گذشته مرسوم بود كه ظرفهاي شكسته را مرمت ميكردند و اصطلاحا بند ميزدند. انگار دور ريختن قطعات يك ظرف كه تصادفا شكسته بود، امري شايسته تلقي نميشد. در برخي مناطق از جمله در شرق آسيا كه آيينهاي باستاني رواج داشت، براي چسباندن و سرهم كردن قطعات يك ظرف شكسته، از خميري حاوي مواد مختلف همراه با مقاديري آب طلا يا براقكنندههاي ديگر استفاده ميكردند و با اين كار شيار و فاصله بين قطعات را پر ميكردند. بعد از بند زدن، تركهاي ترميم شده به صورت رگههاي طلايي و درخشان با وضوح بيشتر آشكار ميشد. اين آداب و رسوم ميخواست نشان دهد كه هيچ ترك و جراحتي مايه شرمساري نيست، بلكه برعكس مايه مباهات است و بايد با آب طلا آن را مزين كرد و به نمايش گذاشت. همه ما روزي ترك خوردهايم و ميخوريم، روزي شكستهايم و ميشكنيم و به مرمت و بند زدن احتياج پيدا ميكنيم. چرا بايد شرمنده باشيم؟ چرا بايد رنجهايمان را كتمان كنيم؟ چرا اين تركها را به نيروي اميدواركننده بدل نكنيم؟ يك ظرف بند زده شده كه هنوز از آن استفاده ميشود يا زينتبخش خانه شده، نماد اميد و اميدواري است و نشان ميدهد كه ما هم ميتوانيم تركها و شكستگيهاي خود را مرمت كنيم و در عين حال هنوز مفيد باشيم و هنوز ديگران دوستمان داشته باشند.
پينوشت: ايده اصلي اين يادداشت را از كتاب «موهايم را دوباره خواهم بافت» نوشته خانم نازنين متيننيا گرفتم.