فرناز حيدري
سه نقطه از بخش عراقي تالاب هورالعظيم در هفته گذشته دستخوش آتشسوزي شد و طي تنها 2 شبانهروز حدود 300 هكتار از اين تالاب در خاك عراق سوخت. اين آتشسوزي پس از دو روز خاموش شد اما دود همين آتشسوزي در چشم مردم شهر رفيع رفت و اين در حالي است كه احتمال آتشسوزي مجدد هم وجود دارد. تالابها تنها ميراثهاي فرهنگي و طبيعي نيستند؛ آنها با جذب فاضلاب شهري گزينه مناسب و كم خرجي در برابر احداث تصفيهخانههاي بزرگ هستند بهطوري كه در شهر كلكته هندوستان تمام پسابها و فاضلابهاي خانگي بيش از 100 سال است كه از شهر وارد تالابهاي پيچيدهاي در شرق كلكته ميشود و از آن براي آبزيپروري و توليد سالانه 2 تا 4 تن در هكتار محصول و همچنين آبياري شاليزارها و توليد سالانه 2 تن در هكتار برنج استفاده ميشود. در ماساچوست هزينه جايگزيني امكانات مرحله سوم تصفيه و تيمار فاضلابها به جاي تالابها در حدود 123 هزار دلار در هكتار برآورد شده. اين در حالي است كه بسياري از گياهان آبزي تالابها ميتوانند فلزات سنگين را در داخل بافتهاي خود تثبيت كنند. تالابها در تنظيم جريان آب هم نقش موثري دارند؛ خشكاندن تالابهاي رودخانه ماساچوست ميتوانست خسارت سيل را سالانه به حداقل 3 ميليون دلار برساند و به همين دليل به سرعت آن را متوقف كردند. در رودخانه يانگتسه چين هم حفاظت از درياچههاي بزرگ و سيستمهاي تالابي در شاخههاي مياني و پايين ضروري عنوان شده، چراكه باعث كاهش سيلاب ميشود يا در تونس ذخيرهسازي گستره وسيعي از آبهاي نسبتا شيرين در يك ناحيه گودافتاده سطحي در دشت كيروان به نام سبخت كلبيا باعث تغذيه سفرههاي آب زيرزميني و چاههاي دشت ساحلي و البته رونق كشاورزي شد. همه اينها و بسياري ديگر در سايه حفاظت از تالابها امكانپذير است، بنابراين هزينه آتشسوزي، خشك شدن و كمآبي تالاب بينالمللي هورالعظيم با مساحت نزديك به 400 هزار هكتار در مرز ايران و عراق را بايد در از دست رفتن همه اين خدمات اكوسيستمي جستوجو كرد و به همين دليل است كه تغييراتي از جمله كاهش ميزان آبگذر و افزايش آلودگيها كه متاسفانه دلايل متعدد طبيعي و انساني دارد را بايد فراتر از يك چالش زيستمحيطي قلمداد كرد. در گفتوگو با رضا نيكفلك، كارشناس و فعال محيطزيست آخرين وضعيت تالاب هورالعظيم و امكان ادامه حيات زيست محيطي آن را بررسي كردهايم.
چند سال است كه تالاب هورالعظيم را از نزديك پايش ميكنيد؟
من از پاييز سال 93 تا همين امسال در حال پايش تالاب هورالعظيم هستم.
ارزيابي شما از وضعيت تالاب طي سالهاي مختلف چيست؟
در پاييز سال 93 كه به تالاب هورالعظيم رفتم، بخش جنوبي بهطور كامل خشك بود. در اصل يك پهنه خشكي وسيع بود با نيزارهايي كه هنوز باقي مانده بودند و آبگيرهاي كوچك كه پرندهها به آنها پناه ميبردند. تنها بخش خيلي كوچكي از تالاب آب داشت كه تجمع پرندههاي مهاجر هم اغلب در همان قسمت بود اما تمام بخش جنوبي تالاب بهطور كامل خشك بود. طي اين 7 سالي هم كه من بهطور مداوم تالاب را از نزديك ديدهام، شرايط متاسفانه بدتر شده. اين در حالي است كه آبگيري تنها مختص به بخشهايي از تالاب بوده و همه تالاب را شامل نشده. اوج آبگيري تالاب هورالعظيم در سال 94 و 95 بود ولي در مجموع طي اين 7 سال، روند تخريب شدت گرفته و از نظر مقايسه نسبت به سال 93 جادههاي آسفالت و خاكي بيشتري كشيده شده و تاسيسات بيشتري هم در تالاب اسكان داده شده است. جادههاي خاكي تالاب جهت دسترسي به چاههاي نفت است كه تعداد آنها هم زياد است.
آيا ميدانيد چه تعداد جاده در تالاب ساخته شده؟
من آمار دقيقي از تعداد جادهها ندارم، فقط ميدانم كه تعدادشان زياد است. جادههاي خاكي اغلب كالورت يا زيرآبگذر ندارند و كالورتهايي هم كه در جادههاي آسفالته به كار رفته، خيلي كم است در نتيجه آب تالاب حالت مردابي پيدا كرده و آن چرخش و جريان طبيعي بهطور كامل از بين رفته. جادهها هم نقش بسزايي در تغيير چهره تالاب داشتهاند و اكوسيستم را تخريب كردهاند.
طي اين 7 سال غير از بحث آبگيري كه اتفاق افتاد و مقداري وضعيت را بهتر كرد، اتفاق مثبتي رخ نداده البته اين را هم درنظر داشته باشيد كه بخشهاي جنوبي تالاب پساب مزارع كشاورزي و نيشكر را دريافت ميكند يعني حوضچه 4 با پساب مزارع كشاورزي و حوضچه 5 با پساب مزارع نيشكر كه آلوده به انواع سموم و كودهاي شيميايي است، آبگيري ميشود. عمق آب در اين حوضچهها كم است. آنچه من طي اين 7 سال ديدهام، تخريب ملموس اكوسيستم بوده و دليل عمده آن هم جادههاست و در عين حال بعضي وقتها هم لولههاي نفت نشت ميكنند و بدين واسطه تعداد زيادي ماهي و پرنده به دليل آلودگي محيط از دست ميروند.
زندگي مردم حاشيهنشين تالاب در اين سالها چقدر تغيير كرده؟
زندگي مردم حاشيهنشين مدت زيادي است كه تغيير كرده، بعد از جنگ محيط پيرامون منطقه نظامي محسوب ميشد و مردم نميتوانستند به تالاب برگردند. بسياري از مردم بعد از جنگ از تالاب كوچ كردند ولي همچنان ماهيگيري، گاوميشداري و زمينهاي كشاورزي در اطراف تالاب هورالعظيم هست اما از سال 1380 كه سد كرخه آبگيري شد و همزمان پاي شركت نفت هم به تالاب باز شد، قسمت جنوبي خشك شد و به بخشهايي از قسمت شمالي هم آب نرسيد. تخريب اصلي تالاب از سال 1380 به بعد شكل گرفت و مردم منطقه هم كه شغل اصليشان صيد ماهي و گاوميشداري بود، به شدت ضربه خوردند.
هنوز هم مردم حاشيهنشين در اطراف تالاب هستند يا ديگر كسي آنجا ساكن نيست؟
ديگر مانند گذشته نيست كه داخل تالاب روستاهايي باشد و مردمي در آن زندگي كنند، الان اكثر شهرها و روستاها از تالاب فاصله دارند اما همچنان در قسمت شمالي تالاب شهرهايي مانند رفيع هستند كه مردم آنها به دليل گاوميشداري و صيد ماهي به تالاب وابسته هستند. در قسمت جنوبي تالاب هم كم و بيش همين وضعيت است يعني هنوز صيد ماهي رواج دارد ولي ديگر زندگي مثل گذشته كه تالاب پرآب و وسيع بود، نيست.
شغل اصلي مردم محلي چيست؟
اصليترين فرصتهاي شغلي؛ گاوميشداري و صيد ماهي بوده. الان گاوميشداري خيلي ضربه خورده و خانوارهاي خيلي كمي هستند كه گاوميشهاي خود را به تالاب ميآورند. در سالهايي مانند امسال كه خشكسالي باشد يا ورودي آب كرخه به تالاب كاهش پيدا كند؛ تلفات دام هم خيلي زياد است و صيد ماهي هم به همين ترتيب آسيب ديده.
منبع اصلي آب تالاب هورالعظيم كدام رودخانه است؟
منبع اصلي تغذيه تالاب هورالعظيم، رودخانه كرخه است. درست است كه تنها يكسوم تالاب هورالعظيم در ايران و دوسوم در عراق است اما رودخانه كرخه چه در بخش ايراني و چه در بخش عراقي منبع اصلي آب تالاب است. كرخه وقتي به تالاب ميرسد، به يك شاخه اصلي و تعداد زيادي شاخههاي فرعي تقسيم ميشود. شاخه اصلي كه به اسم كرخه شناخته ميشود و شاخههاي فرعي اسامي مختلفي دارند و به تالاب ميريزند. البته در سالهاي اخير قسمت جنوبي تالاب يعني حوضچه شماره 4 و 5 به وسيله پساب مزارع كشاورزي و نيشكر تا حدودي با عمق كم پر شدهاند. در گذشته كرخه تنها منبع آب شيريني بود كه تالاب را پر ميكرد اما الان خود رودخانه كرخه هم مخلوطي از آب آلوده به فاضلاب و پساب است. ورودي كرخه به هورالعظيم خيلي كم شده و بعضي از انشعابات در فصل تابستان كاملا خشك ميشوند و همان آب باريكه كرخه ميماند كه آن هم امسال تابستان براي مدتي خشك شد و فاجعه به وجود آمد.
وقتي صحبت از هورالعظيم ميشود اغلب ميگويند مخزن، لطفا كمي بيشتر اين مساله را توضيح دهيد كه چطور از يك اكوسيستم يكپارچه با عنوان مخزن ياد ميشود؟
از زماني كه پاي شركت نفت به تالاب باز شد و تالاب را خشك كرد، اين تالاب را به 5 حوضچه تقسيم كردند. حوضچه شماره 1 و 2 كه در قسمت شمالي تالاب هستند، حوضچه شماره 3 در قسمت مياني است و بخشهايي از آن به جنوب تالاب هم ميرسد. حوضچههاي شماره 4 و 5 هم در قسمت جنوبي هستند. اين حوضچهها مرزشان توسط جادههاي دسترسي كه شركت نفت در آنها كشيده، تعيين ميشود. همانطور كه اشاره كرديد، با تبديل كردن تالاب به 5 حوضچه در عمل آن يكپارچگي اكوسيستم از بين رفته و زيست بوم تخريب شده. در نتيجه جريان طبيعي آب هم از بين رفته است.
از نظر شما جداي از اينها مشكلات اصلي تالاب هورالعظيم چيست؟
از نظر من پرداخت نشدن حقابه و تخريبي كه شركت ملي نفت ايران در تالاب انجام داده، جزو مهمترين مشكلات هستند. اين تخريب تا به امروز ادامه داشته و متاسفانه روند افزايشي هم داشته يعني سال به سال شاهد خاكبرداري، خاكريزي و تخريبهاي ديگر هستيم. مشكل اصلي ديگري كه شايد به اهميت اين دو مورد نباشد اما كمتر به آن پرداخته ميشود، عدم حفاظت از حيات وحش در تالاب است. در تالاب هورالعظيم بهرغم همه آسيبها و تخريبها هنوز هم صيد حيات وحش به شكل گسترده انجام ميشود.
چه گونههاي جانوري صيد ميشوند؟
اول از همه صيد ماهي با دستگاه الكتروشوكر يا برق در جريان است. روزانه دهها قايق در قسمتهاي شمالي با دستگاه الكتروشوكر ماهي ميگيرند و اين كار حتي در فصل تخمريزي ماهيها هم كه ماهيگيري ممنوع است، انجام ميشود. وسعت تالاب هورالعظيم در سمت ايران حدود 120 هزار هكتار است و از طرفي نيروي محيطبان هم در تالاب بسيار اندك است و در هر شيفت تنها 3 محيطبان هستند؛ با اين تعداد محيطبان به هيچوجه نميتوان از تالاب حفاظت كرد. هنوز كه هنوز است يك پاسگاه محيطباني مستقل در تالاب نداريم و نيروهاي محيط زيست در يكي از شركتهاي نفتي تنها يك كانكس دارند كه آن هم فقط يك اتاقك است و مستقل نيست. صيد پرندههاي مهاجر هم در تالاب به شدت رواج دارد. با وجود اينكه تالاب بسيار تخريب شده و جمعيت پرندههاي مهاجر به شدت كاهش پيدا كرده اما به دليل اينكه نظارت كافي از طرف سازمان محيط زيست نيست، آخرين بازماندههاي پرندهها هم به شدت صيد ميشوند. متخلفها بخشهايي از تالاب را قرق ميكنند كه به آن قسمت قرق شده، محميه گفته ميشود. آنها با دانه ريختن و جذب پرندهها به سمت دامهاي زميني تعداد زيادي از پرندهها را صيد ميكنند. در واقع دام زميني تور بزرگي است كه روي زمين پهن ميشود و هر بار كه تور را ميكشند، حداقل 100 و حداكثر 300 الي 400 پرنده صيد ميشود. اين اتفاقي است كه در خود منطقه حفاظت شده تالاب كه يكي از اصليترين نقاط زمستانگذراني پرندگان مهاجر است، رخ ميدهد. كشتار پرندههايي كه من ديدهام ابعاد خيلي وسيعي دارد، يعني خيلي بيشتر از حدي است كه بتوانيد تصور كنيد.
با اين حساب صيد پرندهها در دامگاههاي شخصي نيست؟
محميهها (دامگاه) علاوه بر اينكه در زمينهاي شخصي به تعداد زياد هستند در خود منطقه حفاظت شده تالاب هم هستند، بنابراين پرندهها به شكل گسترده و بدون حساب صيد ميشوند.
چطور است كه سازمان محيطزيست جلوي متخلفان را نميگيرد؟
از نظر من سازمان حفاظت محيطزيست هيچ گام مثبتي براي تالاب هورالعظيم برنداشته، غير از همان آبگيري (پسابگيري) كه در دوره خانم ابتكار صورت گرفت و پس از آن هم ديگر حقابه به شكل حساب شدهاي به تالاب داده نشد، عملا اقدام مثبتي صورت نگرفته و اين در حالي است كه ما هر ساله شاهد مرگ و مير گسترده زيستمندان و شتاب گرفتن روند تخريب هستيم. الان همه از نبودن حقابه ميگويند اما كمتر كسي از ساخت و سازهايي كه شركت نفت در تالاب انجام ميدهد، صحبت ميكند. اين جادههاي خاكي بدون رعايت كوچكترين مسائل زيست محيطي و بدون نظارت سازمان محيطزيست يك دغدغه جدي هستند، چون شركت نفت هر جاي تالاب كه بخواهد را جاده ميكشد و نظارتي از طرف سازمان محيطزيست نيست كه جلوي آن را بگيرد. هيچ نقطه امني براي زيست زيستمندان هم درنظر گرفته نشده.
رهاسازي آبي كه به تازگي انجام شد، چقدر در حل مشكل تالاب نقش داشت؟
از نظر من رهاسازي اخير آب نقشي در آبگيري تالاب نداشت، شايد بخشهاي شمالي مقداري آب گرفته باشند اما امسال با وجود اينكه خشكسالي بود، كشاورزها برنج كاشتند و تمام اين آب در مسير برداشت شد. حوضچههاي پرورش ماهي الان پر آب هستند و زمينهاي كشاورزي آبگيري شده اما آبي كه بايد به تالاب ميرسيد، نرسيده. در واقع اين تامين حقابه به اسم تالاب و گاوميشها بود اما به كام كشاورزها تمام شد.
در اين چند سال چه گونههاي جانوري مهمي از كمآبيها آسيب جدي ديدهاند؟
تاثير خشكسالي روي طيف وسيعي از گونههاي جانوري ديده ميشود، ماهيها و لاكپشتها شايد ملموسترين آنها باشند. قسمتهايي از تالاب هم كه خشك نميشود، به خاطر تبخير و كمبود اكسيژن براي آبزيان مشكل ايجاد ميكند و خيلي از آبزيان در آنها ميميرند كه اين شامل تعداد بيشماري از بيمهرهها و مهرهداران ميشود. در اين سالها لاكپشتفراتي (تنها لاكپشت لاك نرم ايران)، شنگ ميان رودان (يك زيرگونه از شنگ هندي كه فقط در هورالعظيم است)، پرندههاي بومي مانند اردك مرمري، باكلان مارگردن (كه در ايران تنها در اين تالاب زادآوري دارد) و غول حواصيل (پرندهاي كه تنها در سواحل بندرعباس و هورالعظيم مشاهده شده) هم جزو گونههايي بودهاند كه از عدم تخصيص حقابه آسيب ديدهاند. از مشكلات تالاب كه فراموش كردم به آن اشاره كنم، يكي هم وجود سگهاي ولگرد است كه در يك الي 2 سال اخير دردسرساز شده. آمار دقيقي از تعداد سگهاي ولگرد تالاب نيست اما براساس پايشهايي كه در تالاب داشتهام، فقط در همين بخش جنوبي تالاب بيش از 1000 سگ ولگرد وجود دارد كه هم از حيات وحش و هم از پسماندهاي غذايي شركتهاي نفتي استفاده ميكنند. الان هم به دليل قدرت زاد و ولد زياد جمعيتشان ناگهاني رشد كرده مخصوصا در اين دو سال اخير براي لاكپشتها مشكلساز شدهاند. زماني كه لاكپشت تخمگذاري ميكند و از آب بيرون ميآيد، سگها ميتوانند هم به خودش و هم به تخمها آسيب بزنند. بيماريهايي كه بين سگهاي ولگرد و حياتوحش مشترك است، هم بحث جداگانهاي دارد. در مقابل شنگ ميان رودان هم از حضور سگهاي ولگرد قطعا آسيب ميبيند چون سگها زيستگاه را به شدت ناامن كردهاند. شنگها معمولا از اين جادههاي خشكي رد ميشوند و از حوضچهاي به حوضچه ديگر ميروند، به عنوان مثال جاده شطعلي يكي از مهمترين زيستگاههاي شنگ ميان رودان در قلب هورالعظيم است. اين جاده خاكي از قلب تالاب رد ميشود و شنگها بهطور مداوم در آن تردد دارند. اين جاده تا چند سال پيش شاهد حضور گربه جنگلي، گراز، شغال و حتي دراج بود كه برخي پرندهها حتي در آن تخمگذاري ميكردند اما الان به واسطه حضور سگها شرايط بسيار ناامن شده.
وضعيت پوشش گياهي چطور؟
پوشش گياهي غالب تالاب در حال حاضر نيزار است كه به دليل حضور فاضلاب و پساب به پوشش گياهي غالب تبديل شده اما در گذشته گياهان ديگري مانند لويي بودهاند كه الان ديگر ديده نميشوند. در بخشهاي شمالي تالاب هم كه نيزار بخشهايي را بهطور كامل گرفته.
كمي هم در مورد اهميت گاوميشها و نقش كمآبي روي زيست آنها بگوييد؟
گاوميشها از نظر تنوع زيستي مدنظر نيستند، چون حيوان اهلي هستند اما دليل اين مطالبهگري از طرف محيطزيستيها اين بود كه حقابه تالاب رهاسازي شود. اما به هر شكل گاوميشها هم بخشي از سرمايه مردم محلي هستند و به آب به شدت وابسته هستند. گاوميشها امكان تعرق ندارند و براي خنك كردن خودشان به ناچار بايد چندين ساعت را در آب باشند تا بتوانند زنده بمانند. اين كمآبيها تاثير مستقيمي بر بقاي آنها دارد چنانكه امسال هم تعداد خيلي زيادي از آنها حتي در باتلاقهاي قسمت شمالي تالاب تلف شدند.
پيشنهادهاي شما در اين برهه چيست؟ به نظر شما چه كارهايي بايد مدنظر مديران در دولت جديد قرار گيرد كه بتواند شرايط اين تالاب را بهتر كند؟
كارهايي كه ميتوان انجام داد تا وضعيت تالاب از اين بدتر نشود، يكي اين است كه بايد جلوي ساخت و سازها و تخريبهايي كه شركت نفت به تالاب وارد ميكند، گرفته شود. مورد دوم تامين حقابه تالاب است كه بايد هر سال طبق رقمي كه تعريف شده، به تالاب تخصيص داده شود. حقابه بايد به صورت دايمي و تدريجي باشد وگرنه اگر هر بار كه بارندگي زياد است، بخشي از آب به تالاب برسد و در زمانهاي ديگر حقابهاي تعلق نگيرد، نميتواند تامينكننده حيات تالاب باشد. مورد سوم جادههاي دسترسي خاكي و آسفالته تالاب هستند كه بايد تعداد كالورتها در آنها بيشتر شود حتي در برخي جاها ارتفاع جاده بايد بيشتر شود كه آب بتواند عمق بيشتري داشته باشد و البته برخي جادهها كه مطابق ضوابط نيستند، بايد تخريب شوند. اين جادهها نهتنها مانع چرخش طبيعي آب در تالاب هستند، بلكه امنيت حياتوحش را مختل كردهاند، چون مسير حتي تا بكرترين قسمتها براي دسترسي شكارچيها باز است. اين در حالي است كه همين امر امكان برخورد قاطع با شكارچيها را از محيطبانها سلب كرده چون تمام تالاب جادهكشي شده. اگر اين موارد رعايت شود، اميد داريم كه وضعيت تالاب هم بهتر شود.