فراز و فرود انديشه بوعلي
در اروپاي سدههاي ميانه
ابن سيناي لاتيني
آناهيد خزير|بيستوششمين نشست از مجموعه درسگفتارهايي درباره بوعلي سينا به «فراز و فرود انديشه ابنسينا در اروپاي سدههاي ميانه» اختصاص داشت كه با سخنراني دكتر عاطفه اسماعيلي چهارشنبه ۱۷ شهريور به صورت مجازي پخش شد. در ادامه گزارش بخشي از اين سخنراني از نظر ميگذرد.
ما در اين بحث از كدام ابن سينا سخن ميگوييم؟ مرادمان از ابن سيناي لاتيني چيست؟ عموم فيلسوفان سدههاي ميانه زير چتر الهيات و طبيعيات و منطق فعاليت ميكردند تا جايي كه ميشد تحت تاثير ابن سينا بودند و بخشهاي مختلف فلسفه ابن سينا در پروژههاي گوناگوني در سدههاي ميانه استفاده ميشد تا جاي خالي آن را پر كند. ابن سينا چيزي در فضاي قرون وسطايي و قطعات گوناگون به عنوان قطعات مكمل براي جهانبيني سيستماتيك دانشگاهي بود و تعارضهاي جدي را ناديده ميگرفتند. به معناي ديگر شايد بتوانيم از ابن سيناي لاتيني حرف بزنيم و از ابن سيناي لاتيني در برابر ابن سيناي تاريخي سخن بگوييم و اينكه در برابر ابن سيناي اسلامي دريافتي كه مسلمانان از ابن سينا كردهاند چه بوده است؟ زيرا قرون وسطاييها هم تفسيرها و هم تحريفهايي در آراي ابنسينا كردهاند.
در سطح ديگر ابن سينا ويژگي خاصي در زبان لاتين دارد. يك رويههاي تفصيلي و اتفاقاتي در ترجمه باعث شده فهم غالبي از ابن سينا در زبان لاتين شكل بگيرد. ابن سينا بعد از ايده مشهورش براي جدايي وجود و ماهيت از فعلهاي مختلف استفاده كرده بود از عارض شدن ملحق شدن و داخل شدن و لازم بودن بهره بود ولي در لاتين بيشتر آنها با مشتقات عرض ترجمه شد كه يعني وجود يك عرض براي ماهيت است. اين نتايج ناخوشايندي هم ميتواند داشته باشد. ابن رشد هم همين تفسير را براي آراي ابن سينا ارايه ميداد و آن را نقد ميكرد و باعث ميشد اينگونه ابن سينا فهميده شود و نقدهاي بسياري درباره او شود. وجود وابسته به ماهيت ميشد و نتيجه پذيرفتني براي ابن سينا نبود. ابن سينا وجود را عرض ميداند براي ماهيت و در تمدن اسلامي تفسيرها متنوعتر است.
درباره ابنسيناي لاتين چند نكته وجود دارد: نخست مكتب ابن سينايي وجود ندارد و دوم اينكه تحريفها و تفسيرهاي خاص و سختگيرانهاي از ابن سيناست كه مخصوص مكتب لاتيني است و سوم اينكه آموزههايي از آموزههاي ابن سينا در فرهنگ لاتين برجسته و برخي نيز نقد شد و با آن مخالفتهايي صورت گرفت و به بخشهايي هم توجه نشد. اگر اين پيكره را در نظر بگيريم كه برخي جاها اين نقدها برجسته شده و برخي ديگر سركوب شده پيكر جديد دفرمه شده معناي ديگر ابن سيناي لاتين باشد. بيشترين ايدههايي كه لاتينيها درباره ابن سينا مشكل داشتند و آن را نقد كردند درباره عقل فعال بود. ابن سينا در متافيزيك و جهانبيني بر اين باور بود صورتهاي كلي يعني ساختارهايي كه ماهيت پديدهها را شكل ميدهند در عالم موجودات مادي دايما در حال از بين رفتن و به وجود آمدن هستند و ايده ابن سينا اين بود كه يك موجود خارج از عالم ماده بايد اينها بسازد. در واقع اين ساختار را خود ماده نميتواند ايجاد كند. راهحل ابن سينا اين بود كه موجودي خارج از جهان مادي بايد اين كار را بكند. همينطور علم به ايدههاي كلي را هم نياز داريم بيرون از خودمان دريافت كنيم.
عقل فعال براي اروپاييها و مسيحيان پذيرفتني نبود. اما دو حالت ممكن بود: اينكه ما اشراق در علم كلي كه در سنت آگوستيني وجود داشت بگيريم و متفكران آگوستيني سعي كردند ايدههاي ابن سينا را تفسير كنند. اما مساله اصلي با واهب الصور بود كه همراه خود اين ايده را داشت كه علتهاي واسطهاي هستند كه غير از خداوند قدرت خلق دارند و اين در تمدن اسلامي هم پذيرفتني نبود. اين قاعده الواحد منشا بسياري از جدلها با متكلمان بوده است. اما در اروپا بسيار جدي مطرح شده بود. در واقع مسالهاي بهشمار ميرفت كه يكپارچه اروپاي قرون وسطي ابن سينا را نقد ميكرد. موافق عمدهاي درباره واهب الصور در فلسفه لاتيني ديده نميشود. بر اين جرح و تعديل اين را نيز بيفزاييم كه آنها بخش بزرگي از رياضيات و منطق را در نظر نگرفته بودند و اثري از اشارات و دانشنامه و نجات نيز نبود. اين به پيكرهاي شكل ميدهد كه ميتوانيم نامش را ابن سيناي لاتيني بگذاريم.
هم شيوه نگارش فلسفي ابن سينا كه استدلالهاي ديگران را ميگرفت و خلاصه ميكرد و شكل ارجاع دادنش براي اروپاييها تاثيرگذار بود هم ژانر فلسفي دانشنامه كه براي ابن سينا بود و به اين شكل هم خودش سه دانشنامه بزرگ داشت. به اين ژانر دانشنامه در اروپا اقبال شد و تحت تاثير آن كتبي به وجود آمد كه به آنها جامع ميگفتند و دانشنامه فلسفي بودند و در سده بعدي بهشدت رواج داشتند. يك بخش تاثير ابن سينا كه همه را درگير خودش كرد شكل خلاصه كردن و ارجاع دادن و شيوه نگارش فلسفي و ژانري بود كه آنها از ابن سينا گرفتند و بسيار مورد توجه قرار گرفت. درباره نظريات ابن سينا كه بر متفكران مسيحي تاثير گذاشت اولين آن تمايز وجود و ماهيت است كه بيدرنگ پذيرفته شد و بخش بزرگي از ايدههاي فلسفي قرون وسطي را شكل داد. يكي از حوزههايي كه در كار ابن سينا تاثيرگذار بود ايدههاي آن در كتاب نفس شفا بود به ويژه توضيحي كه درباره حواس دروني داده است. ارسطو توضيحي درباره نفس آدم و قواي نفس آدمي داده بود كه قوه تغذيه و رشد، قوهاي كه حس ميكند و قوه ناطقه نيز كه قسمت عقلاني نفس و مخصوص انسانهاست. ابن سينا اين قواي نفس را تا جايي كه ميتوانست گسترش داد و درباره حواس دروني تحقيق كرد و هر كدام از اين قواي تغذيهكننده و حسكننده را بررسي كرد كه چه مجموعه توانها و قوايي دارند و اين براي لاتينيها بسيار جالب بود.