• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5031 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۳۰ شهريور

ادامه از صفحه اول

لحظه حقيقت در برنامه هسته‌اي

در حقيقت، چراغ راهنماي سياست‌ورزي جناح اصولگرا همواره كسب و حفظ و بسط قدرت‌شان بوده است. در شرايط وخيم اقتصادي و ادامه تحريم‌ها اين موارد به خطر افتاده و نياز به چاره‌جويي دارد. دليل دوم كه چندان متفاوت از دليل نخست نيست، غريزه پنهان عملگرايانه آنهاست كه در سر بزنگاه‌ها و اوج‌گيري بحران‌ها به‌طور غيرمترقبه‌اي خود را عيان مي‌كند و جهت حركت آنها را تغيير مي‌دهد. دليل سوم نيز نوعي اجماع بين‌المللي بر سرِ ضرورت توافق هسته‌اي ايران است. اين اجماع به‌خصوص روسيه و چين را نيز دربر مي‌گيرد، يعني دو قدرتي كه جمهوري اسلامي در سال‌هاي اخير آنها را به عنوان پشتوانه‌هاي جهاني خود به‌ منظور پيشگيري از انزوا و خنثي‌كردن فشار حداكثري امريكا تعريف كرده است. در حقيقت، جمهوري اسلامي خواسته يا ناخواسته مسكو و پكن را در جايگاهي در سياست خارجي خود قرار داده است كه «نه گفتن» به هر دوي آنها بي‌نهايت مشكل شده است و اين در حالي است كه آن دو نيز به همان اندازه امريكا و كشورهاي اروپايي خواهان توافق و مصالحه ايران در مورد برنامه اتمي آن هستند. در واقع آنچه فعلا در عملِ مسوولان كشور جريان دارد، تلفيقي از دو نگاه فوق است. به عبارت ديگر، موضوع اتمي ايران دو جنبه ذهني و عيني متفاوت و مغاير با هم پيدا كرده است كه هركدام دولتمردان را به سمت و سوي متضادي مي‌كشانند. منظور از جنبه ذهني همان وجه ايدئولوژيك ماجراست كه سازش را به عنوان خيانت معرفي مي‌كند و منظور از وجه عيني داستان ضرورتِ رفع تحريم‌ها و لزومِ همراهي با چين و روسيه در اين مساله است. اين تضاد خود را در بيان مقام‌هاي دولتي نيز نشان مي‌دهد. آنها از يك‌سو به خلاف مواضع گذشته خود، اصل برجام و احياي آن را پذيرفته‌اند، اما در عين حال تبصره‌هاي مبهمي نيز به سخن خود اضافه مي‌كنند كه نشان از تشويش و آشوب دروني آنها براي دستيابي به توافق دارد. در حقيقت قصه مجنون و ناقه او در اينجا مصداق واقعي خود را پيدا كرده است. يعني انگيزه‌اي براي حركت به جلو با انگيزه‌اي از گشت به عقب باهم تركيب شده و بيانِ مسوولان كشور را در اين مورد دوپهلو و مغشوش كرده است. با توجه به شرايط منطقه‌اي و جهاني ايران اين نحوه بيان تعارض‌آميز درباره مساله اتمي، قابل دوام نيست و مسوولان كشور به ناچار بايد هرچه سريع‌تر تكليف خود را با اين موضوع يكسره كنند و تصميم نهايي را بگيرند. تصميم آنها هرچه باشد اميدوارم طبق معمول همراه با فضاسازي‌هاي كاذب براي گريز از پذيرش مسووليت و مقصر جلوه دادن رقباي داخلي در اين موضوع نباشد. واقعيت اين است كه «زمان رويارويي با حقيقت» در مساله اتمي جمهوري اسلامي فرارسيده است و اين رويارويي قدري صداقت و مسووليت‌پذيري مي‌طلبد. پي‌نوشت: «سرشك خامه» عنوان ستون ثابتي است به قلم احمد زيدآبادي كه از اين پس هر سه‌شنبه در همين صفحه منتشر مي‌شود و سعي دارد با عبور از سطح اخبار روز، تا حدودي در مسائل عميق شده و با نگاهي تحليلي به واكاوي و بررسي اين موضوعات بپردازد.

 

روشنفكران  و افغانستان

 آيا بايد به عنوان يك سياست پيشه، با در نظر گرفتن اقتضائات رئال پليتيك، قضاوت كند يا همچون انساني جهان وطن، فراسوي مرزها بينديشد و انسان به مثابه انسان پيش روي  او  باشد؟ در وهله نخست و پيش از پاسخ به پرسش‌هاي بالا، بايد تاكيد كرد كه روشنفكري چنان كه گفته شد، با حقيقت و خردورزي و استدلال سر و كار دارد و در نتيجه آگاهي و معرفت نقش اساسي در موضعگيري او ايفا مي‌كند. اين سخن به معناي آن نيست كه روشنفكران موجوداتي بي‌عاطفه و احساسند، قطعا جهت‌گيري‌ها واظهارنظرهاي روشنفكر و سوءگيري او نسبت به مسائل، مثل ساير انسان‌ها برآمده از احساسات و خواسته‌هاي اوست، سخن بر سر آن است كه روشنفكر، فرزند حقيقت است و پيش از هر موضعگيري نسبت به يك موضوع عمومي بايد نسبت به آن آگاهي و شناختي وسيع‌تر و عميق‌تر از عموم داشته باشد. تا جايي كه به مساله افغانستان مربوط مي‌شود، يعني بايد اين كشور، تاريخ، فرهنگ و شرايط آن را فراتر از آنچه در رسانه‌ها و مطبوعات مي‌گويند، بشناسد و براساس آن اظهارنظر كند. از اين حيث بايد اذعان كرد كه كميت روشنفكران ايراني سخت مي‌لنگد و متاسفانه روشنفكران ما به‌رغم همسايگي ايران و افغانستان و قرابت‌هاي فرهنگي و تاريخي ژرف تاكنون گام‌هاي بسيار اندكي در شناخت اين كشور برداشته‌اند. در مقام مقايسه شناخت روشنفكران ما از تاريخ و فرهنگ و ادبيات فرانسه يا آلمان يا انگليس، بارها بيشتر از افغانستان و البته ساير كشورهاي همجوار است.  اما گذشته از آگاهي و دانش كه ضرورت هر گونه موضعگيري روشنفكري است، بايد ميان مقام روشنفكري با مقام سياست‌ورزي يا مقام يك فرد ميهن‌پرست تمايز گذاشت. اقتضائات و لوازم هر يك از اين مواضع و جايگاه‌ها متفاوت است و صد البته در هر جامعه‌اي، همه اين نقش‌هاي اجتماعي حضور دارند. اين نتيجه انتخاب آزادانه فرد است كه سياست‌پيشه باشد يا روشنفكر، انتخابي كه قطعا در نتيجه محدوديت‌هايي به وقوع مي‌پيوندد و هيچ‌وقت صددرصد ارادي نيست. مهم آن است كه هر فردي با انتخاب يك جايگاه، ناگزير است كه شرايط آن را بپذيرد. اينكه فرد سياستمدار، ديروز به علل و دلايل سياسي، به طالبان مي‌تاخته و امروز به اقتضائاتي ديگر از نقد صريح عملكرد اين گروه دفاع مي‌كند، در چارچوب سياست رئال پوليتيك بايد ارزيابي شود و چنان‌كه برداشت عمومي از انديشه ماكياولي مي‌گويد (خواه اين برداشت درست باشد ياخير)، با معيارهاي اخلاق فردي چندان سنجيدني نيست.  اما از روشنفكر در مقام سخنگوي سياست حقيقت نبايد انتظار داشت كه مطابق با سياست قدرت مستقر سخن بگويد. انديشه او تا سر حد امكان نبايد بدون ارايه استدلال عقل‌پسند و جهانشمول، تحت بند هيچ رويكرد و رهيافتي باشد. براي روشنفكر چنان‌كه كانت مي‌گفت، حقوق و وظايف انسان‌ها، به عنوان انسان‌ها اولويت و ارجحيت دارد. روشنفكر كاري ندارد كه طالبان امروز با منافع چه كساني همسو هستند يا خير، او بايد خير انسان به عنوان انسان را مدنظر قرار دهد. از ديد روشنفكر اگر قدرتي مانع تحصيل دختربچه‌ها شود يا اقليت‌ها را مورد آزار و اذيت و طرد قرار دهد، كاري غيراخلاقي و غيرانساني كرده و مستوجب نقد بي‌پروا و راديكال است. البته چنان‌كه گفته شد، نمي‌شود از همه انتظار داشت كه در سطح كلان، روشنفكر باشند، اما مي‌توان از جامعه و دولت‌ها انتظار داشت كه صداي روشنفكري را تحمل كنند و نقدهاي تند و بي‌پرواي آنها را تاب آورند، به اميد اين آرمان عام و جهانشمول كه سياست حقيقت، سعادت و خير همگاني را محقق سازد، فارغ از مرزها و رنگ و نژاد و زبان و قوميت و جنسيت. با اميد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون