• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5033 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱ مهر

نگاهي به فيلم تئاتر «هفت قصه از هفت پري زميني براي تو»

روايت‌هايي از پس ديوارهاي زنداني ابدي

بي‌تا ملكوتي

زنان در آثار «روزبه حسيني»، چه در اشعار و رمان‌هايش و چه در نمايشنامه و اجراهايش، هميشه نقش مهم و بارزي داشته‌اند؛ اين‌بار هم در رپرتوار/فيلم‌تئاتر «هفت قصه از هفت پري زميني براي تو» به سراغ هفت زن رفته است (نوشته سه نويسنده زن كه هر سه شاگردان كارگاه‌هاي نويسندگي او هستند). مردان غايبند الا در روايت زناني كه از ايشان آسيب ديده‌اند. آنها تنها در بستر روايت رنج زنان است كه حضور دارند. زناني تنها، رهاشده، فراموش‌شده، رنجور و پر از زخم. نوع چينش و دكوپاژ اين تئاتر- فيلم به گونه‌اي طراحي شده كه انگار اين زنان تنها براي روايت رنج‌هاي‌شان، زنده هستند و ادامه مي‌دهند. اهميتي ندارد كه از چه طبقه اجتماعي مي‌آيند، چقدر تحصيلكرده هستند، چه شغلي دارند يا مال كدام شهر و روستا و قبيله‌اند. سهم آنها از زندگي، تنها يك اتاق كوچك است با چراغي كم‌سو، يك صندلي، يك چاقو، يك شمع، يك كاغذ يا يك چراغ‌قوه، اما با ذهني فعال و پويا و كلماتي كه كسي نمي‌تواند از آنها بگيرد. آنها حرف مي‌زنند و نمي‌دانند كه داستان‌شان دارد روي يك نوار ديجيتالي ضبط مي‌شود. انگار دارند براي سايه خودشان تعريف مي‌كنند كه روزگار با آنها چه نامهربان بوده است. اين تكنيكي است كه كارگردان براي اجراي اين هفت اپيزود نيز به كار برده است. انگار بازيگران (كه هفت هنرجوي بازيگري زنِ خود كارگردان و سيما شكري/مربي بازيگري در گروه و ناگهان) هستند، اساسا نمي‌دانند كه اجراي‌شان ضبط و ثبت مي‌شود و قرار است نقش‌هايي كه به آنها جان داده‌اند، مورد شهادت مخاطباني قرار گيرد.

زهرا در اپيزود اول زني است كه از شوهر هيز و نابكارش كتك مي‌خورد، مادرشوهر در پي آزار اوست، او به علت آسيب شديد رواني دچار پارانويا شده و در حال حاضر در بيمارستان رواني بستري است. انگار در بيمارستان به پاي او مثل يك قاتل، زنجير بسته‌اند اما او از همه اطرافيان خود بي‌آزار و معصوم‌تر است. مهتاب در اپيزود دوم براي كمك به برادرش به يك روانشناس پناه آورده اما خود از بي‌پناه‌ترين زنان روزگار است. زني در ميان كابوس زندگي در خانه پدري و تنهايي در خانه شوهر. نگين در اپيزود سوم، زن نويسنده تحصيلكرده‌اي است كه درباره زنان تحقيق مي‌كند و مي‌نويسد اما در فضاي تنگ پر از حسادت اطرافش، جايي براي شكوفايي او نيست. زهرا در اپيزود چهارم، دانشجوي تنهايي است كه در فضاي مجازي، دل به مردي بسته كه اصلا معلوم نيست كيست، كجاست و اصلا چقدر واقعي است. آيا صفحه موبايل يا كامپيوترش مي‌تواند مسووليت‌هايي كه بر دوشش سنگيني مي‌كند را عبور دهد تا آنها را با مرد مجازي تقسيم كند؟ سمانه در اپيزود پنجم هم كودك است هم جوان و هم ميانسال و در هر دوران زمين خورده و باز بلند شده و ادامه داده است اما ديگر قدرت تشخيص ندارد و دچار ماليخولياست. نيره در اپيزود ششم، آن‌قدر خاطرات تاريك از جنگ و بمباران دارد كه گويي در كمد زندگي مي‌كند. كمدي پر از شمع، خانه‌هاي ويران از جنگ و بدن‌هاي سوخته از بمباران و الهام در اپيزود هفتم انگار همه زندگي‌اش در يك آشپزخانه گذشته و كاري ندارد جر پختن غذا و سير كردن شكم شوهر تازه و فرزنداني كه ديگر بزرگ شده‌اند و دغدغه‌هاي‌شان اجازه نمي‌دهد كه كمي از تنهايي مادرشان كم كنند. ترس از پيري، ترس از رها شدن و ترس از دوست داشته نشدن، زندگي را براي او تلخ‌تر از زهر كرده؛ ترس‌هايي كه همه اين زنان با آن درگيرند؛ ترس‌هايي از جنس معاصر؛ از جنس زندگي امروز در نقاطي از جهان كه همچنان جهان سوم ناميده مي‌شوند (از اسامي خود بازيگران در توضيح صفات و اعمال شخصيت‌ها استفاده كرده‌ام). 
از هوشمندي‌هاي كارگردان در نقطه به نقطه تئاتر-فيلم، كات دادن به بازيگران و تذكر اشتباه آنان است. او با عدم تدوين و حذف صحنه‌هاي راهنمايي كردن بازيگران، به نوعي، فاصله‌گذاري عمدي ايجاد كرده و مخاطب را از
 به دام افتادن در چاله ملودرام و هجوم احساسات، نجات مي‌دهد و باعث مي‌شود كه بيننده رابطه‌اي ديالكتيكي با اثر ايجاد كند.شروع رپرتوار، با تصويري فلو و تاريك از پاهاي به بندكشيده شده زني است. آن‌قدر ناواضح كه نمي‌داني تو با يك زنداني روبه‌رو هستي يا يك بيمار رواني. اگر‌چه كم‌كم تصوير واضح مي‌شود اما در تمام طول نمايش كلِ اثر، گويي زنداني تصوير مي‌شود با زندانياني كه از شرايط خود ناخرسندند و تنها راهي كه براي نجات‌شان باقي مانده، «روايت» رنجي است كه آنها را از يك زندگي طبيعي و شاد، محروم كرده است؛ روايت‌هايي كه از پس ديوارهاي زندان مي‌گذرند تا به گوش همه عالم برسند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون