• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5030 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۹ شهريور

خاطرات سفر و حضر (65)

اسماعيل كهرم

طشك، نيريز و بختگان، سه درياچه بودند در فارس عزيز، وسيع و زيبا. در فصول خشك از همديگر جدا مي‌شدند و در اواخر پاييز، زمستان و قسمت‌هايي از بهار به هم مي‌پيوستند. بنده با پرنده‌شناساني همكار بودم كه نقاط زيباي عالم را ديده بودند. آنها از مشاهده «هفت برم» سير نمي‌شدند! مجموعه‌اي از كوه، درياچه، نيزار، تپه ماهور و... كه به زيبايي كنار يكديگر قرار گرفته‌اند. در پاييز و زمستان، مجموعه پرندگان را نيز به اين تركيب اضافه كنيد. مي‌شود هفت برم كه افق را در دشت ارژن
 شيراز مي‌سازند! 
يادم مي‌آيد يك‌سال كه آب كاملا بالا آمده بود، حدود يك ساعت و نيم در ساحل بختگان رانديم تا جايي كه بايد از كوه با اتومبيل بالا مي‌رفتيم! همه راه را مجبور شديم بازگرديم. نيمه‌هاي شب به شيراز جان رسيديم. 
و اكنون، امروز از استهبان جان خارج شديم. اولين منظره آبرساني درختان انجير با تانكر آب بود. قلبم به درد آمد. چند قدم پايين‌تر، يك تانكر آب ديگر و آبرساني به يك درخت انجير ديگر. بين اين دو، چند درخت انجير قديمي كه از بي‌آبي خشك شده بودند. و بالاخره به منشا اين 
بي‌رحمي‌ها رسيديم. 
در كف و بستر بختگان عزيزمان، يك گله گراز در حال چريدن بودند، كمي آن‌طرف‌تر، يك كاميون ستوني از خاك را به هوا مي‌فرستاد. طشك، نيريز و بختگان آب درختان انجير را فراهم مي‌كردند و آنها خشكيده بودند. به همين سادگي!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون