روز وصل دوستداران ياد باد
نيوشا طبيبي
۱- در برهوت اخبار ناگوار و تكاندهنده، زير آفتاب تند و سوزان نامهربانيها و تلخيها، فرهنگ و هنر چون سايهساري خنك بر سر اهلش سايه مياندازد. تنها آنجاست كه ميشود لحظهاي از زخمهاي روزگار آرميد. از فكر كردن به گراني و اجارهخانه و واكسن و كرونا و از دست رفتن عزيزان بر اثر اهمال و سوءمديريت و مانند اينها كمي كناره گرفت. تنها آنجاست كه ميشود حظي بيمنت و ساده و آسان اما عميق برد.
۲- فرمود: «بشنو اين نكته كه خود را ز غم آزاده كني/خون خوري گر طلب روزي ننهاده كني، آخرالامر گل كوزهگران خواهي شد/حاليا فكر سبو كن كه پر از باده كني» آنها كه به همين روال و شيوه زندگي ميكنند، آدمهاي به راستي خوشبختي هستند. نه اينكه دردها و پريشانيها به آنها كارگر نميشود، اتفاقا اين جماعت به دليل احساسات خاص خود و درك عميقتري كه از محيط پيرامون دارند، بيشتر متحمل رنج و سختي ميشوند. ميدانند كه كار جهان سرراستتر از آن است كه ارزش غصه خوردن داشته باشد. حرص و طمع را به گوشهاي انداختهاند و «طلب روزي ننهاده نميكنند» از آن بالاتر، لقمه را از دهان كسي نميدزدند و سر كسي را كلاه نميگذارند تا به خيال خود در زندگي «پيشرفت» كنند.
موفقيت در قاموس آنها با مفهوم مبتذل و پيش پا افتاده و زشتي كه امروز از اين كلمه برداشت ميشود، به كلي متفاوت است. موفقيت براي آن جماعت نيك نفس، نشاندن لبخندي بر لب شخص غصهداري است، موفقيت راه انداختن كار آدم گرفتاري است...
۳- روزهاي گذشته، يكي سالروز از دست دادن استاد پرويز مشكاتيان و ديگري اولين سالگرد تولد استاد محمدرضا شجريان، ياد اين دو گوهر بيمانند فرهنگ ايران، بيش از روزهاي پيش در فضاي مجازي طنينانداز بود. از همخواني تصنيف «همراه شو عزيز» توسط چهل و دو كودك تا هزاران فيلم و كليپ و موسيقي و تصويري كه به ياد آن دو استاد بزرگ منتشر شده بودند، شبكههاي ارتباطي را تسخير كرده بودند.
با همه گرفتاريها و مضايق، باز هم بايد گفت كه ما ملتي خوشبخت هستيم، چون ستارگان درخشاني مانند سعدي و حافظ و فردوسي و شجريان و خالقي و لطفي و عليزاده و فخرالديني و پايور و ناظري و دهها چهره ادبي و فرهنگي و هنري ديگر داريم. كساني كه به زندگي ما كيفيت و عمق و مهرباني و رافت و انسانيت دادهاند. ما خوشبختيم كه زبانمان فارسي است و ميتوانيم غزل سعدي و حافظ را فهم و آواز شجريان را در عمق جان و روحمان جاري كنيم و حظي ببريم كه مانندش متصور نيست.
در بزرگي شجريان و نقش او در فرهنگ ايران بسيار نوشتهاند و خواهند نوشت. او به مقامي دست يافت كه شايد تا قرنها بعد كسي را ياراي رسيدن به جايگاه او نباشد. او در حيات خود به منتهاي درجه عزت ديد، بسياري گفتهاند و نوشتهاند كه «ما چه خوشبخت مردمي هستيم كه در زمانه او زيستهايم.»
اما درباره مشكاتيان، بايد گفت كه او در زمره بزرگترين آهنگسازان تاريخ موسيقي ايران است. آثارش در زمان خود مانندي نداشتند و امروز دوازده سال بعد از مرگش هنوز چيزي به زيبايي آثاري كه او خلق كرد، شنيده نشده است.
خدايشان قرين رحمت فرمايد كه احوال نيكو و مهرباني و زيبايي را به مردم هديه كردند و با سربلندي به راهي رفتند كه همه خواهيم رفت.
۴- بيداد همايون اثر مشترك استادان شجريان و مشكاتيان را بشنويد. شايد مانند من صدها و هزاران بار آن را شنيده باشيد. اما يكبار ديگر در خلوت، چشمها را ببنديد و مقدمه بيداد را بشنويد. جادوي موسيقي اصيل ايراني كار همان سايهساري را ميكند كه به عرض رساندم. هر چه سياهي و تيرگي در جسم و جان هست، هر چه نامهرباني و درد كشيدهايم را ميشويد و با خود ميبرد. چنانكه در همه قرون گذشته اين فرهنگ غني ايراني بوده كه توانسته ما را در برابر شدايد و مضايق حفظ كند.